با مطرح شدن بحث معامله قرن از سوي امريكا براي بسياري اين سوال به وجود آمده كه اين طرح تا چه حد قابليت اجرايي دارد. محمد علي مهتدي، تحليلگر مسائل خاورميانه در گفتوگو با اعتماد به اين سوال پاسخ ميدهد.
با توجه به طرح امريكا تحت عنوان معامله قرن چيزي از كشور فلسطين باقي خواهد ماند يا خير؟
هدف از اين طرح پايان دادن به آرمان فلسطيني است و اصولا چيزي از فلسطين باقي نخواهد ماند. مساله اصلي موضوع كرانه باختري رود اردن است. كرانه باختري بخشي از فلسطين محسوب ميشود كه در جنگ 6 روزه ژوئن 1967 توسط رژيم اسراييل به اشغال درآمد و اين بخش تا اكنون سرزمين اشغالي محسوب ميشد. رژيم صهيونيستي از همان آغاز به فكر بلعيدن كرانه باختري بوده و شروع به شهركسازي و اسكان صهيونيستها در اين مناطق بوده است. تاكنون بخش عمدهاي از كرانه باختري را در اختيار گرفتهاند. طبق معامله قرن تمام اين شهركها ملحق به اراضي اشغالي سال 1948 ميشود. تنها چند شهر و منطقه كوچك در اين طرح باقي ميماند كه از يكديگر جدا هستند و تبديل به چند جزيره پر جمعيت ميشود و در عمل امكان چنداني براي تشكيل دولت فلسطيني وجود ندارد. ضمن اينكه پيشتر امريكا در دوره اوباما و پيش از آن طرح دو دولت را مطرح ميكرد ولي در دوره ترامپ طرح پيشين ديگر مطرح نيست. از سوي ديگر شهر بيتالمقدس طبق قطعنامههاي شوراي امنيت هنگام جنگ سال 1967 منطقه اشغال شده محسوب ميشود و امريكاييها بدون توجه به قوانين بينالمللي و وضع حقوقي اين شهر، آن را متعلق به اسراييل ميدانند و اين موضوعي است كه پيشتر رخ داده و تازه نيست. پيشتر نيز دونالد ترامپ عنوان كرده بود كه بلنديهاي جولان متعلق به اسراييل است در صورتي كه طبق قطعنامه 242 يك سرزمين اشغالي محسوب ميشود. نكته تازه معامله قرن اشغال بخشهاي جديدي از دره اردن است كه پادشاه اردن بهشدت از آن عصباني و ناراحت است. در يك كلام ميتوان گفت كه تمام جزييات فاش شده از معامله قرن كاملا خلاف قوانين و توافقهاي بينالمللي است و هيچوجه حقوقي و قانوني ندارد و ميبينيم كه رييسجمهور يك قدرت بزرگ جهاني تمامي قوانين بينالمللي و قطعنامههاي سازمان ملل و شوراي امنيت را زير پا ميگذارد.
آيا به نظر شما با توجه به اين طرح جديد توافقنامههايي مانند اسلو و حتي قطعنامه شوراي امنيت قابليت اجرايي شدن دارد؟
در عمل ديگر قابليت اجرايي شدن ندارد و دولت ترامپ نشان داد كه هيچ ارزشي براي قطعنامهها و قوانين بينالمللي قايل نيست و عملا همه اين قوانين را زير پا ميگذارد و ميخواهد بگويد كه يك قانون زور بر جهان حاكم است و نه قانوني كه جهانيان براي حفظ صلح و ثبات بينالمللي به آن پايبند هستند. از همين رو امريكا براي توجيه معامله قرن نميتواند به هيچيك از قوانين بينالمللي آن را ارجاع دهد. از طرفي ديگر وقتي كه صحبت از معامله ميكنيم به يك موضوع دوطرفه اشاره داريم. در اينجا تنها طرف اسراييلي حضور دارد و طرف فلسطيني عملا هيچچيزي از معامله قرن را قبول ندارد.
