• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4563 -
  • ۱۳۹۸ چهارشنبه ۲۵ دي

چرا با وجود «مرز» سيستان و بلوچستان محروم است؟

ميراث كهن‌ترين تمدن‌ها

محمد آسياباني

سيستان و بلوچستان دومين استان پهناور كشور است. اين استان مرزهاي مشتركي نيز با چند كشور دارد، با اين اوصاف اما از محروم‌ترين نقاط كشور است. اين در صورتي است كه وجود پديده‌اي به نام مرز بايد باعث شكوفايي اقتصادي و فرهنگي هر منطقه‌اي شود. همچنين اين استان از شمالي‌ترين نقطه‌اش تا جنوبي‌ترين بخش‌ها امكانات بالقوه‌اي براي جذب گردشگر دارد. به جز جغرافياي طبيعي اين استان، سايت‌ها و مراكز ميراثي و تمدني مهمي دارد كه گردشگران به ويژه گردشگران خارجي مشتاق ديدن آنها هستند. با تمام اين امكانات متاسفانه اين استان (چه سيستان و چه بلوچستان) در محروميت كامل هستند و زيرساخت‌ها اندك است. فارغ از همه مسائل سياسي و اجتماعي، تنها سپاه بود كه در اين دهه‌ها اندكي عمران و آباداني براي اين منطقه به همراه آورد وگرنه دولت‌ها كه به‌طور كامل آنجا را فراموش كرده‌اند. به همين دليل، همين نبودن زيرساخت‌هاي لازم است كه پديده‌هايي مانند سيل آنجا فاجعه مي‌آفريند، كمااينكه سيل اين چند روز همين مساله را باعث شده است.

آباداني تاريخي

اين استان پيش‌تر در طول دوره‌هاي مختلف تاريخي منطقه‌اي آباد بود. در «عجايب المخلوقات و غرايب الموجودات» محمد بن محمود همداني آمده است: «عجايب اقاليم و بلاد؛ سيستان اقليمي است بزرگ، جايي مبارك، پرنعمت. حدود وي از خراسان تا مفازه كرمان و تا باميان. شهرهاي نيكو چون غور واسفِزار و بُست و زرنج و بزرگ‌ترين جوي آنجا نهر هندمند است. در بحيره زره آيد و زره دريايي است كوچك سي فرسنگ گرد بر گرد وي و در آن ماهي باشد بسيار.» در همين متن درباره عجايب رود هيرمند آمده است: «نهر هندمند؛ آبي است به سيستان. از هزار جوي آب در آن درآيد و زيادت نشود و هزار نهر از آن بيرون مي‌آيد. از حدِ غور آيد، در بحيره زره مي‌افتد. سي فرسنگ طول وي بُود و در آن ماهي بسيار بُود.» اما امروزه ديگر خبري از اين رود و ماهي‌هايش نيست.

سرزميني كه يادآور كهن‌ترين تمدن‌هاست

همچنين اين سرزمين يادآور كهن‌ترين تمدن‌هاي جهان (شهر سوخته) است. در منابع كهن از اين سرزمين با عناويني چون موطن جنگاوران و خردمندان و رادمردان ياد شده است. شاهد مثال اين مدعا ابياتي از شاهنامه فردوسي به اين شرح است: «ز كوه و ز هامون بخوانم سپاه/ سوي باختر برگشايم راه» و «از ايران و از زابل و نيمروز/ همان كاردانان گيتي فروز». اين ابيات البته مرزهاي گسترده استان سيستان و بلوچستان در گذشته را نيز نشان مي‌دهد. همچنين در اين متون از سيستان به عنوان انبار غله آسيا ياد شده است، اين مساله از رونق كشاورزي و اشتغال بيشتر مردمان اين ديار به اين حرفه حكايت مي‌كند.

