زنگ بيداري، فصل كوچ قلعهنويي
سالار عليخواه
همانطور كه هر پيروزي ميتواند منجر به ايجاد فصل نويني از اتفاقات شود شكست نيز ميتواند سبب پارهيي از اصلاحات شود. استقلال تهران در حالي بازي يك بر صفر برنده را با نتيجه دو بر يك واگذار كرد كه خيليها به هدايت اين تيم توسط امير قلعهنويي اعتراض داشتند .عدهيي قبل از داربي اعتقاد داشتند اين بازي براي امير قلعهنويي بازي ماندن و رفتن است. خود امير قلعهنويي نيز به اين نكته پي برده بود. در محفلي دوستانه ليدر اصلي اين باشگاه اين نكته را يادآور شده بود كه «اين بازي را بايد ببريم والا همه ميرويم» در اين فوتبال كه علي دايي با آن سابقه خوب، پس از يك شكست به راحتي كنار گذاشته ميشود ديگر نميتوان انتظار داشت سكوها و مطالبه جمعي هواداران اصلي اين تيم، رنسانس و تغيير در بافت فني تيم را طلب نكنند. پس از باخت استقلال در اين بازي شايد چهره نيمكت نيز تغيير كند و مديرعامل اين تيم بودن قلعهنويي را تهديدي براي خودش بداند. بايد قبول كرد كه امير قلعهنويي ديگر آن مربي سابق نيست و ديگر نه مجيد صالحي را به عنوان آناليزور و مغز متفكر اصلي در كنار دارد و نه حاج قاسم، بدنساز است كه بتواند تيم را از لحاظ بدني آماده كند. از طرف ديگر فضاي رسانهيي و به خصوص فضاي شبكههاي مجازي كه مطالب بيپروا در آن درج ميشود خواهان رفتن امير استقلال هستند و از حالا علي منصوريان و فرهاد مجيدي را به عنوان جانشينانش ياد ميكنند، انگار سكوهاي استاديوم منعكسكننده اصلي خواست شبكههاي اجتماعي هستند. بايد قبول كرد كه دوران امير قلعهنويي در استقلال پايان يافته و در آيندهيي نزديك جانشينش معرفي ميشود. اين يك خواست عمومي از طرف مردمي است كه يقين دارند اين تيم ملك شخصي هيچ كس نيست.