ایران و عربستان
سیدعبدالامیر نبوی
در دوره پس از انقلاب اسلامي 1357، شاید روابط هیچ کشوری به اندازه روابط ایران و عربستانسعودی متلاطم و متغیر نشده است. البته روابط ایران با دنیا در این سالها همواره دچار جزر و مد بوده و بهخصوص تغییر دولتها سبب شده حوزه روابط خارجی متحمل تغییراتی گاه اساسی شود؛ گاه بهسوی بحران و گاه به سمت تنشزدایی برود. با این حال، همواره نوسانات روابط، چه تحتتاثیر تصمیم و عملکرد بازیگران داخلی و چه به خاطر فشارهای خارجی، کنترل شده است. نکته اینجاست که این قاعده مدتهاست در روابط دو کشور مهم منطقه خاورمیانه، یعنی ایران و عربستان، مشاهده نمیشود؛ روابط آن دو همواره میان گسترش و قطع روابط در نوسان بوده و گویی قرار نیست آرام و قراری بیابد. چنانکه میدانیم روابط در این سالها گاه چنان گسترش یافته که به رایزنیهای متعدد رسمی و غیررسمی درباره مسائل مختلف منطقهای و حتی انعقاد موافقتنامه همکاریهای امنیتی (1380) کشیده و گاه، مانند 1366 و 1394، چنان پر تنش بوده که به اتهامزنیهای متقابل و قطع روابط ختم شده است، بهخصوص با تمرکز بر سیاستهای اعلانی در چهار سال اخیر، به فهرست بلندی از اتهامات خواهیم رسید که هر یک متوجه دیگری میکند و اغلب هم مشابه است؛ مثلا هر یک، دیگری را عامل دخالت بیگانگان در مسائل منطقه معرفی میکند. به نظر میرسد مشکل مشترک ایران و عربستان، فراموشی این اصل ساده است که هر دو کشور در یک منطقه ناآرام قرار گرفته و بالطبع دارای نگرانیهای مشترک زیادی هستند که شامل عموم مسائل اقتصادی و سیاسی-امنیتی میشود، بهویژه ظهور داعش هر دو کشور را با خطر مهمی مواجه کرد. این زنجیره مسائل آنقدر مهم است که میتوانست روابطی مستحکم را میان دو کشور پایهریزی کند و دورهای بلندمدت از اشتراک منافع و همسویی را رقم بزند. در مقابل، فراموشی این اصل ساده موجب شده است روابط ایران و عربستان بیشتر تحت تاثیر متغیرهای فردی
-بهخصوص هیجانات روحی، احساس بینیازی و بیتجربگیها- قرار گیرد و حتی در دوره اخیر برانگیختن عامدانه حساسیتها و نگرانیهای طرف مقابل در دستورکار قرار گیرد. این مساله باعث ورود دو کشور به یک مسابقه بیسرانجام شده و هر یک به دنبال پشتسر گذاشتن دیگری است، بدون آنکه به واقعیات امروز خاورمیانه توجه کند. جالب اینکه طرفین در خلال این رقابت نفسگیر به سرمایهگذاری بچگانه بر دوستان و رقبای یکدیگر در منطقه هم روی آوردهاند؛ یکی (عربستان) در اندیشه کنترل یکسویه سوریه و عراق و لبنان است و دیگری (ایران) فکر میکند ...
مالزی و ترکیه توانایی پر کردن جایگاه مذهبی و اقتصادی عربستان را دارند. همزمان، هر یک نیز گمان میبرد صدای بلندتر به تقویت رویکرد آن کمک میکند. برای خروج از این وضعیت و حتی وزیدن نسیم آرامش در منطقه، به نظر میرسد راهی جز نگاه به آینده، در پرتو واقعیات موجود، نباشد. بهعبارت دیگر، بحث بر سر فراموشی پیچیدگیهای مسائل منطقهای یا نادیده گرفتن ریشههای تاریخی آنها نیست، بلکه توجه دادن سیاستگذاران هر دو کشور به این نکته است که باید از تاریخ و کلیشههای ذهنی موجود فراتر روند، به واقعیات همسایگی و نگرانیهای مشترک توجه کنند و سرمایهگذاری نظامی و تبلیغاتی را راه برطرف کردن نقاط ضعف خود ندانند. واقعیات گویای آن است که هیچ یک از این دو نمیتواند دیگری را از صحنه تحولات منطقه بیرون کند یا حتی نادیده بگیرد. اصولا هر دو کشور امروزه متحدانی دارند و از توان و ظرفیتی برخوردارند که امکان و فضایی برای آتشبازی طرف مقابل باقی نمیگذارد. در عین حال، هر دو کشور حساسیتها و چالشهایی دارند که میتواند مبنای گفتوگوی مستمر قرار گیرد و باعث کاهش نگرانیهای متقابل شود، بدون آنکه نیازی به حضور میانجی باشد؛ به عنوان نمونه تلاش هر دو برای کاهش وابستگی به درآمدهای نفتی، دستیابی به فناوریهای نوظهور و همچنین بازیابی جایگاه و نقش اوپک اهمیت دارد. در بعد سیاسی نیز شرایط متحول عراق، لبنان، سوریه و یمن و نیز تهدیدات گروههای رادیکالی چون داعش همواره نیازمند رایزنی فشرده میان دو بازیگر بزرگ منطقه است. تازه، اینها بخشی از مسائل و چالشهاست. چنانچه به روندهای جهانی و نحوه بازیگری قدرتهای بزرگ توجه شود فهرست دستورکارهای همکاری مفصلتر نیز خواهد شد. گذشته از موارد یاد شده، برای آنکه روابط دو کشور استحکام و تداوم یابد و به سطحی قابل قبول و موثر از همکاری و همسویی برسد، باید به این اصل توجه شود که منافع و مصالح ملی هر دو کشور مهمتر از آن است که به تحولات داخلی یا روحیات فردی سیاستگذاران یا توصیههای امنیتی نظامیان یا رجزخوانیهای خطیبان یا نقشآفرینی کشورهای واسط گره بخورد. چنین تجربهای (گفتوگوی مستقیم و کنار زدن عوامل مزاحم) هم در دهه 1370 و هم در دهه 1380 رخ داد که موثر و نتیجهبخش بود. در عین حال، تحولات سالهای گذشته نشان میدهد اتهامزنی متقابل و فعالیتهای ایذایی هر یک، بیش از آنکه به ارتقای جایگاه آنها بینجامد یا نفعی برایشان داشته باشد، موجب سود بردن بازیگران فرامنطقهای شده است. شاید بهترین شرایط برای کشورهایی چون امریکا و روسیه تداوم همین وضعیت در منطقه و حفظ «استخوان لای زخم» باشد، بنابراین ایران و عربستان چارهای جز گفتوگو و بازگشت به مسیر همکاری ندارند. در این صورت، سایر بازیگران منطقهای نیز بهتدریج در چارچوب وزن واقعی خود در منطقه، و نه بیش از آن، ایفای نقش خواهند کرد. باتوجه به علاقهمندی نیروهای خارجی برای دخالت مستقیم در منطقه خاورمیانه و خلیجفارس باید گفت آنان که میخواهند امنیت خود را از طریق حضور و راهنمایی نیروهای خارجی -چه امریکا و اروپا و چه روسیه و چین- تامین کنند، بعید است به نتیجه مورد نظر برسند. دی 1398