محبوبيتش مرزهاي سياسي و حتي فرهنگي و ديني را در نورديده. كافي است ايراني باشي و به اين آب و خاك دلبسته. شناسنامه ايراني كه داشته باشي ديگر تفاوتي نميكند كه موافق برجام بودهاي يا مخالف؟ به روحاني راي دادهاي يا به رييسي و قاليباف؟ سال هشتادوهشت جزو معترضان بودهاي يا در شمار مدافعان نتايج اعلام شده! براي آمدن به مراسم تشييع سردار هيچ كدام از اينها مهم نيست و دقيقا به همين دليل است كه بايد قدرش را دانست و ارجش نهاد و شكرش را بهجا آورد كه
«لئِن شكرتُم لأزيدنكُم.»
اما براي شكر اين نعمت و ارج نهادن بر آن چند نكتهاي را كه به ذهنم رسيد، اينجا با مخاطبان اين نوشته در ميان ميگذارم؛
1- اگر با چهرههاي سياسي كه موردپسندمان نيستند مواجه شديم، عليهشان شعار ندهيم. هم ما اصلاحطلبان و هم برادران اصولگرايمان لازم است به اين مساله توجه داشته باشيم. بنابراين اگر در مسير تشييع ابدان مطهر شهدا، رييسجمهور، وزير امور خارجه، رييس سازمان انرژي اتمي، رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام، رييس سابق كميته حقوق بشر قوه قضاييه يا... را ديديم از هر نوع اهانت و شعار بپرهيزيم و بدانيم كه امروز، روز تسويهحسابهاي سياسي نيست.
فراموش نكنيم كه هر كدام از اين شخصيتها براي دورهاي مشخص به نوعي نماد اراده ملت ايران بوده و هستند. گريبان هر كدام از شخصيتهاي سياسي جناحين، اگر در مناظرات سياسي و انتخاباتي گرفته شود احتمالا به نفع كشور خواهد بود. اما امروز همه براي مراسم تشييع سرداري ميرويم كه در شهادتش
هيچ كدام از نيروهاي داخلي را مقصر نميدانيم و قرار است هر چه فرياد داريم بر سر امريكا بكشيم.
بپذيريم كه روزي تبلور اراده ملي ما در به تصويب رسيدن برجام توسط مقامات ارشد و نيروهاي متخصص نظام بوده و امروز تبلور اين اراده را ميتوانيم در انتقامخواهي خردمندانهاي ببينيم كه كم و كيف آن توسط مقامات بلندپايه و نيروهاي متخصص سياسي و نظامي تشخيص داده خواهد شد. ديروز تجلي اراده ملت ما، «نرمش قهرمانانه» بود و امروز همراهي حداكثري با سياستهاي كلان نظام در عرصه جهاني و منطقهاي.
2- امروز حماسه 16 دي است؛ آن را با نهم دي يا هر روز به يادماندني ديگري نبايد اشتباه گرفت. «بصيرتِ» واقعي در اين روزِ استثنايي، پرهيز از هر نوع بازتوليد شكافهاي سياسي-اجتماعي است.
اگر بزرگتر از دهانم نگفته باشم، دوست دارم پيشنهاد دهم از سال بعد حماسه شانزدهم دي، به نماد وحدتي بيسابقه تبديل شود.
ميدانيم طومار برنامهريزيهاي قدرتهاي بزرگ جهاني با همراهي دول كوچك و تحقير شده منطقه در طول يكي، دو سال گذشته براي ايجاد و تشديد شكافهاي عميق بين جامعه و حاكميت، ظرف چند روزِ كوتاه زمستاني در هم پيچيده شد و تمام نقشههايشان نقش بر آب. شانزدهم دي ماه اما فرصتي مغتنم است كه ميتواند خيلي از خلل و فرجهاي دهههاي پيشين را جبران كند.
3- هر چند سردار سليماني بهحق فخر عالم تشيع بود اما امروز او به يكي از مهمترين نمادهاي وحدت ملت ايران تبديل شده است؛ وحدتي كه وسعت آن فراتر از هويتهاي مذهبي است و تمام ساكنان اين مرز و بوم را در بر ميگيرد.
اگر مصالح كشور و حتي منافع جهان تشيع و از آن بالاتر دنياي اسلامي را درنظر بگيريم سخت نيست يافتن اين نكته كه نام سليماني بايد بهعنوان سرداري ملي در تاريخ اين كشور ثبت شود و بر تارك اين ملت بدرخشد.
نگارنده هر چند تعلقات دينياش به هيچوجه كمرنگتر از تعلقات ملياش نيست اما با اين وجود معتقد است هر چه از نمادهاي اصلي ملي نظير پرچم مقدس كشورمان و سرود ملي جمهوري اسلامي ايران بهره ببريم به راه صواب و صلاح اين كشور نزديكتر خواهد بود.
بر همين اساس معتقدم شايد بهترين شعاري كه ميتواند در اين جمعيت ميليوني فرياد كشيد، همان چهار كلمهاي باشد كه چهل سال پيش سرنوشت كشور ما را براي هميشه تغيير داد؛ «استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي.»
امروز نيروهاي داخلي شايد بيش از هر وقت ديگر بر محور اين شعار اتحاد و انسجام دارند. اين شعار ميتواند خاري در چشم و استخواني در گلوي توتاليتاريسم جهاني، ارتجاع سلطاني و تروريسم آلباني باشد.
4- دوست روزنامهنگاري دارم كه از خانواده شهداي جنگ تحميلي است و هنوز گاهي به مراسم تشييع شهدا ميرود. يكبار برايم تعريف ميكرد در برخي از اين مراسم تشييع، خانمهايي كه حجاب كامل داشتند از سر خيرخواهي و احتمالا بنا بر قاعده امر به معروف و نهي از منكر به همسرش در مورد رعايت كردن دقيقتر حجابش توصيههايي كردهاند. نميخواهم بگويم امر به معروف و نهي از منكر شرايطي دارد و... اما امروز استثنائا از اين فضيلت صرفنظر كنيم. سلايق فرهنگي و ديني و سياسي يكديگر را بپذيريم و تفاوتهايمان را تحمل كنيم. چنانكه قاسم سليماني نيز چنين مرام و مسلكي داشت
فتحهاي بزرگي كه سردار سليماني در طول حيات طيبهاش براي كشورمان به ارمغان آورد اگرچه حيرتانگيز است اما در مقايسه با وفاق ملياي كه بعد از شهادتش نصيب اين ملك و ملت شد، ناچيز است. بعد از سالها هزينههاي گزاف نظامي، سياسي و رسانهاي برخي قدرتهاي جهاني و دولتهاي ارتجاعي منطقه و درست در زماني كه آنها احساس ميكردند وقت درو كردن آنچه كاشته بودند رسيده، با يك خطاي فاحش هر آنچه رشته بودند را پنبه كردند. احتمالا تصورشان اين بود كه سليماني نماد قهرماني نظام جمهوري اسلامي در منطقه است و خواستند با به خاك و خون كشيدن او اين علم برافراشته را از اهتزاز بيندازند، اما خود غلط بود آنچه ميپنداشتند. البته كه سليماني نماد قهرماني نظام در منطقه بود اما بيش از آن، سمبل اقتدار ملتي بود كه با شنيدن خبر شهادتش قيام كرد. قيامي كه انگار خواب را از چشمان قدرتهايي كه اكنون اشتباه محاسباتشان بر آفتاب و طشت رسواييشان از بام آفتاده ربوده است.