كوتاه درباره نقش صداوسيما پيرامون رويدادهاي اخير كشور
بحراني به نام رسانه ملي
رسول آباديان
مدتي پيش تقريبا از سر بيكاري در حال عوضكردن كانالهاي تلويزيون بودم كه بهطور اتفاقي به يكي از شبكههاي داخلي برخوردم. برنامهاي كه در آن ساعت پخش ميشد مربوط بود به عكسهايي خبري كه از تلويزيونهاي كشورهاي ديگر گلچين شده بود كه با زيرنويس در مورد آن عكس پخش ميشد. مثلا تصويري از احداث يك پل شيشهاي چند كيلومتري در چين يا دشتگل در هلند و برداشت گوجهفرنگي در هند و... اما نكته حيرتانگيز در اين ميان، انتخاب تصويري خارج از موضوع، يعني تصوير پاهايي آويزان از چوبه دار با زيرنويس: «اعدام قاچاقچي مواد مخدر در زندان عادلآباد شيراز» بود!
موضوعي كه نه با نشان دادن گل و گياه و موفقيت كشورهاي ديگر ربط داشت و نه اصولا در چارچوب آن برنامه با آن موسيقي متن ملايم جور درميآمد. برداشت من درآن لحظه اين بود كه قاعدتا نبايد چيزي به نام مديريت حرفهاي رسانهاي بر اين برنامه اعمالشده باشد. يعني مشتي نمونه خروار از كل سازمان عريض و طويل. عدم شناخت حوزه رسانه از يك سو و نبود حضور افراد زبده در اين زمينه، مشكلي است كه فضاي عجيب و غريب صدا و سيما، سالهاست كه ازآن رنج ميبرد و دستاندركارانش در راس امور مديريتي، با نداشتن حداقل سواد رسانهاي به قول حافظ: «عرض خود بردهاند و زحمت ما داشتهاند!» بر هيچكس پوشيده نيست كه كاركرد رسانه، آنهم در حد ملي، بايد همخوان با تشكيلات كلي جامعه و سياستهاي مربوط به آن تعريف شود و در بزنگاههايي به دفاع از چيزي و رد چيزي ديگر بپردازد.
درست همانچيزي كه بدنه اصلي صدا و سيما از آن بيبهره است و ظاهرا قصد دارد همين مسير را تا ابدالآباد ادامه دهد. يكي از مشكلات مديريتي صدا و سيما بر خلاف هر رسانه ديگر، ناتواني در موقعيتيابي و دروازهباني و پوشش رويدادهاست كه البته در چند روز گذشته از مرزهاي حرفهاي كه هيچ، بلكه از مرزهاي امنيت ملي و همچنين مرزهاي اخلاقي هم عبور كرده است.
دستپاچگي و نبود برنامه منسجم در سازوكار مديريت رويدادها و تدبير رويكردي عقلاني باعث شده كه اين سازمان درست مانند دوستي خالهخرسه، نهتنها ابرويي را درست نكند بلكه باعث از بين رفتن بينايي يك چشم هم بشود. پرسش اينجاست كه چگونه ميشود رسانه ملي كشور برخلاف رويكرد «عقلاني» مهمترين نهاد نظاميكشور در اعتراف به خطاي انساني پيرامون سرنگوني هواپيماي متعلق به كشور اوكراين كه بدون شك نهادهايي بزرگتر هم در تاييد آن نقشداشتهاند، موضعي مخالف اتخاذ كند و تصميمگيران ارشد كشور را وادار به پنهانكاري و ندادن اطلاعات به مردم كند؟
حقيقتا اين رويكرد، رسالتكدام رسانه، آنهم در جهاني با وسعت جهان رسانههاي آزاد زندگي كنونياست؟ گرچه صدا و سيما سالهاست كه حنايش ديگر براي مردم رنگي ندارد اما ظاهرا سياستهايش از اين به بعد نهتنها بر تاراندن مردم و موج ناراضيسازي، بلكه بر فاصلهافكني بيشتر بين مردم و حاكميت است. صدا و سيما سالهاست كه مانند يك ديوار در برابر اعتماد مردم قد برافراشته و با صرف هزينههاي سرسامآور فقط و فقط بياعتمادي توليد كرده است، تا جايي كه حالا يكي از مجريهايش در برابر خواست عمومي يك كارگردان سينما پيرامون دعوت عمومي روشنكردن شمع به ياد جانباختگان سانحه هوايي هم جملاتي بيپروا مينويسد كه در شأن و شخصيت هيچ دستاندركار حوزه رسانه نيست.
