به بهانه چاپ كتاب «تئاتر و جامعه»
نمايش: آينهاي براي نگريستن
سهند الوفي
«تئاتر نوعي نبوغ يا پيامبري نيست نوعي داد و ستد است. هنرمند چيزهايي از جامعه ميگيرد و چيزهايي به جامعه ميدهد.» همانطور كه از گفتههاي بيضايي در گفتوگويي در سال 1349 پيداست تئاتر و جامعه در پيوندي عميق با يكديگر قرار دارند و همين مساله سوال اصلي در شكلگيري نمايش دراماتيك را بياد ميآورد كه «چرا اين نمايش و چرا اكنون» و پاسخ دادن به اين پرسش باعث شكلگيري يك نمايش متناسب با جامعه ميشود يعني تاثير جامعه.تئاتر مكاني است كه جامعه در ملاعام در برابر خود قرار ميگيرد و ميانديشد. امروزه متاسفانه در ايران در ميان هنرمندان و تماشاگران فاصله ايجاد شده و اين فاصله نمايشها و تماشاگران ايراني را ايزوله كرده. درحالي كه تئاتر جهاني به سمت دخالت هرچه بيشتر تماشاگر (چه در ساخت و چه در اجراي آن) پيش ميرود. در نمايش و تئاتر ما تماشاگران بيشتر دارند به تماشاگراني منفعل تبديل ميشوند. تماشاگراني كه بايد در تاريكي و سكوت به گونهاي كه اصلا وجود ندارند بنشينند و در پايان تشويق كنند و به خانه بروند به شكلي كه گويي فراموش كردهايم كه تئاتر سينما نيست و نه تنها در اجراي نمايش شريك نميشوند بلكه از ابتدا در شكلگيري نمايش در ذهن سازندگان نيز نقشي ندارند و عملا به آنها توجهي نميشود و اين گسست، تماشاي تئاتر را تبديل ميكند به يك ژست فرهنگي. درحالي كه تئاتر آينهاي است براي تماشاگران كه بخشي از جامعه هستند تا در آن خود را ببينند و به خود بينديشند و هنرمند بايد بتواند هرچه بيشتر اين دره تاريك ايجاد شده بين خود و تماشاگر را درنوردد تا به يك ارتباط دوسويه برسد تا شايد به خاطر اين آشنايي و ارتباط ايجاد شده رفته رفته تماشاگر ايراني را به تماشاخانهها و سالنهاي نمايش بكشاند و همچنين نمايش تبديل شود به وسيلهاي براي بينش اجتماعي. زيرا هنر نمايش تنها هنري است كه به دليل زنده و ملموس بودن ميتواند از پس ايجاد بينشهاي متفاوت برآيد. تئاتر ايران كه به دلايل بسيار از جمله شكل نگرفتن فرهنگ و دركش در دوران كودكي و مدرسه در جامعه و يا نابودي سنت ايرانياش با واردات اشتباه و عجولانه در دوران گذشته و تبديل آن به تقليدي صرف از كارهاي اروپايي و يا نگاه جامعه به آن به عنوان هنري سخيف روزهاي سختي سپري كرده اما هنوز سرسختانه زنده مانده است و تنها با ارتباط و شكلگيري با دغدغههاي جامعه ميتواند پيشرفت كند. بدون جامعه و دريافت چيزي ارزشمند از آن نميتوان كار ارزشمندي ساخت «او (هنرمند) هميشه نميتواند چيزهايي نازل از جامعه بگيرد و آثاري ارزشمند بدان تحويل دهد» (بيضايي گفتوگويي در 1349) . در همين راستاي ارتباط جامعه و تئاتر به تازگي مجموعه مقالاتي به عنوان كتاب «تئاتر و جامعه» به كوشش رضا كوچكزاده توسط نشرنو چاپ شده. اين كتاب كه داراي 14 مقاله و سه گفتوگوست از معدود كتابهايي است كه به جامعهشناسي و ارتباط جامعه و تئاتر پرداخته. البته مقالات كتاب تخصصي و بيشتر براي مطالعه دانشگاهي است. اما شايد با چاپ و مطالعه كتابهايي از اين دست چه توسط هنرمندان و دانشگاهيان و چه توسط جامعه بتوان خلأ تئاتر ايران را پر كرد تا دغدغه تئاتري برخاسته از جامعه در هنرمندان و در تماشاگران ايجاد شود.