ويرانه منچستر يونايتد
نيازمند فلسفه جديد
عليرضا جوادي
خداحافظي فرگوسن با منچستريونايتد، يك سوال بزرگ در ذهن مخاطبان فوتبال ايجاد كرد، منچستريونايتد با فلسفه فعلي باشگاه يعني خريد استعدادهاي جوان راهش را ادامه ميدهد يا قرار است به شكل ديگري به موفقيت برسد؟ درنهايت باشگاه تصميم گرفت با فلسفه قبلي به كارش ادامه دهد؛ فلسفهاي كه باشگاه را در ليگ قهرمانان اروپا در موضع ضعف قرار ميداد؛ اما در انگستان، آنها را به يك غول تبديل كرده بود. فلسفهاي كه ادامه دادن آن منچستريونايتد را بعد از گذشت 6 سال به ضعيفترين تيم در بين 6 تيم بزرگ انگلستان تبديل كرده است.
تيم پير و خسته فرگوسن؛ معضل مربيان بعدي
فرگوسن را ميتوان قديس منچستريها دانست؛ قديسي كه جز سالهاي ابتدايي حضورش در الدترافورد هيچگاه مورد انتقاد طرفداران قرار نگرفت؛ اما آيا فرگوسن و سياستهاي نقل و انتقالاتي كه او به آن اعتقاد داشت در اوضاع كنوني منچستريونايتد نقش دارد؟ فرگوسن در سالهاي آخر مربيگري خود اعتقادي به ساختن يك نسل جوان ديگر(مشابه كلاس 92) براي باشگاه نداشت و ترجيح ميداد از بازيكنان پير و باتجربهتر استفاده كند، بازيكنان جواني هم كه او براي ساختن نسل بعدي منچستريونايتد استفاده كرده، بازيكناني بودند كه كيفيت كافي براي بردن ليگ را بدون فرگوسن نداشتند و عموما بازيكنان درجه 2 محسوب ميشدند. رافائل، اورا(بالاي 30سال)، چيچاريتو، اندرسون، گيگز(بالاي 30سال)، فرديناند(بالاي 30سال)، ويديچ(بالاي 30سال)، ناني، كلورلي و كاگاوا بازيكناني بودند كه در فصل آخر فرگوسن در باشگاه در تركيب منچستريونايتد حضور داشتند. بازيكناني كه بعد از فرگوسن هيچكدام بيش از 2 سال در منچستريونايتد بازي نكردند و جايگزيني آنها به معضلي براي مربيهاي آينده تبديل شد.
مديران درآمد را ترجيح ميدهند!
روزي كه فرگوسن باشگاه را ترك كرد، اين باشگاه سوددهترين باشگاه فوتبال انگلستان و پرطرفدارترين باشگاه فوتبال دنيا بود. منچستريها بدون فرگوسن 5 فصل را به اتمام رساندهاند و در 3 فصل از اين 5 فصل موفق به كسب سهميه از طريق ليگ برتر نشدهاند و حتي يك بار هم در رقابت براي عنوان قهرماني نبودهاند! آنها تنها 350 امتياز طي 5 فصل كسب كردهاند كه ضعيفترين آمار در بين 6 تيم برتر انگلستان محسوب ميشود؛ اما آنها طي 5 فصل گذشته بيش از هر تيم ديگري در ليگ برتر انگلستان درآمد داشتهاند. اين اتفاق به خوبي نشان ميدهد كه مديران منچستريونايتد با اخذ سياستهاي غلط در خريد و فروش بازيكن، اين تيم را از شخصيتش دور كردهاند و در عوض سود زيادي كسب كردهاند. مقايسه شرايط مالي آنها با تيم همشهريشان، منچسترسيتي نشان ميدهد كه آنها حدود 900 ميليون پوند بيشتر از رقيب سنتيشان درآمد داشتهاند؛ اما هزينهاي كه براي خريد و فروش بازيكن انجام دادهاند حدود 150 ميليون پوند كمتر از منچسترسيتي است. مقايسهاي كه به خوبي نشان ميدهدف گليزرها بيش از اينكه به فكر آينده باشگاه در درازمدت باشند به فكر سود خودشان هستند. گليزرها به خوبي ميدانند كه ادامه افت باشگاه در سالهاي آينده منجر به تبديل شدن منچستريونايتد به يك تيم معمولي خواهد شد و همين موضوع سبب شده كه آنها به فكر فروش باشگاه نيز بيفتند. حتي اين فصل اخباري از علاقه گليرزها به فروش منچستريونايتد منتشر شد، اتفاقي كه نشاندهنده نااميدي گليرزها از آينده منچستريونايتد است.