نكته قابل توجه اينجاست كه مسوولان صدا و سيما علاوه بر نداشتن صلاحيت رسانهاي، عنان اختيار مجموعه تحت امر خود را نيز از دست دادهاند و بر همين اساس كار به دست افرادي اندك افتاده كه نه توانايي هدايت جريان خبري را دارند و نه جسارت سكوت. نياز به تكرار مجدد نيست اما كاركرد رسانه در وضعيت فعلي كشور، در همه ابعاد و توان بايد بر وفاق ملي و آشتي بيشتر بدنه حاكميت و مردم استوار باشد نه توليد برنامههايي چون يك برنامه پخششده از رسانه ملي در پوشش برنامه فرهنگي، يك هنرمند را با بدترين الفاظ تهديد و تحقير كند و فراخوان مصالحهجويانهاش را به عنوان اعلام جنگ تعبير كند. به هر شكل آنچه صدا و سيماي كشور بيشتر از هر زمان ديگر به آن نيازمند است، كمكردن ذهنيتهاي لجامگسيختهاياست كه عمد يا غيرعمد در حال ناخن به هم ساييدن براي بروز ناآراميهايياست كه احدالناسي از آن بهره نميبرد. كاركرد ضعيف صدا و سيما و بيتفاوتي نسبت به مهمترين خبرهاي چند روز اخير و توهين مستقيم و غيرمستقيم به بزرگان و گردانندگان كشور و افروختن آتش نزاع بين مردم، كار را به جايي رسانده كه رسانهفوق در هيچكدام از شبكههايش، هيچنشانهاي از عزا براي از دست رفتن 176 انسان در سقوط هواپيما را لازم نميداند و از تعبيه يك نوار ساده سياه در گوشه كادر هم دريغ ميكند. سانحهاي كه مقام عالي و ارشد كشور نيز در موردش اظهار تاسف كرده و به بازماندگان تسليت گفته است.
به نظر ميرسد كه صدا و سيماي كنوني قصد ندارد از هيچخط و مشي اصولي كه باعث همدلي ملي شود تبعيتكند كه اين رويكرد در صورت مهار نشدن ميتواند عواقبي مخرب به دنبال داشته باشد. بسيار حيرتانگيز است كه رسانه ملي يك كشور، با وجود مسير سختي كه مردم و مسوولان در دو هفته گذشته پيمودهاند، فقط و فقط از ظن خود يار قضايا شود و نه تنها چشمش را مانند هميشه بر واقعيتها ببندد بلكه ديگران را هم دعوت به اين كار بكند. ديگراني كه عليالاصول بايد در نوع سياستگذاريهاي اين سازمان، دخالت مستقيم داشته باشند.
در پايان بايد گفت كه افت مخاطب برنامههاي خبري و حتي تحليلي صدا و سيما را كه نياز به آسيبشناسيهاي كارشناسانه دارد، بايد در درجه نخست به عدم تسلط مديران به جهان متكثر رسانهاي مربوط دانست. جهاني كه ديگر منتظر صرف هزينههاي گزاف و «خودگويي و خودخندي»هاي صداو سيما و ندانمكاريهاي بزرگ و كوچكش نميماند. سازمان صدا و سيما بدون شك در آينده نزديك بايد فكري اساسي در نوع نگرش خود با استفاده از بزرگان رسانه بكند وگرنه دامنههاي بياعتمادي به اين رسانه، فاجعهبارتر از وضعيت كنوني خواهد شد.