• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4550 -
  • ۱۳۹۸ سه شنبه ۱۰ دي

درنگي بر شاعري م.مويد

از مغرب نجف تا مشرق لاهيجان

بهنود بهادري

1- ماهنامه ادبي و هنري نوشتا كه خود را تريبون جريان‌هاي شعري «شعر ديگر»، «حجم» و «ناب» معرفي مي‌كند، بهمن 1385 در شماره اول خود اكثر نام‌‌هاي تثبيت شده اين سه جريان به علاوه نام‌هايي جديدتر كه به‌طور جدي در جدي بودن متن‌ها موازي با متن نام‌هاي بزرگ اين جريان‌ها بودند به چشم مي‌خورد. از جمله نام‌‌هايي كه روي جلد به چشم مي‌خورد، نام محمدحسين مهدوي (م.مويد) بود. در دو كتاب «شعر ديگر» و در دفترهاي روزن، نامي از م.مويد نيست. در حالي كه او از اواخر دهه چهل به‌طور جدي مشغول نوشتن بوده و دقيقا فرم و ساختار شعرش منطبق با آموزه‌هاي شعر ديگر بوده و به آثار شاخص مجموعه‌هايي از شاعران آوانگارد با گرايش‌هاي خاص زيبايي‌شناسي پهلو مي‌زده. يكي ديگر از نمونه‌هاي جمع شدن در يك قاب از شاعران جريان‌هاي مورد اشاره، كتاب «شعر به دقيقه اكنون» است. در آنجا هم نامي از م.مويد نيست. علت اين نبود ضعف آثار او نيست؛ يكي از عواملي كه مي‌تواند تنهايي يا انزواي خودخواسته شاعر باشد. هرچند كه سرنوشت و زندگي شاعران شعر ديگر هم چندان گروهي و محفلي نبوده، اما نزد شاعران شعر حجم يك همپوشاني و گرد هم بودن به چشم مي‌خورد.

2- شاعران آوانگارد دهه 40 ابتدا در اوايل همان دهه با نوعي نويسش كه امروزه به آن جريان موج نو مي‌گوييم، خط و ربط خود را از ادبيات غالب معاصر جدا كردند. تعمق دقيق در شعر نيما، آموزه‌هاي او و پيوند عميق با ريشه‌هاي اساسي شعر كهن پارسي با زبان و عبور از ديد سنتي كه از آموزه‌هاي هوشنگ ايراني يا شايد شاهين‌هاي تندركيا بوده، شاكله اصلي جريان موج نو و بعد شعر ديگر و شعر حجم است. هوشنگ ايراني با وارد كردن اوراد مذهبي و فرقه‌اي در شعر، معنا را امري معرفتي، معرفي كرد؛ چيزي نزديك به جريان سوررئاليسم غربي. امر ماورايي و غير واقعي در شرق نزديك به عرفان از هر نوعي مي‌شود كه در شعر ايران هم تجربه شده است، مثلا شعرهاي سهراب سپهري.

در نزد شاعران شعر ديگر كه ميان شعر ديگر و شعر حجم، جدال بسيار است. اين ديد معرفتي خود را از مجراي عرفان اسلامي مي‌گذراند. مثلا هوشنگ آزادي‌ور در كتاب «پنج آواز براي ذوالجناح» يا شعري پر قدرت و تخيلي ناب و شطح‌‌وارگي‌هاي محمود شجاعي در دوراني كه چپگرايي نماد آوانگاريسم و روشنفكري است. جريان مذكور در سايه روشن شعر از ريشه‌‎هاي متون عرفاني بهره برده‌اند، بي‌آنكه شعرشان فقهي يا ايدئولوژيك باشد. م.مويد و جهان شعري‌اش را بايد در اين فرمت ديد و دنبال كرد.

3- مجموعه شعر (سه بار مي‌گويم گل سرخ) از م.مويد چاپ در سال 1390 است. از همان نام كتاب مشخص مي‌شود كه با چه جهان شعري روبه‌رو هستم. اگر سه بار انكار مسيح در انجيل را يادآوري مي‌كند، شاعر دست به افشا و تاييد مي‌زند. ميان انكار و افشا، شاعر به نفع نشانه‌هاي معنوي يا عاشقانه خود را در وضعيت اعتراف قرار مي‌دهد.

