زمان جوانگرايي
ميعاد نيك
اين روزها از گوشه و كنار فدراسيون فوتبال اخبار نامساعدي بهگوش ميرسد؛ اخباري كه اگر سرعت انتشار آنها را «خبرِ بد بر دقيقه» لحاظ كنيم، مبالغه نكردهايم. مهمترين مساله مديران ساختمان سئول شايد بحران تيم ملي فوتبال كشورمان باشد؛ تيمي كه پس از آرامش و برتري در دوران كارلوس كيروش ديگر رنگ ثبات و موفقيت را به خود نديد. پس از استعفاي مارك ويلموتس از سكانداري تيمملي، حالا هرروز گمانهزني و اكاذيب بسياري در رابطه با نيمكتِ داغ تيم ملي منتشر ميشود؛ از دراگان اسكوويچ و برانكو ايوانكوويچ گرفته تا نسخههاي وطنياي مانند علي دايي، يحيي گلمحمدي و شايد امير قلعهنويي. با توجه به شرايط اخير مربيان خارجي و استعفا - بخوانيد فراري دادن- افرادي مثل كالدرون و استراماچوني، به نظر ميرسد بايد فاتحه حضور دوباره يك سرمربي تراز اول خارجي بر نيمكت تيممليمان را بخوانيم. از طرفي تنها گزينه خارجي جدي فدراسيون هم هنوز با باشگاه سابقش، پرسپوليس، مشكلات مالي عديدهاي دارد و ممكن نيست بدون تسويهشدن حسابهايش در ايران بخواهد بار ديگر به تهران برگردد. از سمت نهادهاي بالاتر نيز دستوراتي به گوش ميرسد مبني براينكه بهتر است از مربيهاي داخلي براي تيمهاي باشگاهي و تيمهاي ملي كشورمان استفادهشود؛ با اين اوصاف تقريبا بايد از بين همين گزينههاي داخلي يك نفر را به عنوان سرمربي تيمملي انتخاب كرد. چند روز پيش خبري از هتل المپيك به بيرون درز كرد كه به مذاق آقايان سئولنشين آنچنان خوش نيامد؛ «مديران فدراسيون فوتبال در حال مذاكره با علي دايي در ساختمان اين هتل ديده شدند.» آنگونه كه مشهود به نظر ميرسد، اين مذاكره براي سبك، سنگين كردن شرايط و انتظارات آقاي گل جهان بوده و بحث پيشنهاد رسمي و جدياي مطرح نيست اما بهنظر ميرسد سابقه نه چندان موفق علي دايي در هدايت تيمهاي ليگبرتري و همچنين نتايج ضعيف تيمملي تحت هدايتش و احتمالا درخواست رقم بالا از فدراسيون، مانع از حضور او بر نيمكت تيممليمان ميشود. با توجه به شرايط بهتر ديگر گزينهها و قبولنكردن پيشنهاد تراكتور تبريز توسط علي دايي با عذر «وجود كارها و مسائل شخصي در تهران» احتمالا اين سرمربي نيز نميتواند گزينه مناسبي باشد؛ مگر آنكه به يكباره شرايط علي دايي تغيير كرده باشد يا اينكه افرادي در فدراسيون ميل بيشتري به حضور دايي داشته باشند. در ميان اسامي نامآشناي اين روزهاي فوتبال ايران، شايد سابقه امير قلعهنويي از ديگر نامها بهتر و قويتر باشد؛ سواي اينكه تيمملي كشورمان در جامملتهايي كه با امير قلعهنويي پشتِ سر گذاشت نتوانست توفيق چنداني پيداكند اما جامها و امتيازهاي دريافتي اين سرمربي در ليگبرتر و سابقه مثمرثمرش در استقلال و سپاهان شايد بتواند او را به اصليترين نامزد هدايت تيمملي بدل كند. مهمترين مشكلِ فدراسيون براي مذاكره با قلعهنويي قراردادش با سپاهان است؛ ژنرال حداقل تا پايان فصل جاري با طلاييپوشان قرارداد دارد و شرايط سپاهان نيز بسيار حساس و استراتژيك قلمداد ميشود، تيم اصفهاني اكنون يكي از جديترين مدعيان كسب عنوان قهرماني ليگ برتر است و با شرايط به وجود آمده براي پرسپوليس، شايد بتوانيم در صورت ثبات داشتن اين تيم، زردپوشان اصفهاني را كسبكننده جام زيباي ليگ خليجفارس پيشبيني كنيم. تعهد امير قلعهنويي به تيم تحت هدايتش و شرايط ايدهآل سپاهان شايد باعث شود كه پرافتخارترين سرمربي تاريخ ليگ برتر به ماندن در اصفهان و كسب يك يا دو جام احتمالي ديگر بيشتر مايل باشد تا حضور در كمپ پِك و تحويلگرفتن يك تيم درمانده و مچالهشده. محتملترين گزينه از بين افراد بالا، يحيي گلمحمدي جوان است. يحيايي كه با شهرخودروي مشهد نتايج قابل قبولي كسبكرده و تيمش را در بين بالانشينهاي ليگ فرسايشي ايران حفظ كرده است. سابقه يحيي گلمحمدي به عنوان سرمربي تيمهايي مثل تراكتور تبريز، نفت تهران، ذوبآهن اصفهان و پرسپوليس آنقدر قابلقبول هست كه بتوان به او اعتماد كرد. سرمربي جواني كه ديدگاه باز و روشني به جوانان دارد و سبك بازي قابل تغيير و انعطافپذيري را دنبال ميكند. البته با توجه به خداحافظي گابريل كالدرون از هدايت پرسپوليس و دمِ دست بودن يحيي، شايد پيشنهاد پرسپوليس براي يحيي جذابتر باشد و او را به ورزشگاه شهيد كاظمي بكشاند ولي چيزي كه بايد به آن توجه كرد اين است كه در شرايط حساس تيم «ملي» و مسابقات راهيابي به جامجهاني قطر، تمام فوتبال ايران بايد بسيج شوند تا سفيدپوشان ايراني بتوانند براي سومين بار متوالي عازم بزرگترين رويداد فوتبالي جهان بشوند. در ميان مابقي اسامي شايد امثال وحيد هاشميان و الكس نوري نيز جالبتوجه باشند اما بايد در نظر داشت سابقه عملياتي و تجربه ميداني يحيي گلمحمدي بيشتر به درد تيم ملي ميخورد. تحت وضعيتي كه نميتوانيم يك سرمربي خوب خارجي را حتي شش ماه در تيم ملي حفظ كنيم، يا بودجه مناسبي براي مخارج تيم ملي تخصيص داده نميشود؛ تنها راهِ فرار از اين بحران شايد اعتماد به سرمربيان جواني باشد كه با ريسك بالا بازي ميكنند؛ سرمربياني كه بهواسطه سن و سال با بازيكنانشان ارتباط دوستانهاي برقرار ميكنند تا به نتيجه دلخواه برسند. تيمِ امروز، تيم «ملي» همه ايران است. كاش بشود كه صعود به سومين جامجهاني پيدرپي را جشن بگيريم.