كوتاه درباره فريبا وفي به بهانه انتشار رمان «روز ديگر شورا»
چالشهاي هميشگي
رسول آباديان
بسياري از منتقدان ادبيات داستاني، فريبا وفي را زنانهنويسترين نويسنده دوران اخير ميدانند؛ نويسندهاي كه با پرداختن به زندگي مستقيم و غيرمستقيم زنان ايراني توانسته بخشي ناگفته از ذهنيت و روانشناسي آنها را براي خواننده بازگو كند. درميان نويسندگان دوران معاصر، هستند نويسندگاني كه توانستهاند چهرهاي قابلباور از شخصيت زن ايراني ارايه دهند اما حسن كارهاي وفي، دقت از نگاهي بسيار نزديك است؛ نگاهي كه در مجموعههايي چون «در عمق صحنه» و «پرنده من» به اوج خود رسيده است. خبر خوب براي دوستداران نويسنده كتابهاي ديگري چون «حتي وقتي ميخنديم»، «در راه ويلا»، «همه افق»، «بيباد، بيپارو»، «ترلان»، «روياي تبت»، «ماه كامل ميشود»، «رازي در كوچهها» و «بعد از پايان» اين است كه به تازگي رماني به نام «روز ديگر شورا» از اين نويسنده منتشر شده است. رمان «روز ديگرِ شورا» كتاب جديد اين نويسنده است كه درباره زندگي زني به نام شوراست. اين كتاب داستان چالشهاي زندگي اين زن، مشكلات و ناآراميهاي درونش را روايت ميكند. در اين كتاب، ضمن پرداختن به زندگي شخصيت شورا، مسائل اجتماعي معاصر نيز مطرح ميشوند. روز ديگر شورا رمان قطوري نيست و نويسنده تلاش كرده فصلبنديهاي آن را براساس حال و هواي حوصله مخاطب ايراني تنظيم كند. اين كتاب در ۱۰۰ فصل كوتاه نوشته شده كه ميشود هر كدامشان را به عنوان بريدهاي جداگانه از زندگي پرتلاطم شورا هم مطالعه كرد. نثر روان وفي به همراه توانايياش در ساخت اتمسفر داستاني و ايجاد تعليقهاي ذاتي، يكي از مواردي است كه همگان دربارهاش متفقالقولند، مسالهاي كه در رمان فوق نيز نمود بارزي دارد: «...شورا و ملوك مشغول آماده كردن شام هستند. رخشان با واكرش براي سركشي به آشپزخانه ميآيد و، انگار نه خطاب به شخص خاص كه به دستهاي كارگر دستور ميدهد. «نذارين چاي زياد دم بكشه» دختر مختار در صفحه لپتاپ ظاهر ميشود. اصرار دارد دعوتنامه بفرستد براي پدرش. مختار وسط سالن ايستاده. موهايش را با كشي از پشت بسته. نشاط و سرزندگي كسي را دارد كه عنقريب ميخواهد بزند زير آواز. «تو شوهر و بچهت رو وردار بيا دختر. من نميتونم بيام.»
«بياي اينجا خوب ميشي بابا.»
«كي گفته من خوب نيستم. من از تو و از همه اين جماعتي كه اينجا نشستن سرحالترم.» ميترا با هيكل ريزهاش ميپرد جلو و رو به لپتاپ ميايستد. «تازه ميخوايم زن بگيريم براش. من يه مورد مناسب براش دارم.»
دختر مختار چيزي ميگويد كه شورا نميشنود، ولي قيافه رخشان از چشمش دور نميماند. لابد دوست دارد نوهاش به او هم تعارف كند كه نميكند. به جايش، بچه دوسالهاش را ميآورد پشت لپتاپ مينشاند. مختار با ماچ و بوسه و شالاپ شولوپ قربانصدقهاش ميرود. رخشان دنباله حرف ميترا را ميگيرد...» زنهايي كه در رمان تازه وفي به تصوير كشيده شدهاند را ميتوان به عنوان تيپ هم به رسميت شناخت چون گستردگي نگاه به زواياي پنهان زندگي و شخصيت آنها به گونهاي است كه گاهي از دايره شخصيت فراتر ميرود.