پوران از نگاه علي
سالهاست چهار كلمه آزادي، كتاب، پدر و پوران چهار بعد روح و فكر من است. (نامه از پاريس ، 1338)
«پرومته همسر من است او دلي را كه در آسمان پرواز ميكرد به زمين آورد. او سقراط من شد. سقراط نميگفت من فلسفه را از آسمان به زمين فرود آوردم؟»
به همسر مهربان و وفادارم، پورانم كه لياقت و صبر او مرا از زندگي آسوده ساخته است تا بتوانم يكسره به انديشيدن بپردازم و آزادانه با غمهايم باشم. علي- تهران چهاردهم شهريور 1349( تقديم نامه پشت كتاب كوير)
پوران عزيزم؛ اميدوارم خداوند هميشه قدرتت را براي تحمل دو بار سنگيني كه بر دوش داري افزون كند.
يكي: من
و ديگري: زندگي با من. (1350)
و اما تو همسرم، چه سفارشي ميتوانم به تو داشت؟ تو كه با از دست دادن من هيچ كسي را در زندگي كردن از دست ندادهاي. نه در زندگي، در زندگي كردن. بهخصوص بدانگونه كه مرا ميشناسي و بدان صفات كه مرا ميخواني، نبودن من خلأيي در ميان داشتنهاي تو پديد نميآورد و با اين حال كه چنان تصويري از روح من در ذهن خود رسم كردهاي، وفاي محكم و دوستي استوار و خدشهناپذيرت به اينچنين مني، نشانه روح پر از صداقت و پاكي و انسانيت توست.
به هر حال اگر در شناختن صفات اخلاقي و خصايل شخصيت انساني من اشتباه كرده باشي در اين اصل هر دو همعقيدهايم كه من اگر هم انسان خوبي بودهام همسر خوبي نبودهام و من به هر حال آنقدر خوب هستم كه بديهاي خويش را اعتراف كنم و آنقدر قدرت دارم كه ضعفهايم را كتمان نكنم و در شايستگيام همين بس كه خداوند با دادن تو آنچه را به من نداده است جبران كرده است و اين است كه اكنون در حالي كه همچون يك محتضر وصيت ميكنم احساس محتضر را ندارم كه با بودن تو ميدانم كه نبودن من هيچ كمبودي را در زندگي كودكانم پديد نميآورد.
(م.آ.1- با مخاطبهاي آشنا)