چندي پيش بود كه خبر حمله سگها به يك كودك كار در اطراف تهران بسيار خبرساز شد؛ چند روز پس از آن حمله 13 سگ به يك گوزن (مرال) در جنگلهاي هيركاني و ديروز، حمله سگها به دو كودك و متاسفانه از بين رفتن يكي از اين كودكان در ميبد يزد. هفتهاي نيست كه اخبار دلخراشي از حمله سگهاي رها در طبيعت ايران، به انسان و حياتوحش منتشر نشود. با اينكه كسي شك ندارد سگها يكي از بهترين دوستان انسان هستند، بهتر است عينك واقعبيني بزنيم و قبل از رسيدن بحران، آن را ببينيم.
به راستي سگها بايد كجا باشند؟
اين سوالي است كه اگر به درستي به آن پاسخ بدهيم و در ذهن مردم و به خصوص دوستداران حيوانات جا بيفتد، فضا براي گفتوگو و ارايه راهحلهاي بومي، صميميتر ميشود.
از گفتوگوهاي فضاي مجازي و حقيقي به نظر لازم ميرسد كمي بايد به مفاهيم پايهاي بپردازيم؛ گونههاي مختلفي از سگسانان در حياتوحش ايران داريم اما سگِ اهلي بدون صاحب، جزيي از آن نيست. اين گونههاي سگسان شامل: گرگ، شغال، روباه معمولي، روباه شني، روباه تركمني و شاه روباه است. گونههاي مختلف حياتوحش، براي زيستن در كنار هم در زيستگاههاي طبيعي، به اصطلاح تخصصي هستند. يعني وظايفي دارند (ناخودآگاه)، براي كنترل بيماريها بين آنها سازوكارهاي مشخصي در طبيعت وجود دارد و روابط پيچيدهاي بين خودشان حاكم است كه همه آنچه عرض كردم را با عنوان علم مديريت حياتوحش ميشناسيم. سگها چندين هزار سال پيش اهلي شدهاند. هنوز براي منشا آنها اتفاقنظر وجود ندارد اما گفته ميشود نژاد سگ از گرگ گرفته شده است. بنابراين مانند ديگر حيوانات اهلي نياز دارند براي زندگي سالم و بيخطر براي خودشان و اطرافشان، در كنار انسان باشند. انسان ميتواند بيماريهايشان را كنترل كند؛ انسان ميتواند غذا و پناه مورد نيازشان را تامين كند و اگر از انسان فاصله بگيرند هم خودشان به فلاكت ميافتند هم دردسرهاي زيادي براي انسان و گونههاي حياتوحش ايجاد ميكنند. حيوانات اهلي بدون حضور انسان، نحوه استفاده از منابع را هم بلد نيستند؛ نه اينكه نخواسته باشند ياد بگيرند نه! اينها در ژن سگها و گربهها و تمامي حيواناتي كه توسط انسان اهلي شدهاند، نيست زيرا لازم نبوده كه بلد باشند. چون اهلي بودهاند از دست انسان غذا ميگرفتهاند چون بيمار كه ميشدهاند توسط انسان كنترل ميشده است و موارد زيادي از اين دست... .
حضور سگها و ورود حيوانات وحشي
يكي از مواردي كه در اقدامات مديريت حياتوحش شهري و حياتوحش خارج از شهر مدنظر قرار ميگيرند، توجه به شواهد و مستندات در نقاط مختلف است. اگر اين فرض را بگيريم كه در حضور سگهاي رها در شهر، حيواناتي چون روباه جرات حضور ندارند، بايد به پارك پرديسان تهران، پيكانشهر، اسلامشهر، گلابدره و ديگر نقاط حاشيه شهر بزرگ تهران، سري بزنيم. در اين محدودهها به رغم حضور بعضا گسترده سگهاي بيصاحب، شاهد حضور روباه و شغال هستيم. همچنين حضور سگ و گرگ كنار هم در حاشيه شهرهايي مثل زنجان و همدان مشاهده و گزارش شده است. بنابراين حضور سگهاي بيصاحب، تضميني بر عدم حضور حيوانات ديگر نيست؛ آنچه در روستاها شاهد هستيم، سگهاي اغلب آموزشديده هستند كه نگهبان روستا هستند؛ آنهم در بسياري موارد شاهديم كه در حضور سگ نگهبان، روباهي به آغل وارد شده و مرغ و خروسها را كشته و برده است. تعارض تلفات حيوانات اهلي در روستاها نشان ميدهد كه حضور سگ به تنهايي متضمن جلوگيري از ورود حياتوحش در محيط زندگي انسان نخواهد بود. در نگاهي ويژه، بايد بدانيم كه گرگ و كفتار و شغال و روباه، خطري بسيار كمتر از نظر جاني براي انسان دارند؛ بهطوريكه طي 10 سال اخير، تعداد انگشتشماري از حمله كفتار يا گرگ يا شغال به انسانها گزارش شده است.