سيستان و بلوچستان در سفرنامه ادوارد براون

يكي از نخستين سندها درباره محروميت اين منطقه (به ويژه بلوچستان) سفرنامه ادوارد براون با عنوان «يكسال در ميان ايرانيان» است؛ «۱۸ ژوئن مطابق با ۸ شوال، امروز بعد از ظهر افضل‌خان بلوچ يك مرتبه ديگر به ملاقات من آمد و درخواست كرد كه توصيه‌نامه‌اي براي او براي دوستم ميراز حسن علي خان نواب كه در مشهد است بنويسم و بعد از من تقاضا كرد كه با او به مشهد بروم و سپس از راه قندهار و كلات ناصري به طرف مسقط الراس او بلوچستان بروم. افضل خان گفت من مي‌دانم كه شما جهانگرد هستيد و ميل داريد كه سياحت كنيد و بلوچستان هم يك منطقه تماشايي است و در آنجا چيزهاي جالب توجه را خواهيد ديد ولي بلوچستان ايران جاي خوبي نيست و فقير و ويران است در صورتي كه بلوچستان انگلستان برعكس جاي خوبي است.» اين نخستين سند درباره بي‌توجهي دولت‌هاي تاريخ معاصر ايران به اين استان تاريخي و پهناور است.

سياست‌هاي انگليس؛ سنگ بناي مشكلات سيستان و بلوچستان

اما سنگ بناي عمده مشكلات منطقه سيستان به دليل سياست‌هاي استعمار پير انگلستان در جداسازي افغانستان از خاك ايران است. در جريان جداسازي و حكميت گلداسميت سرچشمه هيرمند از ايران جدا افتاد تا دعواي آبي هميشه بين ايران و افغانستان و لزوم ارجاع داوري به انگلستان وجود داشته باشد. اين جداسازي مساله حقابه را پيش آورد. حكومت محمدرضا پهلوي به نخست‌وزيري اميرعباس هويدا مدام از اين حقابه كوتاه آمدند تا اينكه جريان كشاورزي در سيستان (كه شغل اصلي مردم منطقه بود) كم‌كم به نابودي كشيده شد.

مساله حقابه سيستان

يك سند مهم براي خيانت دولت هويدا در مساله حق آبه يادداشت‌هاي اميراسدالله اعلم است. او كه خود علقه‌اي به اين منطقه داشت و زمين‌هاي كشاورزي‌اش آنجا بودند مدام به دولت هويدا ايراد كوتاه آمدن در مقابل حقابه را مي‌گرفت. در جاي‌جاي مجموعه يادداشت‌هايش اين گوشزد به چشم مي‌خورد. به عنوان مثال در يادداشت‌هاي سال ۵۶ آمده است: «نهم خرداد ۱۳۵۶: امروز از خودم راضي هستم چون توانستم شاهنشاه عزيزم را راضي كنم كه اين قرارداد لعنتي سيستان لااقل به‌طور رسمي مبادله نشود. عرض كردم يك رژيم سلطنتي بود و مي‌خواسته به ما آب بفروشد و براي سيلاب‌ها هم ضمن پروتكل عليحده قرار ديگري بدهد. شاهنشاه هم مي‌خواسته‌اند به او كمك بفرمايند. حالا اينها همان ۲۶ متر آب را قبول كرده، زير همه‌چيز زده‌اند... فرمودند چه كنيم؟ رودخانه در خاك آنهاست و همه كار مي‌توانند بكنند. عرض كردم حقوق مكتسبه سال‌هاي دراز ما كه به اين آساني از بين رفتني نيست. پس اين همه رودخانه مشترك بين كشورهاي جهان هست، كشور بالادستي هر غلطي مي‌خواهد مي‌تواند بكند؟ به علاوه در اين قرارداد لعنتي همه جور حق ارجاع مساله به مراجع بين‌المللي ديگر را از خودمان سلب كرده‌ايم. چرا چنين سندي به دست يك دولت لرزان كه جانشين آن هم افسران جوان كمونيست خواهند بود، بدهيم؟ شاهنشاه خيلي تامل فرمودند و مقداري فكر كردند. فرمودند دوباره بررسي مي‌كنم. و من از خوشحالي پاي شاه را بوسيدم. عرض كردم با اين قرارداد ما در شهريور كمتر از دو متر مكعب آب داريم كه كف هيرمند هم با آن‌تر نمي‌شود و همين! استدلال دولت ما هم اين است كه سيستان از لحاظ اقتصادي مهم نيست، خاك وطن يعني چه؟ ديگر شاهنشاه چيزي نفرمودند، يعني پرحرفي نكن.»

