سيدمصطفي محققداماد :
ايمان به معناي جزميت نيست
نشست «نلسون ماندلا، الگوي بردباري در سياستورزي» با نگاهي به كتاب «با مولانا در كشور رنگينكمان» با حضور آيتالله مصطفي محققداماد، عليرضا قزيلي، مجاهدي و جاويد قربان اوغلي، مولف كتاب در پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي برگزار شد. در ادامه گزارش مختصري از سخنراني محققداماد در اين نشست از نظر ميگذرد.
يكي از افرادي كه در تئوري دموكراسي در دوران معاصر در غرب موثر بوده فيلسوف آلماني معروف جان لاك است. او در اوايل قرن 17 اقدام به كاري كرده و فكر كرد اگر دموكراسي قرار است برقرار شود از كجا بايد شروع شود؟ حقوقدانان ايراني فكر ميكردند بايد از قانون شروع شود، جان لاك اما در ذهنش اين بود كه دموكراسي بايد با تحمل، بردباري، تسامح و رواداري شروع شود و رسالهاي در اين باره نوشته است. آيا واقعا اگر بخواهيم به حكومت مردم بر مردم برسيم قدم اولش تحمل ديگري است. رواداري، تحمل و تسامح يعني چي؟ اين بدين معناست كه من نوعي كه خود را حق بهجانب ميبينم و ديگري را باطل، بتوانم او را بپذيرم و با او دعوا نكنم. اين حرف با يك مشكلي روبهرو است؟ اين جمله به درد صلح فعلي ميخورد اما تحميلي است يعني چون من نميتوانم بر ديگري حرفم را تحميل كنم او را ميپذيرم، بنابراين اين فقط يك آتشبس است ولي به محض اينكه من قدرت پيدا كنم چنگالم را بر صورت او مياندازم و بر او غلبه پيدا ميكنم، پس اين به معناي تسامح و رواداري است. در اينجا اگر دموكراسي اتفاق بيفتد آتش زير خاكستر است و اگر چنگالم تيز شود، بر ديگري غلبه مييابم. من به عنوان فردي آشنا به دين و فلسفه اسلامي ميگويم چه مانعي دارد كه ما يك قدم جلوتر برويم و بر حقداري عمومي تاكيد كنيم و براي همگان حق انديشه و تفكر قائل باشيم. اگر اينطور باشد من هيچگاه خودم را برحق و ديگري را باطل نميدانم. ديگري هم حق دارد فكر كند و بينديشد و به قول حقوقبشريهاي امروز حتي حق اشتباه هم دارد. پس در اينجا همگان حق دارند. از سوي ديگر بر اين اساس من به اين نتيجه ميرسم كه من و ديگري حق فكر كردن داريم اما حقيقت چيز مطلقي نيست و بايد براي رسيدن به آن جستوجو كرد. ايمان هم اساسا اين است و در ادبيات اسلامي به معناي جزميت نيست. بسياري از متكلماني كه ايمان را جزميت دانستهاند اشتباه كردند، چون ايمان يعني در جستوجوي حقيقت بودن. ايمان كم و زياد دارد و ميتواند روز به روز زيادتر شود، بنابراين اگر قرار بود جزميت داشته باشد كم و زياد نداشت. پس اگر ايمان اينطور است ما به جاي تسامح، بايد حق انديشيدن براي عموم قائل باشيم. با اين نظريه ميتوانيم گفتوگو داشته باشيم. اگر جزميت داشته باشيم، نميتوانيم وارد گفتوگو شويم و من فكر ميكنم تمام انديشهها و علوم امروزي را از بركت در جستوجوي حقيقت بودن انسان داريم. انسان با جزميت و يقين به علم نرسيده است. به نظر ميرسد اگر ما بر تحمل و تسامح فقط پافشاري كنيم به جايي نميرسيم و فقط يك آتش زير خاكستر است اما اگر فرهنگ حقداري عمومي را ترويج كنيم و براي همه جا بيندازيم كه هر كسي در هر درجه و طبقهاي حق دارد فكر كند، راي دهد و اظهارنظر كند. اگر اين موضوع نهادينه شود بيشتر موفق ميشويم. در سنت قديم حوزهها، كلماتي مانند مباحثه، مناظره و... داشتيم اما باز درون اين كلمات غلبه بر خصم بيشتر معنا دارد. فهم يكديگر غلبه بر هم نيست اين مبتني بر اين است كه براي همگان حق قائل شويم. حكمراني عمومي وقتي اين حق را قائل نبود خداي روي زمين ميشد يا فرعون ميشد يا نمرود. در مراتب پايينتر سلطاني بود كه براي ديگران تكليف قائل ميشد اما پاي اينجا كه وسط آمد كه براي ديگران حقي قائل شويم مقدمهاش اين است كه مردم حق داشته باشند. در سوره حجرات در آياتي ميخوانيم كه عدهاي از خدا، خداتر و از پيامبر پيامبرتر ميشدند. معلوم ميشود حقهبازان ديندار گاهي از پيامبر جلوتر ميرفتند. در اين سوره گفته ميشود حتي كساني كه فقط مسلمان هستند و ايمان قلبي ندارند هم ميتوانند در قدرت سهيم باشند. جان لاك در رساله خودش اصرار دارد كه قاعده زيربناي دموكراسي تحمل ديگري است اما ما امروز در زمان خودمان بايد فرهنگ حقداري عمومي را ترويج كنيم.