در روزهاي پاياني دي ماه 98، مصرف گاز كشور در بخش خانگي با رسيدن به مرز 600 ميليون مترمكعب در روز، به مرز هشدار و بحران رسيد. در ماههاي سرد سال، در رسانههاي مختلف، پيامها، درخواستها و هشدارهاي صرفهجويي گاز در بخش خانگي و همچنين الزام سازمانها و دستگاههاي دولتي بر صرفهجويي جدي و تهديد قطع گاز آنها و ... را شاهد هستيم. مشابه همين وضعيت و هشدارها را در تابستان براي برق شاهد بوديم، اما بدانيم كه مقصر مردم نيستند. متهم اول علت مصرف بالاي گاز در ساختمانها را در درجه اول بايد در كيفيت ساخت ساختمان و عدم اجراي مبحث 19 مقررات ملي ساختمان جستوجو كرد كه اساس آن عايقبندي پوسته خارجي ساختمان است و در نتيجه متوليان صنعت ساختمان كشور بايد مسووليتپذير و پاسخگو باشند؛ در درجه دوم، بايد راندمان پايين و مصرف بالاي تجهيزات و لوازم گازسوز و عدم اجراي طرحهاي بهينهسازي مصرف گاز در ساختمانها در سالهاي گذشته دانست (از جمله عدم اجراي طرح ارتقاي راندمان 600 هزار موتورخانه)، در حجم بالاي مصرف گاز بخش خانگي مقصرند و متوليان امر در بخشهاي توليد و نظارت و استاندارد بايد پاسخگو باشند، اما هيچ يك از دو گروه مسوول و متهم اصلي، پاسخگو نيستند و ظاهرا مردم بايد جور كم كاري و كوتاهي مسوولان را بكشند.
تشديد بحران:
ادامه وضعيت فعلي، پيامدهاي سخت و تلخي را در پي خواهد داشت كه ميتواند كمبود گاز، افت فشار گاز در برخي استانها و شهرها، احتمال قطع گاز در برخي مناطق كشور (مانند زمستان چند سال متعدد) و تهديد سلامتي بخشي از هموطنانمان باشد. اين موارد، با وجود اهميت بسيار بالاي آن، تنها يك روي سكه هستند. مضرات و زيانهاي فاجعهبار انساني و اجتماعي مصرف بالاي گاز طبيعي در ساختمانها روي ديگر سكه است.
٭ شدت انرژي در كشور ما 5 برابر متوسط دنيا و 18 برابر ژاپن است. چرا؟ آيا اين زيبنده كشور ماست و آيا اين اسراف و اتلاف منابع و سرمايه و بيتالمال نيست؟ آيا اگر دارنده بالاترين ذخاير گاز باشيم بايد بخش عمده آن را در بخشهاي غيرمولد بسوزانيم و اولويت را به بخش خانگي بدهيم يا مانند بسياري از كشورهاي واردكننده گاز، آن را در صنايع و بخشهاي مولد به كار گيريم؟ نتيجه اين وضعيت، ضررهاي هنگفت اقتصادي، كاهش صادرات گاز، افزايش نياز به واردات، مصرف بالاي سوختهاي جايگزين در بخشهاي مولد...
تعطيلي برخي صنايع، كاهش توليد، حادتر شدن «شاخص شدت انرژي» و در نهايت كاهش نرخ رشد اقتصادي است كه با اهداف تمامي برنامههاي توسعه كشور و همچنين اهداف سند چشماندار در تضاد كامل است. در ماههاي سرد سال، سهم بخش ساختمان از كل گاز توليدي كشور به 75 تا 80 درصد ميرسد، نتيجه اين وضعيت اين است كه چارهاي جز ايجاد محدوديت عرضه گاز به نيروگاهها، صنايع، كارخانجات و ... به واسطه كمبود حداقل 100 ميليون مترمكعب روزانه در شبكه نسبت به نياز كل بخشها باقي نميماند. به پيامدهاي زيانبار زير و به سهم خود در ايجاد اين نتايج كه دامنگير خود ما هم ميشود، توجه كنيم:
1- قطع گاز نيروگاهها، پالايشگاهها، صنايع و كارخانجات بزرگ و مهم و در نتيجه استفاده آنها از سوخت جايگزين يعني سوخت مايع اعم از «مازوت و گازوييل».