تاكتيكهاي پوچ يا فرصت ندادن به مربيان؟
منچستريونايتد بعد از پايان كار فرگوسن 4 نفر را در قامت سرمربي دايم باشگاه ديده و 3 نفر از اين افراد را اخراج كرده است! آمارها نشان ميدهند كه منچستريونايتد بعد از فرگوسن، عمر مربيانش كمتر از 2 سال بوده كه اين موضوع نشاندهنده نبود ثبات در باشگاه است. آنها ابتدا با ديويد مويس راهشان را شروع كردند؛ اما در كمتر از يك فصل فهميدند كه راهشان با مويس به بيراهه ختم ميشود و با او قطع همكاري كردند. آنها براي مويس فقط فليني و ماتا را خريدند و تيم پير و خسته فرگوسن را در اختيارش قرار دادند تا پروژه فرگوسن را ادامه دهد؛ اما اين كار از دست مربياي با كيفيت مويس خارج بود و خيلي زود شكست خورد.
در فصل بعد پروژه تازهاي در باشگاه كليد خورد؛ پروژهاي كه نشان از ادامه يك مسير نداشت و سعي ميكرد بيشتر از آنكه به فكر ادامه مسير فرگوسن باشند به بازسازي مسير او توجه كنند چراكه بازيكناني مثل ويديچ و فرديناند كه از ستونهاي تيم محسوب ميشدند، تيم را ترك كردند البته سياستهاي نقل و انتقالاتي باشگاه تقريبا ثابت بود؛ اما سعي ميكردند كه بازيكنان شبهستاره را به تئاتر روياها بياورند، منچستريها سعي كردند با ستارههايي مثل ديماريا و فالكائو و جواناني مثل شاو، بليند، روخو و هررا به موفقيت برسند؛ اما اين پروژه در كوتاهمدت شكست خورد و ناكام ماند؛ اما هررا و شاو، مهرههاي تاثيرگذار يونايتد در چند فصل اخير شدهاند و روخو هم در منچستريونايتد بد كار نكرده است؛ آنها در فصول ديگر پروژهشان را به شكل ديگري ادامه دادند و سعي كردند، جوانان با استعداد را به تيمشان بياورند؛ پروژهاي كه نسبتا موفق بود و آنها توانستد به ثبات نسبي برسند و 2 فصل متوالي سهميه ليگ قهرمانان اروپا را فتح كنند(2سال متوالي با خوزه مورينيو، منچستريونايتد موفق به كسب سهميه شد). منچستريونايتد براي مدعي بودن به يك بازنگري اساسي در سياستهاي باشگاه نياز دارد، منچستريونايتد به بازيكني داراي ذهنيت برنده نياز دارد، بازيكني كه در هر لحظه توانايي رهبري تيم را داشته باشد و تيم را در زمين مديريت كند. از طرف ديگر منچستريونايتد به يك مربي بزرگ هم نياز دارد، مربياي در حد و اندازههاي آنتونيو كونته يا ماريتيسو پوچتينو كه بتواند با شناخت كافي از مسائل فني و ليگ برتر انگليس، منچستر را به موفقيت گذشته برسانند نه فردي مانند سولسشاير كه تجربه خاصي در مربيگري ندارد و مشخص نيست، پروژهاش با باشگاه چه كار خواهد كرد. يونايتد در دو پنجره نقل و انتقالاتي اخير حدود 214 ميليون پوند هزينه كرده و با آوردن ستارههايي مثل هري مگواير و آرون ونبيساكا در كنار برونو فرناندز و دنيل جيمز سعي بر زنده كردن روياي هواداران داشته اما سولسشاير موفق به برآورده كردن توقعات نشده و تيمش از كورس كسب سهميه ليگ قهرمانان اروپا خارج شده است.