مرز: مانع يا دليلي براي آباداني؟

مفهوم مرز با استان سيستان و بلوچستان عجين شده و مردمان اين استان از ديرباز با اين مفهوم زيستي معرفت‌شناسانه داشته‌اند. كل مرزهاي استان حدود 2/1580 كيلومتر يعني معادل يك ششم از مرزهاي جمهوري اسلامي ايران است. طول مرزهاي استان با كشور افغانستان نيز 288.5 كيلومتر يعني معادل يك سوم از كل مرز ايران با افغانستان و طول مرزهاي مشترك استان با كشور پاكستان 921.7 كيلومتر بوده كه كل مرز مشترك ايران و پاكستان را تشكيل مي‌دهد. طول مرزهاي آبي استان با ساحل درياي عمان 370 كيلومتر است.

مرز در همه كشورهاي جهان باعث رونق و آباداني سرزمين‌هاي حوالي آن شده است. در كنار منافع مادي، بار فرهنگي پديداري به نام مرز باعث شد تا بسياري از كشورها، مانند كشورهاي اروپايي عملا به سمت برداشتن هرگونه مرزهاي جغرافيايي و فيزيكي پيش بروند. مرز اكنون ميان دو كشور هلند و بلژيك خط‌هاي سفيد رنگي است كه در شهر بارل توسط دولت‌ها كشيده شده است. در اتحاديه اروپا مي‌توان با پاي پياده و بدون نياز به گذرنامه و... چندين كشور را گشت. به عبارتي در اين كشورها به مرز به عنوان يك پديده فرهنگي چشم دارند نه يك پديده امنيتي؟

اهالي كه مرزبانان ايرانند

ميراث اين خطوط مرزي بسيار براي اهالي استان سيستان و بلوچستان چه بوده است؟ آيا با وجود نگاه و رويكرد امنيتي حاكميت مركزي به مقوله مرز، اين پديده براي اهالي بركت به همراه داشته يا شر مطلق بوده است؟ با توجه به تمام محروميت‌ها، آيا اهالي اين استان هنوز هم مرزبانان ايران به شمار مي‌آيند، يا محروميت‌ها باعث شده تا آنها ديگر فكر عدم‌اهليت خود براي پاسباني از مرزها باشند؟ چرا با وجود جمعيت انساني در ديوار مرزي امنيتي توسط حكومت ايجاد شده است؟با وجود نبودن امكان معيشت نه در سيستان و نه در بلوچستان به چه دليل مرزها بسته شده‌اند؟ مولوي عبدالحميد اسماعيل زهي، امام جماعت اهل سنت زاهدان و همچنين مدير دارالعلوم زاهدان بارها به اين مساله اشاره كرده است. او گفته كه شيعه و سني در اين استان امكان معيشت ندارند و اگر مرزها را باز نگه داريد، امكاني براي معيشت پيدا مي‌كنند ضمن اينكه با باز گذاشتن مرزها بهتر مي‌توان مساله قاچاق سوخت را كنترل كرد.

راهكار دولت براي جلوگيري

از مهاجرت‌هاي استان

خشك شدن هامون و نبودن امكاني براي تامين معيشت باعث مهاجرت گسترده اهالي به ديگر استان‌هاي كشور شد. حجم گسترده مهاجرت باعث شد تا اهل سياست و صاحبان مشاغل دولتي خروج اهالي استان به همراه وسايل منزل‌شان را ممنوع كنند. اهالي نيز در مقابل اثاث خانه را در منازل گذاشته و با ديوار كشيدن در جلوي درب خانه‌ها آنها را بسته‌بندي كرده و خود براي يافتن لقمه‌اي نان حلال براي گذران زندگي مهاجرت كردند. ديوار امنيتي مرزي مي‌تواند از هجوم اشرار مسلح و سنگر گرفتن آنها در اين خانه‌هاي خالي جلوگيري كند؟ فراموش نكنيم فاصله شهر تهران تا زاهدان (مركز استان سيستان و بلوچستان) 1567 كيلومتر است. اين مسافت صرفا يك راه طولاني فيزيكي نيست، بلكه فاصله بين سبك زندگي اهالي پايتخت با اهالي اين استان، فاصله بين تخصيص امكانات به اهالي پايتخت و اهالي اين استان و بسيار فاصله‌هاي ديگر است.

