امانوئل مكرون، رييسجمهوري فرانسه درنظر دارد اتحاديه اروپا را در قرن بيست و يكم رهبري كند، اما او زماني موفق خواهد شد كه در اين موضوع افراط نكند، چراكه در اين صورت، خود را در معرض چالش با ديگر رهبران سياسي نوظهور قرار خواهد داد.
چنين چالشي زماني محتمل است كه وضعيت سياسي داخلي آلمان سر و سامان يابد، ديگر كشورهاي عضو اروپا تصميم به تشكيل ائتلافي عليه فرانسه بگيرند يا مكرون عمده بازيگران اصلي درون اتحاديه اروپا را منزوي كند. هر قدر بلندپروازيهاي مكرون بيشتر باشد، آينده سياسي او نيز با خطر بيشتري همراه خواهد بود.
از نظر سياسي، رويكرد مكرون داراي تناقض بوده است، چراكه باوجود مخالفت با پوپوليسم از ابزار پوپوليستي استفاده ميكند. چنانكه او احزاب سياسي سنتي را رها كرده و به انتخاب سياستمداران توسط مردم عادي سوق يافته و خود را چپ يا راست نميداند. تنها تفاوت او با ديگر پوپوليستها اين است كه برنامه او مليگرايي نبوده، بلكه طرفدار [يكپارچگي] اروپاست. با اين حال، همانطور كه مكرون در انتخاب نامزد سمتهاي ارشد اتحاديه اروپا در اوايل امسال نشان داد، موضع اروپاييگرايي او تا جايي است كه منافع اقتصادي فرانسه اجازه آن را بدهد.
بايد خاطرنشان كرد كه مكرون حاميان قوانين محدودكننده در مورد «انتقال كارگران» (بهويژه از لهستان و مجارستان) در سال 2017 را رهبري ميكرد. شايد مكرون صادقانه خواهان يكپارچگي اروپا باشد، اما اين امر مانع از آن نميشود كه او كارخانه كشتيسازي فرانسه را براي جلوگيري از خريد آن توسط شركت ايتاليايي، ملي اعلام نكند.
همين اواخر، مكرون با تمايل به ايجاد روابط گرم با ولاديمير پوتين، رييسجمهوري روسيه و اعلام «مرگ مغزي» ناتو، برگ ديگري از كتاب راهنماي پوپوليسم خود را اجرا كرد، بهطوريكه هشدار مكرون درباره ناتو به عنوان فرياد بيداري براي اروپا قلمداد شد تا استقلال دفاعي خود را تامين كند.
به لطف تلاشهاي مكرون، روسيه پس از تعليق عضويت آن در شوراي اروپا در سال 2014 به خاطر الحاق كريمه، دوباره به اين شورا بازگشت. پس از آن، در كنفرانس سفرا در ماه آگوست، مكرون از بازگشت روسيه به گروه 8 اعلام حمايت كرده و از ديپلماتهاي فرانسه خواست تا مانع هماهنگي او با پوتين نشوند. همچنين، در گفتوگوهاي دوطرفه با پوتين در قلعه فورت دي برگانكون فرانسه در همان ماه، مكرون (و نه مهمان او) از اروپايي حرف زد كه از ليسبون تا ولادي وستوك گسترده است.
با اين حال، ديپلماسي اتحاديه اروپا-روسيه تنها حوزهاي نيست كه مكرون در آن قدرتنمايي ميكند. او در ماه اكتبر، راي غيرمنتظرهاي در مخالفت با مذاكرات عضويت آلباني و جمهوري مقدونيه شمالي در اتحاديه اروپا داده و بوسنيوهرزگوين را يك «بمب ساعتي» توصيف كرد. اين اقدامات ظاهرا در تناقض با موضع اروپاييگرايي بوده و بيشك مايه خرسندي پوتين شده است.
استقبال او از پوتين احتمالا براي مقابله با چالش ناشي از مارين لوپن از جناح راست افراطي فرانسه است كه بانكهاي روسي داراي روابط با كرملين، جزو حاميان مالي سابق او بودند. همچنين، مكرون با جلوگيري از عضويت مقدونيه شمالي و آلباني، مانع از قدرتگيري بلوك اروپاي شرقي و مركزي در اتحاديه اروپا ميشود؛ چراكه عضويت آنها توازن در شوراي اروپا را به ضرر فرانسه تغيير ميدهد.
فرانسه به رهبري مكرون خود را در يك خلأ ژئوپليتيكي يافته كه از برگزيت در انگليس، ظهور پوپوليسم و مليگرايي در ايتاليا، جدايي كاتالونيا در اسپانيا و تحكيم رژيمهاي غيرليبرال در اروپاي مركزي و شرقي سرچشمه ميگيرد.
كشورهاي شمالي اروپا نظير هلند و دانمارك تنها بازيگران معتبر باقيمانده در اين حوزه هستند. از آنجا كه پيروزي لوپن بر مكرون ضربه مهلكي بر خود اتحاديه اروپا خواهد بود، آلمان طرحهاي بلندپروازانه رييسجمهور فرانسه را تحمل كرده، اما كاسه صبر آن لبريز شده است.
قوانين بازي در اروپا هنوز توسط آلمان تنظيم ميشود. مساله اين است كه آلمان نه آنقدر بزرگ است كه اروپا را رهبري كند و نه آنقدر كوچك است كه از رهبري آن چشم بپوشد. از همين رو نيز احتمال تشديد چالشها ميان مكرون و آلمانيها درباره مسائل آينده اروپا چندان بعيد نيست.
بهطور تاريخي، ديپلماسي فرانسه با چانهزنيهاي بزرگ همراه بوده است، اما آلمان، تحت رهبري مركل از موافقت با مكرون خودداري كرده و وضع موجود يا تغييرات افزايشي را ترجيح ميدهد. ديپلماسي بيش از حد فعالانه مكرون از يك عقده حقارت پساامپراتوري حكايت ميكند كه علائم آن
(خواه برگزيت خواه پوتينگرايي) مانع از عاديسازي اروپا ميشود و از بسيج اتحاديه اروپا براي ايجاد توازن در برابر امريكا و چين جلوگيري كرده است. لحن مكرون نشان ميدهد كه او خواهان مبارزه با اين علائم است، اما اقدامات اخير او بيانگر
بازتوليد آنهاست.
شوراي روابط خارجي آلمان
ترجمه: ديپلماسي ايراني