مقاومت و ديپلماسي
امنيت منطقهاي و بينالمللي را مطرح كند. دستگاه ديپلماسي جمهوري اسلامي ايران، چارهاي جز اين ندارد كه در شرايط تهديدات خارجي، تبليغات
ايرانهراسانه و تخريب وجهه ايران به ويژه در حوزه امنيت منطقهاي مطرح ميشود، از فرصتهاي اينچنيني براي تبيين و توضيح موضع ايران استفاده كند. تشريح مواضع ايران، تبيين ديدگاهها و رفع سوءتفاهمها در ديدارهاي جانبي، نقش موثر دستگاه ديپلماسي جمهوري اسلامي ايران است. اگر قرار باشد چنين ابزارهايي هم از دستگاه سياست خارجي كشور گرفتهشود، واقعيت اين است كه ديگر ديپلماسي تاثير خود را از دست خواهد داد. حضور، سخنراني و ديدارهاي دوجانبه و چندجانبه وزير خارجه در چنين اجلاسهايي را نبايد منحصر به دستاوردهاي مادي و آني تصور كرد. بايد توجه كرد كه سفرها و گفتوگوهاي وزير امورخارجه كشورمان در شرايطي انجام ميشود كه تبليغات گستردهاي از سوي امريكا و برخي از كشورهاي منطقه در مورد نقش ايران و وجهه ايران در چارچوب منطقه و جهان مطرح ميشود. ايران بايد از هر فرصتي براي پاسخگويي و خنثي كردن اثر اين تبليغات استفاده كند و براي مخاطباني كه صداي ديپلماتهاي مخالف ايران را ميشنوند، توضيح دهد كه نقش ايران در منطقه و جهان، نقشي سازنده، امنيتزا و ثباتآور است. در چنين شرايطي اگر دستگاه ديپلماسي از فرصت نشستهاي بينالمللي استفاده نكند، در انجام وظايف و مسووليتهاي خود قصور كرده است. حضور در اجلاس مونيخ منحصر به محمد جواد ظريف نيست، فراموش نكنيم كه سال 2007 كه علي لاريجاني، رييس كنوني مجلس شوراي اسلامي، دبيركل شوراي عالي امنيت ملي و مذاكرهكننده هستهاي ايران بود، در اين اجلاس شركت و سخنراني كرد.
اروپا و امريكا، عليرغم همه اختلافاتي كه در سالهاي اخير پيدا كردهاند، در مسائل امنيت بينالملل، حقوق بشر و مساله اشاعه هستهاي، در واقع دو تيغه يك قيچي محسوب ميشوند. امريكاييها خشنتر و تندتر فشار ميآورند و اروپاييها نرمتر و كندتر. امريكا همپيمان قدرتمند اروپاست و زماني كه اين كشور عليه ايران و سياستهاي ايران تبليغ ميكند، اروپاييها به اجراي خواستههاي متحد و همپيمان سنتي خودشان علاقهمندتر هستند. هر اندازه هم كه خواست ايران درست و به حق باشد، باز هم نميتوان انتظار داشت كه اروپاييها در اين مناقشات بيپروا طرف ايران را بگيرند، چرا كه مناسبات بينالمللي، بر اساس حق، عدالت و انصاف تعيين نميشود، بلكه بر اساس زور، ائتلاف و همپيماني تعيين ميشود. اما چارهاي جز اين وجود ندارد كه تلاش كرد تا از يك سو اتحادها و ائتلاف مخالفان و دشمنان را ضعيفتر كرد و تيغههاي قيچي فشار و تهديد را از يكديگر دورتر و دورتر نگه داشت و از سوي ديگر تبليغات طرفهاي قدرتمند را خنثي كرد و تعداد بيشتري از كشورهاي جهان را اقناع كرد كه در مقابل خواستههاي طرف متعارض، مقاومت كنند.
سياست خارجي، حتي در شرايطي كه فشار و تهديد خارجي چنداني هم وجود نداشتهباشد، نبايد دست روي دست بگذارد. در شرايط تهديد و فشار، اين مسووليت صد چندان اهميت بيشتري پيدا ميكند. ايران سالها تلاش كرده است تا جايگاه و موقعيت خود را در منطقه، به عنوان يك قدرت غيرقابل چشمپوشي و موثر تقويت كند. نقد كردن و نتيجه گرفتن از اين سياست، در صورتي ممكن است كه جمهوري اسلامي ايران بتواند در تبليغات بينالمللي و عرصه ديپلماسي، صدايي بلندتر از صداي طرفهايي پيدا كند كه قدرت ايران در منطقه را «خطر» توصيف ميكنند. ايران بايد بتواند طرفهاي خارجي را قانع كند كه حضور و نفوذش در منطقه، امنيتآفرين و ثباتزا است، در چنين شرايطي است كه ايران ميتواند از نتايج سرمايهگذارياش در منطقه بهرهبرداري كند.
ميدان رقابت حضور، نفوذ و قدرت در منطقه، نقطه قوت جمهوري اسلامي و نقطه ضعف ايالات متحده امريكا است. اما در مناسبات بينالمللي سرآمدي در يك ميدان كافي نيست و يك طرف بايد بتواند در ميدانهاي مختلف رقابت بر معارضان سياست خود فائق شود. نقشآفريني ايران در منطقه، هر اندازه هم كه در ميدان امنيتي و سياسي موفق باشد، بايد در عرصه جهاني هم توجيه شود. اين دستگاه سياست خارجي است كه ميتواند در گفتوگوها و رايزنيها، مزيت سياست خارجي ايران در حضور، نفوذ و قدرت منطقهاي را تثبيت و نهادينه كند. در عين حال اين دستگاه سياست خارجي است كه ميتواند در رايزني با طرفهاي خارجي از مزيتهاي قدرت ايران در منطقه، امتيازهايي از طرفهاي ديگر دريافت كند و به توافقهاي برد- برد دست پيدا كند.
نهتنها ضرورتي براي منع و كاهش سفرها و رايزنيها وجود ندارد، بلكه لازم است و بايد جمهوري اسلامي ايران در عرصه گفتوگوهاي بينالمللي فعالانهتر، پوياتر و مستمرتر حضور داشتهباشد. حتي اگر منع و مانعي براي مناسبات وجود دارد، بايد تلاش شود تا براي برطرف كردن موانع، سوءتفاهمها، دشمنيها و رويكردهاي خصمانه تلاش شود، تا فرصت براي گفتوگو و ديپلماسي گستردهتر ايجاد شود. به عنوان فردي كه سالها در عرصه ديپلماسي تجربه اندوختهام، معتقدم كه بايد براي بهرهبرداري از مزيتهاي جغرافيايي، تفوق امنيتي، دستاوردهاي مقاومت، نفوذ امنيت و حضور نظامي و مستشاري در منطقه، بايد فرصت بيشتري براي گفتوگو، مذاكره و امتيازگيري از طرفهاي ديگر ايجاد شود. قطعا نگاه تكساحتي به سياست خارجي، كمكي به منافع ملي نميكند. مذاكره بدون اهرم فشار و ابزار امتيازگيري، دستاوردي در پي نداشته و تفوق امنيتي و نظامي، بدون ميزمذاكره براي امتيازگيري و نزديكتر كردن رويكردها، منفعتي ندارد. ناقدان، ناظران و مجريان سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران، نبايد گرفتار تصور تناقض ميان توان سياست خارجي و توان امنيتي و نظامي شوند و بايد به همافزايي دستاوردها در ميدانهاي مختلف امنيتي، اقتصادي، ديپلماتيك و نظامي تمركز كنند.