دهليزهاي رستگاري

نخستين بحران پس از به سرانجام رسيدن انقلاب اسلامي ايران، بحران‌هاي قوميتي و مذهبي بود. اين بحران‌ها در كردستان به درگيري مسلحانه با نظام نوپاي جمهوري اسلامي انجاميد. بنيانگذار انقلاب امام خميني (ره) براي پيشگيري از رخ دادن اتفاقي مشابه در استان محروم و در عين حال حساس سيستان و بلوچستان در روز نهم فروردين 1358 طي حكمي خطاب به حضرت آيت‌الله سيدعلي خامنه‌اي، مي‌فرمايند: «به آن منطقه [استان سيستان و بلوچستان] رفته به خواسته‌هاي اهالي محترم آن مناطق رسيدگي نماييد و انتظارات مردم دلير آن ديار را براي اينجانب و اولياي امور گزارش دهيد.»چرا امام خميني (ره) آيت‌الله خامنه‌اي را كه در تهران به او نياز مبرم داشت، براي بررسي امور به اين استان مامور كردند؟ در اواخر سال 1356 رژيم پهلوي رهبر انقلاب را به اين استان تبعيد كرد كه البته منشأ خير براي اهالي استان شد. از آن تاريخ تاكنون دغدغه اين استان مدام در كلام رهبري حس مي‌شود. در وضعيت فعلي جمعيت شيعيان استان سيستان و بلوچستان 898184 نفر و جمعيت اهل سنت آن 824395 نفر است. عموم اهالي سيستان شيعه و عموم بلوچ‌ها اهل سنت هستند. در طول تاريخ مشاهده نشده كه اهالي اين استان دچار منازعات مذهبي شوند، اما امروزه اكثر سايت‌هاي اينترنتي متعلق به پيروان اين مذاهب به توهين به بزرگان قومي هم مشغولند و مرز عقيدتي ميان آنها وجود دارد. اين در صورتي است كه سيستان و بلوچستان از ديرباز موطن دو قوم مهم سيستاني و بلوچ بوده و مردمان فارغ از هر مذهبي آزادانه در كنار هم به خوبي زيست كرده‌اند.

مساله مهاجرت

اشاره شد كه پس از حكميت گلداسميت در منازعه ميان ايران ناصرالدين‌شاهي و انگلستان، مرزهاي استان سيستان و بلوچستان محدود شد و به دليل قرار گرفتن سرچشمه رود هيرمند در داخل خاك كشوري جديد به نام افغانستان، نظام آبياري سنتي در اين استان از بين رفت. از آن تاريخ تاكنون حكومت‌هاي وقت ايران نتوانسته‌اند از طرق ديپلماتيك حق اين استان [و البته كل ايران] را از آب هيرمند دريافت كنند و رفته رفته اين استان به خشكسالي شديد دچار شد. درياچه هامون يكي از بزرگ‌ترين درياچه‌هاي آب شيرين در جهان، كه زماني غذاي بسياري از مردم را تامين كرد و همه‌چيز استان به آن وابسته بود، خشك شد و اكنون فقط گرد و غبار و شن‌هاي كف آن نوازشي به چشم‌هاي اهالي مي‌دهد.