٭ اهميت موضوع در اين است كه آلودگي سوختهاي جايگزين، چند برابر گاز طبيعي است، در نتيجه آلودگي هوا به شدت افزايش مييابد و سلامت و جان همه ما تهديد ميشود.
٭ به عنوان مثال در يكي از خبرها، آلودگي هواي دو نيروگاه اصفهان با سوخت مازوت بيشتر از آلودگي خودروها در شبكه حمل و نقل اين شهر اعلام شده بود.
٭ آمار متعدد و متفاوتي از مرگ ناشي از آلودگي هوا يا تشديد بيماري و مرگ زودرس به دليل آلودگي هوا منتشر شده است. اين يك حقيقت و واقعيت است چه باور كنيم يا نكنيم.
٭ در كنار تشديد بيماري و مرگ زودرس، يكي ديگر از آثار تشديد آلودگي هوا، كاهش آستانه تحمل افراد، پرخاشگري و از كوره در رفتن آنها در نقاط آلوده و شلوغ است.
2- محدوديت در عرضه سوخت پاك (گاز طبيعي) در جايگاههاي عرضه CNG و در نتيجه افزايش مصرف بنزين كه پيامد آن مجددا تشديد آلودگي هوا و تهديد سلامت و جان ما و افزايش مرگ ناشي از آن است، در حالي كه افزايش سهم CNG به عنوان سوخت پاك در حمل و نقل هم در اهداف ملي است و هم به نفع اقتصاد و محيط زيست.
3- بيكاري صدها و هزاران كارگر فعال در كارخانجات به دليل كاهش توليد كه علت اصلي آن، قطع گاز و عدم دسترسي سوخت جايگزين و هزينه بسيار بالاي آنهاست!
اگر به واقعيات فوق دقت كنيم، همه ما (همه خانوادهها، همه ادارات، واحدهاي تجاري كوچك و بزرگ، سازمانها، مدارس و ... كه از گاز طبيعي استفاده ميكنيم) در ايجاد اين وضعيت سهيم هستيم.
درست است كه متهم اول آلودگي هوا، اگزوز وسايل نقليه است، اما با پذيرش واقعيتهاي تلخ فوق، باور كنيم كه بخش ساختمان به علت مصرف بالاي گاز و راندمان پايين وسايل و سيستمهاي حرارتي از طريق دودكشها سهم دارند. اما با توضيحات فوق، علاوه بر آلودگي هوا از طريق دودكشها، به واسطه كمبود گاز و در نتيجه قطع گاز صنايع، نيروگاهها و پالايشگاهها و استفاده آنها از سوخت مازوت و گازوييل و همچنين افزايش مصرف بنزين به جاي CNG در خودروها، به صورت غيرمستقيم در آلودگي هوا موثرند.
در نهايت، صرفهجويي در مصرف گاز و برق، به نفع صنايع، نيروگاهها، توليد و اقتصاد كشور و سلامت مردم است. صرفهجويي در مصرف انرژي، يك وظيفه ملي است و همه مردم و سازمانها بايد به مسووليت خطير اجتماعيشان بپردازند و دونگ مليشان را بپردازند. فقط كافي است همه ما يكي از چند بخاري روشن داخل خانهمان را خاموش يا درجه آنها را كمي كمتر كنيم، درجه موتورخانه يا پكيج و آبگرمكن را كمتر كنيم، از آب گرم كمتري استفاده كنيم و در خانه لباس گرمتر بپوشيم كه نياز به مصرف گاز كمتر شود. اين به نفع اقتصاد خانواده خود ما هم هست چون هزينه گاز كمتري خواهيم پرداخت، اما مهمتر از هزينه قبض گاز، توجه به پيامدهاي اجتماعي و مرگبار حاصل از مصرف بيرويه گاز در خانههاي ماست.
نكند ما در خانه يا محل كار، در گرماي زياد باشيم و بتوانيم صرفهجويي كنيم اما نكنيم در حالي كه خطر كمبود گاز، سلامت و آرامش ميليونها نفر از هموطنانمان را تهديد ميكند.