با توجه به شرايط موجود، اگر رييسجمهور ديگري به جز آقاي ترامپ رييسجمهور امريكا شود آيا پايبندي خود را نسبت به توافقها و قطعنامههاي پيشين اعلام ميكند؟
اين موضوع كاملا بستگي به شرايط آينده دارد. اما اقدامات آقاي ترامپ طي سالهاي اخير كاملا عجيب بوده و دور از هرگونه عقلانيت و قانون صورت گرفته است. از همين رو به نظر نميرسد حتي رييسجمهور ديگري بتواند اين تصميمها را بازگرداند. شرايط جهاني و اوضاع منطقهاي بهطور كلي متفاوت شده است. اصل مساله اين است كه پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي ايالات متحده امريكا از نظم نوين جهاني صحبت كرد و دنبال ايجاد يك امپراتوري جهاني تحت رهبري امريكا بود. از همين رو با تحولاتي كه اكنون رخ داده اين امر غيرممكن است. زيرا اكنون چين و روسيه در مقابل قدرت امريكا مطرح ميشوند و نظام جهاني به سمت چند قطبي سوق پيدا ميكند. از سوي ديگر در منطقه قدرتهاي ديگري نيز شكل گرفته است. بهطور مثال شاهد قدرتگيري محور مقاومت در منطقه هستيم كه توانسته در مقابل امريكا و اسراييل براي اولينبار بازدارندگي ايجاد كند. بهطوري كه نه ارتش امريكا و نه ارتش صهيونيستي قادر به تغيير اين معادله نيستند. اما امريكا بيتوجه به واقعيتهايي كه در سطح بينالمللي و منطقهاي وجود دارد ترامپ مواضع تندي را دنبال ميكند كه به هيچ عنوان در چارچوب عقلانيت قرار نميگيرد و قابل اجرا هم نيست. در همين مورد معامله قرن عملا به فلسطينيها هيچ چيزي جز وعده زندگي بهتر داده نميشود. كه اين تنها به معناي فروش آرمان فلسطين به مشتي دلار است كه صرفا وعدهاي است كه نميتوان به عملياتي شدن آن دل بست. چنين طرحي امكاني براي اجرا و ادامه طرح نخواهد داشت.
با توجه به فضاي موجود امريكا و اسراييل تا چه حد اختلافات داخلي موجب رقم خوردن چنين طرحي شد؟
در اين يك مورد خاص به دليل اينكه مربوط به سرنوشت فلسطين است شاهد آن بوديم كه يك وحدت ملي بين فلسطينيها وجود دارد و هيچ شخصيت فلسطيني نيست كه به خود اجازه دهد اين طرح خيانتآميز را بپذيرد. محمود عباس كه چارهاي جز مذاكره نداشت، اين طرح را نپذيرفت. از مدتها پيش محمدبن سلمان وليعهد عربستان سعودي كه از جمله حاميان معامله قرن محسوب ميشود نيز بهرغم وعدههايي مبني بر پرداخت 10 ميليارد دلار به محمود عباس رييس تشكيلات خودگردان فلسطين داد نتوانست وي را راضي به پذيرش اين طرح كند. زيرا در عمل نميتواند آن را بپذيرد. زيرا هر شخصيت فلسطيني كه اين طرح را بپذيرد به لحاظ سياسي خودكشي انجام داده است. از همين رو نه حماس و نه فتح و هيچ يك از گروههاي فلسطيني اين طرح را نپذيرفتند از همين رو اين طرح هيچ طرف فلسطيني ندارد. از طرفي با توجه به شرايط هم امريكا و هم اسراييل ميدانند كه نميتوانند بهطور كامل اين طرح را اجرايي كنند. چرا كه اسراييل توان بلعيدن كامل كرانه باختري را ندارد و نميتواند مساله فلسطين را ناديده بگيرد. با اين طرح حق بازگشت آوارگان فلسطيني به سرزمين خود عملا از بين ميرود در حالي كه حق بازگشت طبق قطعنامهاي است كه سازمان ملل متحد آن را به تصويب رسانده است. به نظر ميآيد هدف از اعلام اين طرح در چنين شرايطي يك اقدام انتخاباتي هم براي نتانياهو و هم ترامپ است. زيرا هر دو به نحوي مشكل دارند. در سناي ايالات متحده جلسه استيضاح ترامپ برگزار ميشود. از سويي ديگر 2020 سالي سرنوشتساز براي دونالد ترامپ از جهت برگزاري انتخابات رياستجمهوري است. به نظر ميرسد عنوان كردن اين طرح و افشاي جزييات طرح بيشتر يك كار تبليغاتي انتخاباتي در راستاي جلب محافل صهيونيستي براي حمايت از شخص ترامپ است. همين مشكل را نيز نتانياهو با آن روبه رو است. زيرا تاكنون دو انتخابات برگزار شده و نتوانسته تشكيل كابينه دهد و اكنون متهم به فساد است و حتي كنست به نتانياهو مصونيت نداد و اگر نتواند در انتخاباتي كه در ماه مارس برگزار ميشود به پيروزي دست پيدا كند بايد در دادگاه حاضر و به اتهامات پاسخ دهد. از همين رو نياز به تبليغاتي دارد كه توانسته يك دستاورد بزرگ را كسب كند. از همين رو مراسم رونمايي معامله قرن بيشتر يك تبليغات انتخاباتي براي دو طرف بود تا اينكه بخواهند يك طرح جدي براي حل بحران ارايه دهند.