پس از تسلط طالبان بر افغانستان، بيشترين كشتزارها و مزارع اين كشور كه با آب هيرمند و سرچشمه‌هايش مشروب مي‌شوند، به زير كشت خشخاش رفت. صادرات ترياك و ديگر مواد افيوني به حدي سودآور شد كه ايالت متحده امريكا نتوانست از آن چشم‌پوشي كند. اكنون نيز با وجود دولت مردمي در افغانستان و حضور نيروهاي بين‌المللي، كشت خشخاش به مقياسي وسيع‌تر از دوران طالبان در اين كشور انجام مي‌شود. نخستين مرز زميني براي صادرات اين خشخاش و مواد افيوني حاصل از آن قطعا مرز استان سيستان و بلوچستان ايران است. سادگي است اگر تاثير اين ترانزيت مخدر بر اهالي استان سيستان و بلوچستان را ناچيز بدانيم. اكنون كشاورزان استان كه حرفه‌ و پيشه‌اي جز آن نداشته و ندارند براي كسب روزي خود به چه كارهايي مي‌پردازند؟ اگر به شغل خود وفادارند در چه نقطه‌اي از كشور كشاورزي مي‌كنند؟ در آن نقطه آيا زمين زراعي براي كشاورزان سيستان و بلوچستان به قدر كافي وجود دارد؟ برخورد ميزبانان اهالي مهاجرت كرده از استان با ميهمانان‌شان چگونه است؟اين مرز در همه شؤون حتي فاصله‌هاي جنسيتي را نيز موجب شده است.‌ام كلثوم موذن، مدير وقت دفتر حمايت از حقوق زنان و كودكان دادگستري استان سيستان و بلوچستان در يكي از سخنراني‌هاي مطبوعاتي خود از فاصله‌هاي موجود بين زنان و مردان در اين استان گفت. نكاتي كه در بالا مطرح شد، اهميت پديداري به نام «مرز» را در اين استان نشان مي‌دهد. مي‌توان با باز گذاشتن مرزها و ديدن به اين مفهوم به عنوان يك پديداري فرهنگي، عمران و آباداني اين استان را شاهد بود. دولت‌ها اگر نمي‌خواهند براي اين استان به عنوان بخشي از ايران هزينه بپردازند، حداقل بيايند در برخي امور اصلاحات كنند. اين استان آنقدر امكانات دارد كه بتواند خود هزينه‌هاي خود را دربياورد. بايد حتما به اين استان رسيدگي شود نه اينكه بگذاريم مصيبت‌هايي مانند سيل داغي بر هموطنان اين استان وارد كند و بعد به فكر آنها بيفتيم. اين استان آنقدر هيچ چيز ندارد، كه اگر هرچه سريع‌تر تاخير در آباداني آن جبران نشود، با هر پديده ساده طبيعي هم ممكن است همه‌چيزش در هم بپاشد.


استان سيستان و بلوچستان، پيش‌تر در طول دوره‌هاي مختلف تاريخي منطقه‌اي آباد بود. در «عجايب‌المخلوقات و غرايب الموجودات» محمد بن محمود همداني آمده است: «عجايب اقاليم و بلاد؛ سيستان اقليمي است بزرگ، جايي مبارك، پرنعمت. حدود وي از خراسان تا مفازه كرمان و تا باميان. شهرهاي نيكو چون غور واسفِزار و بُست و زرنج و بزرگ‌ترين جوي آنجا نهر هندمند است. در بحيره زره آيد و زره دريايي است كوچك سي فرسنگ گرد بر گرد وي و در آن ماهي باشد بسيار.»

سيستان و بلوچستان يادآور كهن‌ترين تمدن‌هاي جهان (شهر سوخته) است. در منابع كهن از اين سرزمين با عناويني چون موطن جنگاوران و خردمندان و رادمردان ياد شده است. شاهد مثال اين مدعا ابياتي از شاهنامه فردوسي به اين شرح است: «ز كوه و ز هامون بخوانم سپاه/ سوي باختر برگشايم راه» و «از ايران و از زابل و نيمروز/ همان كاردانان گيتي فروز».

سنگ بناي عمده مشكلات منطقه سيستان به دليل سياست‌هاي استعمار پير انگلستان در جدا سازي افغانستان از خاك ايران است. در جريان جداسازي و حكميت گلداسميت سرچشمه هيرمند از ايران جدا افتاد تا دعواي آبي هميشه بين ايران و افغانستان و لزوم ارجاع داوري به انگلستان وجود داشته باشد. اين جداسازي مساله حقابه را پيش آورد. حكومت محمدرضا پهلوي به نخست‌وزيري اميرعباس هويدا مدام از اين حقابه كوتاه آمدند تا اينكه جريان كشاورزي در سيستان (كه شغل اصلي مردم منطقه بود) كم‌كم به نابودي كشيده شد.

يك سند مهم براي خيانت دولت هويدا در مساله حقابه يادداشت‌هاي اميراسدالله اعلم است. او كه خود علقه‌اي به اين منطقه داشت و زمين‌هاي كشاورزي‌اش آنجا بودند مدام به دولت هويدا ايراد كوتاه آمدن در مقابل حقابه را مي‌گرفت.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون