اوليا و اشقيا
چطور مداحان براي اينكه اشك بيشتر از عزاداران بگيرند كمي پيازداغ روضه را زياد ميكنند؟ پيش خود ميگفتم لابد مقتلنويسان و مورخان هم روغن مشاهدات و شنيدههايشان را زياد كردهاند و بر بيرحمي قاتلان امام افزودهاند. سربريدن و تير زدن و كارداندازي جزو اقتضائات جنگ است، در جنگ حلوا كه خير نميكنند. شمر و خولي و سنان و عمرسعد، عادتهاي جاهلي داشتهاند، در خشونت جنگ افراط هم كردهاند اما بعيد است بر جنازهها اسب دوانده باشند، اسب هم دوانده باشند بعيد است با رفتار و گفتارشان نمك روي زخم دختر و خواهر امامحسين پاشيده باشند. نويسندههاي ثقه و مورخان معتبري حوادث رقتبار بعد از عاشورا را روايت كردهاند معذلك اعتراف ميكنم كه شخصا باورم نميشد مردم عادي همروزگار امامحسين از كشته شدن جماعتي مظلوم شادي كنند، براي قاتلان دست بزنند و خنجر تيز زبانشان را بر روح و روان بازماندههاي كربلا بكشند. اما شهادت حاجقاسم سليماني كه پيش آمد فهميدم آدميان براي پليد شدن و بيشرم شدن حد يقف ندارند و با زبان و قلم و رفتارشان ميتوانند تا آنجا پيش بروند كه روي پسر معاويه را سفيد كنند. همان طوري كه اولاد آدم از طرف خير تا بينهايت ميتواند پيش برود، شاگردان ابليس هم ميتوانند در بدي از ساكنان قعر دوزخ درگذرند. من الان در اين مقام نيستم كه دشمنان حاجقاسم را تخطئه كنم. او هم مثل هر مرد بزرگي دوستاني دارد و دشمناني. دوستان براي دوستيشان دليل دارند، دشمنان هم لابد دليل دارند. همان طوري كه خدا دوستاني دارد و دشمناني، همان طوري كه انبيا و اوليا دوست و دشمن دارند، قهرمانان و سرداران و سربازان هم ناگزيرند از مواجهه با دوست و دشمن. كسي نميگويد همه عالم بايد رفيق يار بيهمتاي ما باشند. نه. اما ميگوييم، سفت و محكم هم ميگوييم كه دشمني آداب دارد، منطق دارد، اصول و قاعده دارد، شيوه دارد. حرف دلم را بزنم: دشمنان هم خوب و بد دارند. بعضي دشمنها باادبند، صاحب شخصيتند، در زمره دشمن دانا هستند كه آدمي به وجودشان مباهات ميكند، بعضيها هم مايه شرمسارياند از بس كه بيشخصيت و بيادب و مبتذل و خوار و خفيفند و در زمره نادانان. وقتي خنده مستانه بعضي از فارسيزبانها را بعد از شهادت حاجقاسم شنيدم، اولين چيزي كه به ذهنم رسيد همين بود كه خنده دربار شام دروغ نبوده. وقتي ديدم بعضي از فارسيزبانها چاك دهانشان را باز كردهاند و به حاجقاسم ما ناسزا ميگويند، فهميدم كه هيچ كدام از قصههاي سوزناك كربلا مبالغه نبوده. اگر فلاني ميتواند در توييترش عكس رقص بگذارد يقينا يزيد هم ميتوانسته در حين مستي به سر امام حسين و يارانش گستاخي كند. اگر اين روزها در توييتر و اينستاگرام و ماهواره، بعضي فارسي زبانها در توجيه و تكريم ترامپ از يكديگر سبقت ميگيرند، پس در سال 61 هجري هم راست بوده كه بعضيها براي خوشامد پسر هند، خاندان پيامبر را ناسزا گفتند و دختر سه ساله را در خرابه شام دق دادند. از آدميزاد دوپا، حتي از آنهايي كه گمان ميكني ميشناسيشان و از سوابقشان خبر داري و ظرفيت جسم و روحشان را نسبتا واقفي، كارهايي برميآيد كه باورش سخت است. بعضي صحنهها و گفتهها اگر در كتابهاي تاريخي آمده بود، بيترديد نسبتشان ميدادم به اولياي خدا و بندگان خاص و مقرب خدا. مگر مردم كوچه و بازار هم ميتوانند چنين پاك و زلال شوند و دل به دل هم بدهند و جلوي استكبار بايستند؟ زمان جنگ ميگفتيم به خاطر انقلاب و خون شهدا و حضور معنوي امام، خدا در نفس رزمندهها تصرف كرده و آنها را تا حد صحابه پيامبر بالا كشيده. مدتها بود كه ديگر از آن قيافههاي نوراني و از آن چشمهاي اشكبار و از آن دلهاي چون آينه نديده بودم تا اينكه قرار شد پيكر پاك و مُثله سليماني و رفقايش را روي دست مردم در عراق و ايران بچرخانند و به منزل آخرش برسانند. به خدا هر طرف چشم چرخاندم عدالتخواهاني ديدم كه سرنترس دارند و دل شيدايي و حال خوش و عزم آهنين. «رجال صدقوا» يك مفهوم قرآني است اما مصاديقش دوباره در اين گوشه دنيا جان گرفتهاند و به ميان معركه آمدهاند. ياد آقا مرتضي افتادم كه وقتي عكس شهدا را ميديد ميگفت اينها برايت آشنا نيستند؟ فكر نميكني اينها را سالهاست كه ميشناسي؟ كاش بود و امروز در خيابان انقلاب مردم كوچه و بازار را ميديد كه به بركت خون حاجقاسم، عجيب شبيه شهدا شدهاند و خويش مينمايند و گويي سالهاي سال است كه ميشناسيشان و جمال نورانيشان را هزار بار ديدهاي تا الان... اما كار و بار دنيا با حضور صرف اوليا پيش نميرود بلكه وجود اشقيا نيز لازم است. از آن طرف هم لازم است كه يك عده دست توي دست عمال فاسد ترامپ بگذارند به خاطر جيفه دنيا به استخدام اداره فحاشي و دروغپراكني و زشتگويي دربيايند. زمان جنگ هم رجوي جلوي چشم همه رفت به پابوس صدام و با او قرار و مدار گذاشت كه عليه كشورش خيانت كند. خيانت شاخ و دم كه ندارد. آنكه شغلش بيادبي و تفرقهافكني و بدگويي عليه ايران است، خائن است و هيچ جاي انكار و توجيه ندارد. آش خيانتشان آنقدر شور شده كه ديدم صداي همكارانشان درآمده كه خوشخدمتي به آلسعود و اسراييل هم حدي دارد... خيلي از اين خائنان بددهن را ميشناسيم از نزديك.
با بعضي از آنها همكار بودهايم بعضيها را هم با اسم و رسمشان آشناييم. به خودم ميگويم اينها الان چنين بيآزرم و خبيث شدهاند يا قبلا هم بودند و ما نميفهميديم؟ ترامپ به صراحت ميگويد اگر ال شود و بل شود، مراكز فرهنگي را با بمب از بين ميبرم، بعد اينها ماله به دست گرفتهاند كه مراكز فرهنگي را زير خروارها فحش و ناسزا پنهان كنند. اينها قبلا هم همين قدر پولكي بودند و براي سير و پر خوردن پا روي هر حقيقتي ميگذاشتند يا دور زمان آنها را به اين همه رذالت كشانده... خدا ميداند اما از بركت خون شهيد يكي همين است كه عين صبح قيامت نور ميتاباند و خوبها را از بدها جدا ميكند و سراير مردمان را روي دايره ميريزد. «يوم تبليالسراير» است شهادت حاجقاسم سليماني. خدايا ما را بدعاقبت نكن و اسممان را هرگز، ولو براي طرفهالعيني در زمره خائنان ننويس. برعكس، به ما لياقت بده تا ناممان را در سپاه حق و عدالت بنويسند.... اگر رفيق همدل مايي بگو آمين يا ربالعالمين.