نگاه
كار بزرگ عالينسب
محمدرضا حكيمي|ميرمصطفي عالينسب كسي است كه براي اولينبار در تاريخ اقتصادي ايران با تكيه بر دانش و تجربه خود و نيز اعتمادي كه همه طيفهاي موثر و فعال در پيروزي انقلاب اسلامي به سماحت و صداقت و دانش و تجربه استثنايي او داشتند، اين فرصت را براي كشورمان فراهم كرد كه در حالي كه با يكي از طولانيترين جنگهاي چهارصد ساله اخير درگير بود، اما حتي يك مورد ثبت شده از مرگ و مير ناشي از قحطي و اپيدمي مشاهده نكند. بزرگي همين يك كار چه از نظر علمي، چه از نظر اجرايي و چه از نظر ملاحظات انساني و اخلاقي به اندازهاي است كه اگر در كشورهاي ديگري چنين دستاوردي ظاهر ميشد دهها جايزه ملي و بينالمللي به نام خالق اين دستاورد طراحي ميشد و دهها فيلم و داستان در اطراف اين مساله سترگ تهيه شده و به نمايش در ميآمد. اما در كشورمان اين دستاورد بينظير حتي به درستي درك هم نشد تا چه رسد به آنكه در اطراف آن بحث و گفتوگويي طرح شود و جالب آنكه اين تنها دستاورد زندگي پربار و غرورانگيز ميرمصطفي عالينسب هم نبود.
وطندوست بود
علي رضاقلي| عالينسب نمونه يك انسان وطندوست و وطنپرست بود؛ او ايراندوست خيلي خوبي بود و تمام كوشش و زحمت خود را براي ارتقاي ايران گذاشت، اما در ميان صفات آقاي عالينسب وطندوستي او كمتر مورد توجه قرار گرفته است. در بنرها و نوشتههاي درباره او وطنپرستي و وطندوستياش بعد از تدين و ايمان ميآيد يا اصلا نميآيد. اين ناشي از چيزي است كه اكنون در نزد ايرانيان مغفول مانده است. زماني كه ايشان در تبريز كارخانه كبريت توكلي را تاسيس كردند روي تابلويي نوشتند: «حب الوطن من الايمان». تابلو را با چند جعبه كبريت دست بچهها دادند تا از مسيرهاي پرجمعيت بروند و اعلام كنند كه به جاي كبريت روسي كبريت ايراني بخريد و اينگونه نشان دهند كه وطندوستي جايگاه بلندي دارد. در مسير مدرسه كبريت و تابلو دست ميگرفتند و به مدرسه ميرفتند و در راه برگشتن كبريت و اين تابلو را همراه داشتند. من با آقاي عالينسب حشر و نشر نداشتم كه از او بپرسم وطندوستي را از كجا گرفتيد؟ اين به خاطر علايق عميق شما نسبت به جامعه مسلمانان است يا اينكه مرزي به عنوان ايران دارد؟ وليكن به هر صورت وطندوستي و علاقه به ايران او مشهود بود.
در زمان دلسردي تمام آدمها، نااميد نميشد
محمدرضا بهشتي| آقاي عالينسب از هفده سالگي وارد تجارت و صنعت شده بود. به نظرم خود او تاريخچه صنعت ايران بود. او از اولين تجربههاي ذوب فلز در كارخانهاش ميگفت. اما من فكر نميكردم قبل اوايل انقلاب سر بزنگاه در آن دوران بسيار سخت جنگ بتوانند چنين نقشي را در ايران ايفا كند. اميدواري او تحت تاثير شرايط مأيوسكنندهاي كه آدم را به سمت رها كردن كارها هل ميداد، جالب بود. در شرايطي كه فلش همه عوامل به سمت دلسردي بود، من ميديدم آقاي عالينسب سختكوشتر ميشد. عالينسب ميگفت آقايان امروز جنگ نديدهاند، من جنگ ديدهام. آقايان قحطي نديدهاند. در چنين وضعيتي نصيحت فايدهاي ندارد. كمااينكه او هشدار ميداد ممكن است با وضعي كه جلو ميرويم به جايي برسيم در خيابان جلوي ماشين را بگيرند و بگويند پياده شويد ماشين شما را لازم داريم و شما نتوانيد به هيچ كسي پناه ببريد براي اينكه مناسبات مجال نميدهد. اما زمان او كشور تكان نخورد در حالي كه رخدادهاي آن روزها ميتوانست كشور را زير و رو كند. او هر جا كه وارد ميشد تاثير ميگذاشت. با نحوه برخورد او افراد يكه ميخوردند. مرحوم عالينسب از يك مقطع به بعد پارچه خارجي مصرف نكرد و سر اين موضوع جدي بود. درون مرحوم آقاي عالينسب عرق ملي بالايي وجود داشت و هرگاه اين موضوع مورد بياعتنايي قرار ميگرفت، او ناآرام ميشد.
صنايعي كه «عالينسب» بنا گذاشت
محمد بحرينيان| در سالهاي 60 تا 68 عالينسب با درك شرايط موجود تصميم گرفت كه سراغ صنايع عمقي برود و شروع به احداث كارخانههايي مانند ماشين ابزار، پمپ، قطعات هيدروليك، ماشينآلات معدني ميكند. بيشترين اشتغال كشور در فاصله سال 1335 تا 1395 فقط در دولت خاتمي اتفاق افتاده كه اين طرحها همان طرحهاي اول انقلاب عالينسب بودند كه به بهرهبرداري رسيدند. اين سياستها تا سال 72 ادامه داشت اما ناگهان متوقف شد و علت اصلي آن اجازه واردات بدون انتقال ارز بود، كشوري كه داشت بدهيهاي خود را تسويه ميكرد و ميزان آن به پنج ميليارد دلار رسيده بود ناگهان 42 ميليارد دلار بدهكار شد. اين تصميمگيري ضربه بدي به كشور زد. «مبارزه با انحصارگرايي» در اين دوران، تبديل به يك اسم رمز براي رانت و فساد شده است، به اسم مقابله با انحصارگرايي چه تصميمات بدون كارشناسي كه گرفته نشد. همين امر سبب شده كه امروز 1265 واحد فرآوردههاي لبني داراي پروانه بهرهبرداري داشته باشد و 600 واحد هم در دست اجرا. ما امروز 69 خودروسازي داريم در حالي كه انحصار در اختيار دو خودروساز است. اينها يعني هدررفت ظرفيتهاي ملي كشور.