عدل مظفر!
رضا مختارياصفهاني
اكثريت جامعه مظفرالدينشاه قاجار را بيشتر از فيلمهاي سينمايي به ياد ميآورند كه چهرهاي بيمار و شخصيتي كميك دارد؛ پادشاهي كه تمامي آنچه از او تصوير كردهاند، نبود. در دوره وليعهدي و سلطنت او در حوزه سياست و اجتماع ايران اتفاقات مهم و تاثيرگذاري رخ داد؛ اتفاقاتي كه حاصل جدال دو نيروي فعال در اجتماع بود. دربار او نيز به تبع جامعه از دو نيروي متضاد تشكيل شده بود. گروهي در دربارش با سركردگي ميرزاعليخان امينالدوله در مسير تحول و تجدد بودند. در مقابل آنان هم نظاميان ترك قرار داشتند كه شاهزاده عبدالمجيدميرزا عينالدوله و اميربهادر در راس آنها بودند. گروه دوم با هرگونه تحول و اصلاح مخالف بود و شاه را به مقاومت
در برابر آن فراميخواند.
شاه در ميانه اين دو نيروي متضاد هرازگاهي به سمت يكي متمايل ميشد، از همينرو به جز اوايل سلطنتش كه ميرزا علي اصغر خان امينالسلطان صدراعظم بود، صدراعظمي مدتي سهم امينالدوله و چندي بعد نصيب عينالدوله شد. امينالدوله در مدتي كه صدراعظم بود، مانند دورهاي كه در تبريز بود، اقدامات اصلاحي همچون ايجاد مدارس جديد انجام داد. او در تبريز و تهران ميرزاحسن رشديه را زير پر و بال خود گرفت. وجود امينالدوله در مقام صدراعظم موجب شد امثال رشديه در دربار مظفري حضور پيدا كنند؛ مردان اصلاحگري كه در بحبوحه مشروطهخواهي ايرانيان نقطه اتكايي براي مشروطهخواهان بودند. آنان هم مانع و سد استبدادطلبان را ميشكستند و منفذي براي ارتباط مشروطهخواهان با شاه ميشدند، هم آنكه قوت قلبي براي مخالفان بودند تا در پافشاري بر خواستههايشان مصمم بمانند.
بدين ترتيب مشروطه تنها در ميان اجتماع هوادار نداشت كه دربارياني چون ميرزا نصرالله خان مشيرالدوله و پسرانش، حسن و حسين پيرنيا، نيز از مركز دربار در اين باره ميكوشيدند؛ دربارياني كه علاوه بر مشاهده احوال عالم و اطلاع از مقتضيات روزگار در مدرسه علوم سياسي تحصيل و تدريس كرده بودند. حتي طبيب شاه، خليلخان اعلمالدوله ثقفي، دل با مشروطهخواهان داشت. او بود كه با آگاهي از وضعيت جسماني شاه براي تعجيل در توشيح فرمان مشروطه توسط مظفرالدينشاه كوشيد. همچنانكه متن اوليه قانون اساسي يا نظامنامه كه در شرح تشكيل مجلس شورا و وظايف آن بود، بيشتر توسط رجال دربار مظفري تهيه شد.
برمبناي همين متن بود كه مجلس شورا موجوديت قانوني يافت و پايه متمم قانون اساسي مشروطه را گذاشت. امضاي فرمان مشروطه و متن اوليه قانون اساسي مشروطه نشان از غلبه تجددخواهان اصلاحطلب بر طرفداران استبداد در دربار مظفري داشت. نزاع اين دو نيروي متضاد اما به پايان نرسيد. با مرگ مظفرالدينشاه (10 روز پس از امضاي نظامنامه) و بر تخت سلطنت نشستن محمدعليشاه اين نزاع همچنان ادامه يافت. با اين تفاوت كه اين بار شاه با مستبدين درون دربار همدل و همراه بود. دربار مظفري در دورههاي بعد هم كم و بيش تكرار شد. نيروهاي متضاد در ساختار قدرت ميتوانستند به نفع يا ضدجريان و انديشهاي عمل كنند. بخت با مظفرالدين شاه همراه بود كه به كمك بعضي از درباريانش «عدل مظفر» را به نام خود رقم زد.