اكنون شاهد آن هستيم برخي بندهاي اصلي مرتبط به معامله قرن عملا از سوي امريكا اجرايي شده كه از جمله آن ميتوان به بحث بيتالمقدس و بلنديهاي جولان اشاره كرد. آيا به نظر شما معامله قرن طي دوسال گذشته در عمل اجرايي نشده است؟
اين بازميگردد به واكنشي كه ملت فلسطين و مردم منطقه در آينده خواهند داشت. همواره امريكاييها سعي كردند مسيري را باز بگذارند تا ملت فلسطين دچار سرخوردگي و نااميدي نشوند. اما اكنون اين موضوع با اعلام معامله قرن تمام شده و به پايان رسيده است. از همين رو اين انتظار وجود دارد كه يك واكنش مردمي نسبت به اين موضوع به خصوص در كرانه باختري شكل گيرد. اكنون احتمال بروز يك انتفاضه جديد و حتي مقاومت مسلحانه نيز وجود دارد. از سويي ديگر بهرغم محاصره كامل نوار غزه اين منطقه بهطور كامل مسلح است و ميتواند آرامش صهيونيستها را برهم بزند بدون اينكه آنها بتوانند اين بازدارندگي را در نوار غزه از بين ببرند. همچنين يك محور مقاومت نيز در منطقه وجود دارد كه از غزه گرفته تا جنوب لبنان، سوريه، عراق، ايران و يمن جريان دارد. درواقع اين محور از شرق مديترانه تا خليج فارس ادامه دارد. امريكا، رژيم صهيونيستي و تعدادي از كشورهاي عربي سعي كردند محور مقاومت را مشغول مشكلات دروني كنند تا اين محور در حالت تدافعي باقي بماند و وارد فاز تهاجمي نشود. نشانههايي وجود دارد كه اين مرحله رو به پايان است. اكنون در عراق پس از تظاهرات ميليوني مردم و درخواست براي خروج امريكاييها از اين كشور شرايط در حال تغيير است. در سوريه ارتش اين كشور به پيشرويهاي نظامي ادامه ميدهد و حاكميت خود را هرچه بيشتر به سراسر سوريه تعميم ميدهد. در لبنان نيز كه سعي شد بحرانسازي شود، كابينه اين كشور در حال شكلگيري است و به زودي پس از دريافت راي اعتماد از پارلمان لبنان به سمت حل مسائل خود پيش ميرود. بهطور كلي در محور مقاومت در جهت حل مشكلات داخلي شاهد پيشرفتهاي جدي هستيم. در چنين شرايطي هيچ تضميني وجود ندارد محور مقاومت همواره در حالت تدافعي باقي بماند و دست به هجوم نبرد. پس از آغاز بازسازي سوريه دولت اين كشور اعلام كرده كه براي آزادسازي جولان اشغالي اقدام خواهد كرد. همچنين در جنوب لبنان مزارع شبعا تحت اشغال اسراييل است كه ممكن است مقاومت عملياتهايي را براي آزادسازي اين منطقه نيز آغاز كند. مجموعه شرايط نشان ميدهد كه موازنه قدرت در منطقه به سود امريكا و اسراييل نيست و در آينده بهطور قطع شرايط تغيير خواهد كرد و اينگونه نخواهد بود كه امريكا و اسراييل هركاري بخواهند بتوانند انجام دهند.
نظر شما در خصوص ديدگاه كشورهاي عربي در مورد معامله قرن چيست؟
دونالد ترامپ تلاش فراواني كرد كه نمايندگاني از كشورهاي عربي در مراسم رونمايي از معامله قرن حضور داشته باشند تا نشان دهد كه كشورهاي عربي موافق طرح هستند. اما تنها نمايندگاني از بحرين، عمان و امارات حضور داشتند. اين سه كشور هم چه به لحاظ اقتصادي و چه به لحاظ سياسي نقشي در اين جريان ايفا نميكنند و حضور اينها صرفا جنبه نمايشي داشت و دستاوردي براي دولت امريكا نيست. تنها شخصي كه با اين موضوع موافقت كرده محمدبن سلمان است و همين چند شخصيتي كه از اين سه كشور در نشست حضور پيدا كردند موجي از انتقاد شديد در فضاي مجازي عليه اين سه كشور به وجود آمده است. افكار عمومي را در اين ميان نبايد دستكم گرفت. اردن بهشدت از اين جريان عصباني است. اول اينكه اردن اجازه اشغال دره اردن را به اسراييل نميدهد و سپس موضوع سرپرستي اماكن ديني و اوقافي در قدس است كه بهطور تاريخي برعهده خاندان هاشمي است و اسراييل در عمل اين حق را از پادشاه اردن سلب ميكند و مردم اين كشور بهشدت مخالف هستند. در مصر نيز شرايطي مشابه حاكم است و عبدالفتاح سيسي رييسجمهور اين كشور با آن موافقت نكرده است. از همين رو در جهان عرب تنها مشاهده ميكنيم كه تنها محمدبن سلمان موافق اين طرح است و آن هم در درون عربستان با مشكلات فراواني روبهرو است و بعيد است كه امريكا بتواند در جهان عرب پشتيباني لازم از اين طرح را كسب كند.
معامله قرن به فلسطينيها هيچ چيزي جز وعده زندگي بهتر نميدهد. كه اين تنها به معناي فروش آرمان فلسطين به مشتي دلار است كه صرفا وعدهاي است كه نميتوان به عملياتي شدن آن دل بست.