3 عدد بنيادين است و نشانه نظام فكري و روحي در ارتباط با خداوند كيهان و آدمي است. گل سرخ اگر وجه معروف عاشقانه‌اش را در نظر بگيريم از نظر عبدالقادر گيلاني زخم را با گل سرخ مقايسه و آن را با مفهومي عارفانه تعبير مي‌كند (نگاه شود به فرهنگ نمادها-ژان شواليه جلد4 ص 746) . با نشانه‌هايي كه شاعر از خود در كتاب به جاي گذاشته يكي از راه‌هاي تاويل اشعار، پيگيري نشانه‌ها در دستگاه عرفان اسلامي است، اما با ديدي كاملا شاعرانه و دوري از صراحت. به لحاظ فرمي، اكثر شعرها يادآور فرم و فاصله‌گذاري‌هاي شعر حجم است. اما زبان خود را از زبانيت شعر حجم به سمت ايماژ مي‌رساند. شايد براي دوري از مغناطيسم قوي زبان يدالله رويايي (نگاه شود به شعرهاي ص12-ص25 و ...) با خودنوشتي كه از م.مويد وجود دارد، مي‌دانيم كه وي تا دوران نوجواني در عراق زيسته و اگر فضاي معنوي عتبات را كنار گذاشته يقينا شناخت شاعر از زبان تغزلي و حماسي عرب ته‌نشين جهان‌بيني اوست. (زبان اصلي ماه عربي است، ص50) يا (ماه به جاي پدرم مي‌ديد...) شاعر اين‌گونه بينش را سينه به سينه و ارثي مي‌داند و از تقدير و در ادامه كتاب متوجه نماد ماه مي‌شويم: (نام‌هاي دوم ماه را/بيشتر دوست دارم/قمر به خاطر هاشم/اللاتي تي/به خاطر مادرم...). نشانه‌هاي اعتقادي ديني فرشته راهنماي شاعر است. جريان پنهان زير شعر م.مويد اين است. نشانه‌هايي هم به صورت پراكنده در كتاب گذاشته است. اولين حضور گل سرخ در اشعار كتاب ص71 است. شعر با زيرنويس و اشاره به يكي از آيات قرآني است و اشاره به حضرت ابراهيم. اول پيامبري كه امام و آغازگر ادياني كه ختم به آخرين دين (اسلام) شده است. يا در ص111 اين مجموعه شعر را تقديم به لويي ماسيينون (شرق‌شناسي و محقق در حوزه عرفان اسلامي) مي‌كند. در ص112 گل سرخ را نثار شيخ روزبهان بقلي‌شيرازي مي‌كند. همان‌گونه كه شطح از زباني پريشان بهره مي‌برد به علت سرريز معنا و محتوا و اين پخش بودگي باعث غريب بودگي معنا و تصوير مي‌شود، شعر م.مويد اين گونه است. تصاوير غريب و در اوج تخيل به سر مي‌برند. چه با ديد معرفتي به كار شاعر نگاه كنيم و چه نه، بي‌شك م.مويد شعرش قابل لذت و تاويل‌هاي چندوجهي است. حضور طبيعت در شعرش پررنگ است و سروكار شعر كمتر با انسان يا اشياست. وضعيت انسان در شعر م.مويد تراژيك و به گونه‌اي هبوط كرده است. شرايط اين انسان در عالم هستي شاكله تصاوير وي در دفتر شعر (سه بار مي‌گويم گل سرخ) است. رفتار م.مويد در اين كتاب در برخورد با اعتقاداتش چون رفتار مرحوم هاشمي‌نژاد و آزادي‌‌ور است؛ پرداخت كاملا استعاري با نمادها و اشخاص مقدس نزد شيعيان. هرچند كه وي در كتاب‌هايي از صراحت بيشتري استفاده مي‌كند. احترامي كه بارها و بارها در گفت‌وگوهايش براي بيژن الهي قائل است، لزوما آنها را در رفتار و برونگرايي در كنار هم قرار نمي‌دهد. الهي اعتقادات را پنهان و در فرديت شكيل‌اش پي گرفت و م.مويد در زيست اين اعتقادات را عمومي‌تر مي‌خواهد. اگرچه اهل مجادله و ديده شدن‌هاي مدام رسانه‌اي نيست، اما همگان از اتاق روضه وي مطلع هستند و او آوانگارد بودن در ادبيات را نقطه مقابل اعتقاد نمي‌داند و ندانسته.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون