پدر يعني وطن
سيد علي ميرفتاح
روز پدر مبارك. خدا سايه پرمهر پدرتان را بالاسرتان نگه دارد. پدرها تا ابد پدرند و با مرگ ظاهري سايهشان از سر فرزندانشان كوتاه نميشود. پدرمردهها ميدانند چه ميگويم. به خصوص پسرها تا زندهاند مستظهر به حمايت و مرحمت پدران خويشند. انگار كه از دور- جوري كه به چشم نيايند- روي كار و كردار فرزندانشان نظارت دارند. خوبي ببينند، دلشان شاد ميشود و ميخندند از خوبي بچههايشان و بدي ببينند ناراحت و شرمسار ميشوند از ندانمكاري بچههايشان. توي مهمانيها ديدهايد كه وقتي پسربچهها و دختربچهها شيرينكاري ميكنند- مثلا شعر ميخوانند يا ساز ميزنند يا عمليات محيرالعقول كودكانه انجام ميدهند- چقدر والدينشان دچار بهجت ميشوند و قند توي دلشان آب ميشود؟ خدا نكند، بچهها شيشه بشكنند يا درسي را تجديد شوند، يا بيادبي كنند و حرف زشت بزنند و رفتار زننده مرتكب شوند. آن وقت پدر و مادر دلشان ميخواهد زمين دهان باز كند و ببلعدشان از شدت شرمساري. ما وقتي كار خير كنيم، خيرش به خودمان متوقف نميماند. كار خير روح پدرمان، پدربزرگمان، جدمان، نيايمان، همه اسلافمان تا آدم ابوالبشر را شاد ميكند و اگر روي زمين افساد كنيم، مرتكب دزدي و هيزي و اختلاس و كار ناشايست و ظلم و جور شويم تا آدم ابوالبشر را شرمنده و سرافكنده كردهايم.
بدي و زشتي مسلمانها و سيدها دوچندان است زيرا با شر خود شريفترين ارواح را رنجيدهخاطر ميسازند. روز پدر به تعارف و شعار اگر باشد همين كادو خريدنها و نمايش اجرا كردنها و اساماس فرستادنها كفايت ميكند. اما اگر حقيقتي در آن باشد، تذكري و تلنگري است كه نسبتمان را با آبا و اجدادمان درست كنيم.
معني پدر در فارسي خيلي قابل تامل است. اتفاقا با پدر در زبانهاي هند و اروپايي هم همخانواده است. پدر يعني نگهبان در. يعني كسي كه از خانه و خانواده پاسباني ميكند و هر خطري را از آن دور ميسازد. بيخود نيست كه به واسطه حضور پدرانمان احساس امنيت و آرامش ميكنيم. اصلا خانواده بدون پدر شكل نميگيرد و قوام نمييابد. بيجهت نيست كه مفهوم پدر با وطن نيز درآميخته است. نگهبان در از محله و شهر و كشورش نيز پاسداري ميكند.
پدر يعني كسي كه از زمين و از مام زمين نگهباني ميكند. پس بزرگداشت و تكريم پدر يعني حفظ و حراست از وطن... به تجربه دريافتهام آنها كه رابطه خوبي با پدرشان ندارند، درك درستي هم از وطنشان ندارند. درباره وطنفروشها حرف نميزنم كه آنها حسابشان جداست. درباره آنهايي حرف ميزنم كه چون رابطه خوبي با پدرشان ندارند، لاجرم درك درستي هم از وطندوستي ندارند.
آدميزاد يك چيزهايي را فقط ميتواند از پدرش ياد بگيرد. غيرت و حميت و وطنپرستي را خوب است كه در مدرسه و دانشگاه آموزش دهند اما كسي اينها را از معلم و استاد و رفيق ياد نميگيرد. اصل و اساسش را اين پدران هستند كه به پسران ياد ميدهند. پدري كه جو كشته باشد از فرزند خود توقع گندم نداشته باشد. پدري كه نگهباني و حراست از خانه و سرزمين را ياد پسرش نداده باشد، همين ميشود كه فرزندش هم هيچ علاقهاي به سرزمينش نداشته باشد و دنبال بهانه و فرصت بگردد براي گريختن از خانه و سرزمين پدري. پدر، سرش برود، خانه و سرزمينش را رها نميكند. اصلا كارش و وظيفهاش همين است كه جلوي همه سختيها و شدايد بايستد و خانهاش را حراست كند نه اينكه به اندك ناملايمتي جا خالي بدهد و بازي را به دشمنش و به حريفش واگذارد. روز پدر را بيهزينه و بيبها، فرماليته و تشريفاتي ميتوانيم از سر بازش كنيم و با اساماسي يا جشن و سروري سر و تهش را هم بياوريم. اما حقيقتا اگر مايليد دل آبا و اجدادتان را شاد كنيد و خود نيز در زمره پدران مهربان و خردمند دربياييد، لازمهاش اين است كه خانه و محله و شهر و سرزمينتان را به امان خدا رها نكنيد و براي آباداني و خوبي و خوشياش از جان مايه بگذاريد.
هرچقدر به سرزمينتان عشق بورزيد، به پدرتان عشق ورزيدهايد و هر چقدر سرزمينتان را پاس بداريد، خانه و فرزندانتان را پاس داشتهايد. جز اين، دستگاه توليدمثلي را ميمانيد كه وظيفه خروس مرغداري را عهدهدار است.