برگي از اسناد
نامه دكتر سامي به پوران شريعت رضوي، مرداد 1356
سركار عليه پوران خانم
درد ما و سوگ ما نه آنچنان است كه گذشت زمان بتواند تسكين باشد و ميدانم و ميدانم كه اين درد و اين سوز و اين سوگ نزد شما بيش از همه است و اين را اگر ديگران ندانند من و ما كه از دور و نزديك شاهد فداكاريهاي شما در طول زندگي پرثمر دكتر بوده ايم هميشه معترف بودهايم و اذعان داشتهايم. دستم به قلم نميرفت ولي از آنجا كه مصالح شما و فرزندان دكتر مطرح بود خواستم ضمن اطلاع تقاضا كنم كه در مورد كتابها و نوشتههاي منتشر شده و نشده دكتر هر چه زودتر به شكل رسمي و قانوني و به هر شكل كه صلاح ميدانيد ترتيبي بدهيد كه بلبشوي فعلي و بدون مسوول قانوني فرصتي به چنگ استفادهجويان نيندازد (چنانكه انداخته است) و هر روز كتابي يا سخنراني و نوشتهاي را با نام ديگري! و با تيراژ نامعلوم و به هر قيمت كه دلشان بخواهد منتشر كنند و همانطور كه در آخرين لحظات توقفتان در تهران در جواب سوال من كه به چه كسي در اين باره مسووليت داديد فرموديد در حيات دكتر اينكار با جناب دكتر رضا بود و بعد از شهادت دكتر با خود شما است و حالا كه شما تشريف نداريد و يا بعد از مراجعتتان در هر حال اين ضروريترين مساله است كه هم ميتوانيد از آنجا اقدام كنيد و هم حضور ذهن داشته باشيد كه بعد از مراجعت فورا اقدام لازم را بفرماييد. من در هر حال مراقب اوضاع اينجا هستم تا در صورت لزوم شما را در جريان امر بگذارم و هر كمكي كه ممكن باشد در خدمتتان خواهم بود. منظور از اين تصديع سرعت لازم براي اقدام فوري بود كه به هر حال شما بعد از تصميم گرفتن بما خواهيد فرمود . با آرزوي بهترين و بيشترين توفيق براي شما و ادامه راه بزرگ همسرتان و نقش زينبوارتان و تجديد همين آرزو براي احسان عزيز و سوسن و سارا و مونا.
با اخلاص و ارادت دكتر سامي
نامه حسن حبيبي به پوران شريعت رضوي، آذر 1357
اكس آن پروانس
11 آذر 57
2 نوامبر 78
خواهرگرامي،
پس از سلام، انشاءالله حال شما خوب و انشاءالله احوال همگي خوب بشود و باز انشاءالله حال مونا و خانم والده و همه بستگان خوب است. ما هم بد نيستيم، همگي دعاگو هستيم. حتما تا كنون كتاب حج (ش 6) به دستتان رسيده است و اگر نرسيده باشد همين روزها خواهد رسيد. كتاب (ش 7) نيز همين روزها به چاپخانه ميرود و كتب بعدي نيز تقريبا سر هر ماه به چاپخانه داده خواهد شد. عذر ميخواهم كه ناگزيرم مطالب را تلگرافي و با عجله بگويم، چون دوستان كم و بيش عازم هستند. ميكوشم كه مزاحمشان نباشم. غرض ديگرم راجع به تهيه چند جلد كتاب است كه ميدانم برايتان مزاحمت فراهم خواهد آورد، ولي چون اميدوارم كه مرا خواهيد بخشيد، ترديدي در خواستن آنها به خودم راه نميدهم.
بنده خدا، حبيبي