ادامه از صفحه اول
انتخاب معقول
ما در فوتبالمان اصل لذت را از دست دادهايم و شما اگر از هر بيننده تلويزيوني بپرسيد كه بين تماشاي فوتبال داخلي و فوتبال اروپايي كدام را انتخاب ميكنيد، انتخابش فوتبال اروپايي است. منطور از فوتبال اروپايي بازيهاي تيمهاي سطح اول نيست بلكه حتي تيمهاي سطح پايين اروپا هم بازيهايي به مراتب جذابتر ارايه ميكنند. دليل انتخاب آنها اين است كه ما اينجا چيزي به اسم فوتبال تماشا نميكنيم چون بازيكن و مربي ساخته نشده براي ارايه فوتبال جذاب. تمام تلاشها در فوتبال ايران صرفا براي رسيدن به نتيجه است. به خاطر همين انتخاب اسكوچيچ انتخاب بهتري از گزينههاي داخلي است چون ايشان لااقل پروسه تبديل شدن به مربي را طي كرده است. با اين حال در مجموع گزينههاي داخلي و خارجي بايد به اين نكته اشاره كنم كه چندان هم موافق حضور ايشان نيستم. من انتظار داشتم كه نام بزرگتري مسووليت هدايت تيم ملي را بر عهده بگيرد؛ كسي كه كارنامه موفقتري داشته باشد. اما به هر حال آقاياني كه در فدراسيون هستند با توجه به شرايط خاص و محدوديتهايي كه احتمالا داشتهاند به اين جمعبندي رسيدهاند كه ايشان انتخاب شود. در نهايت ميخواهم به اينجا برسم كه با انتخاب اسكوچيچ موافقم. با اين حال در چند روز گذشته انتقادات زيادي به انتخاب اسكوچيچ مطرح شده است. در اين زمينه بايد ديد كه چه كساني انتقادات را مطرح ميكنند و در واقع چه مسالهاي را مورد انتقاد قرار ميدهند. با احترام به همه اين بزرگان و عزيزان، انتخاب اسكوچيچ بياحترامي به مربيان داخلي نيست. در واقع آن چيزي كه به نام مربي در فوتبال ايران نام ميبريم، توهين به جامعه مربيان است. اي كاش ما مربياي در ايران داشتيم كه موفقيت مستمر را تجربه كرده بود و در آن صورت قطعا او يك گزينه شايسته بود براي تيم ملي. در اين سالهاي اخير و اگر دقيقتر بخواهيم بگوييم در 27 سال اخير افتخارات تيمهاي باشگاهي ما اين بوده كه 3 بار توانستهاند به فينال ليگ قهرمانان آسيا راه پيدا كنند ولاغير. از اين 3 بار، دو بار با مربيان خارجي، باشگاههاي ما به اين افتخار دست پيدا كردهاند. پس مشخص ميشود كه ما چقدر در اين زمينه دچار ضعف و كمبود هستيم. بنابراين معتقدم انتقادات به انتخاب اسكوچيچ مبناي درست و منطقي ندارد. اگر قرار است هدايت تيم ملي به يك مربي ايراني برسد بايد فرآيند ساخت يك مربي به طور كامل پياده شده باشد. البته كه ايرانيها شايسته چنين جايگاهي هستند به شرطي كه مسير رسيدن به چنين جايگاهي به طور كامل طي شود. مسيري شامل آموزش و كسب تجربه و آزمون و خطا. به جز طي اين مسير امكان ندارد كه حتي ما در آينده هم بتوانيم مربياني داشته باشيم كه فوتبالمان رشد كند، ليگمان ليگ جذابي باشد و بازيكناني ساخته شوند كه افتخارات طولانيمدت و مهمي را براي فوتبال ما به ارمغان بياورند. در اين سالها اگر موفقيتهاي مقطعي و كوتاهمدتي هم براي فوتبال ما رخ داده صرفا به دليل چشمه خروشان استعدادي است كه در كشور ما وجود دارد كه ساليان سال است، درست پرورش داده نميشوند. اين موفقيتهاي مقطعي هيچ ارتباطي با كيفيت مديريت و برنامهريزي در فوتبال ايران ندارد.
اقتصاد چين و كرونا
از اين رو نميتوان ميان سارس و كرونا همساني ديد و آنها را با هم مقايسه كرد. در اين بين رابطه ما و چين نيز اهميت زيادي دارد. دولت چين در سالهاي اخير و در دورههاي مختلف تحريم تلاش كرده همراهي خود با اقتصاد ايران را ادامه دهد. در اين سالها چين اصليترين مشتري نفت ما بوده و آمارهاي امسال نيز نشان ميدهد كه با وجود تحريمها، چين اصليترين شريك ما در واردات و صادرات كالا به شمار ميرود. از اين رو در شرايط اينچنيني، نشان دادن همراهي ايران با چين و انجام حمايتهاي لازم معنوي، ميتواند اين پيام را به چين منتقل كند كه ايران نيز همراهي خود با چين را اثبات كرده و مسير همكاري و همراهيهاي دو كشور هموار خواهد ماند.