آيا انتقال بيماري از سگ به انسان و حياتوحش جدي است؟
از جمله راهكارهاي كنترل جمعيت سگهاي بدون صاحب، به سرپرستي گرفتن سگ است. اما نكته جالب اينجاست كه چالش عمده اين كار را انتقال بيماري ذكر كردهاند بهطوريكه در مقياس بينالمللي نيز در نقل و انتقال سگهاي خياباني – با وجود واكسينه شدن سگها - براي سرپرستي، نگراني از انتقال بيماري وجود دارد. شواهد بسياري نيز وجود دارد كه بيماريهاي حيوانات اهلي به راحتي به حياتوحش منتقل شده و موجب تلفات گسترده نيز شده است. البته باز هم لازم به ذكر است كه اين انتقال بيماري به صورت خودآگاه توسط سگها انجام نميشود بلكه مديريت نكردن جمعيت آنها و مسووليتناپذيري ما در مواجهه با اين بحران، بسترهاي چنين رويدادهايي را فراهم آورده است.
چرا سگهاي بدون صاحب در حال فوران است؟
براي سگهايي كه هنوز شكارگر نشدهاند (در طبيعت و حاشيه شهر و روستا رها هستند اما هنوز اهلي هستند)، دو دليل عمده ازدياد جمعيت ذكر كردهاند:
1- زباله
2- غذارساني دستي
با ازدياد جمعيت اين جمعيتهاي تقريبا اهلي، بخشي از آنها از گروه رانده ميشوند يا كمكم راه ورود به مناطق طبيعي را در پيش ميگيرند؛ به اين نوع سگها فرال يا وحشي شده ميگويند. سگهاي فرال به سرعت نحوه شكاركردن گونههاي جانوري را فرا ميگيرند و با آميزش با سگسانهايي مانند گرگ، زادههاي خطرناكي به نام گرگاس (گرگ-سگ) به دنيا ميآورند. براساس گزارشهاي سازمان حفاظت از محيط زيست، اغلب گزارشهاي مبني بر حمله گرگ به انسان، مربوط به گرگاس بوده است. از ويژگيهاي بارز گرگاس آن است كه برعكس گونههاي حياتوحش، از انسان ترسي ندارد و همينطور ميراثدار خوي وحشي از حياتوحش نيز هست.
چه كار بايد كرد؟
گزارشهاي موجود و مقالات بر اين تاكيد دارند كه كشتار سگها تا به حال جواب قطعي مديريت جمعيت آنها نبوده است. اگرچه اينهم يكي از راهكارها است اما اولويت با كاهش دسترسي به منابع است. بهطور كلي در اكثر پروتكلها و روشهاي مديريت جمعيت سگهاي بدون صاحب، راهكارهاي قابلتوجهي مطرح ميشود كه برخي از آنها از قرار زير هستند:
1- از همه مهمتر كاهش دسترسي به منابع: يعني مديريت پسماندها و عدم تغذيه دستي به آنها؛ اينجا هم نياز به نظارت و تغيير روشهاي سيستم مديريت شهري در مديريت پسماند است هم نياز شديد به فرهنگسازي براي جلوگيري از تغذيه دستي - به خصوص به افرادي از جمعيت حيوان كه عقيم نشدهاند - احساس ميشود. در برخي كشورهايي كه قوانين و دستورالعملهاي مترقي براي حمايت از حيوانات دارند مانند برخي ايالات امريكا، براي كساني كه به تغذيه دستي حيوانات اهلي بدون صاحب اقدام ميكنند، جريمه در نظر ميگيرند.
2- به سرپرستي گرفتن توسط انسان؛ ما انسانها اغلب علاقه داريم سگهاي زيبا و نژاددار بخريم و نگهداري كنيم. درحاليكه اگر دوستدار اين حيوانات باوفا هستيم، مجامع بينالمللي توصيه ميكنند كه سگهاي بدون صاحب را به سرپرستي بگيريم.
3- يوتانايز (يا مرگ آرام): اينهم يكي از روشهايي است كه تقريبا در همه منابع مديريتي به آن اشاره شده است. جالب است بدانيم در برخي كشورها سگها را براي پيدا كردن سرپرست، آگهي ميكنند و در صورت پيدا نشدن سرپرست، با اطلاع قبلي يوتانايز ميكنند.
4- روش موسوم به C-N-V-R (زندهگيري - واكسينهكردن - عقيمكردن - رهاسازي) . اين روش در حال گسترش است اما با اين وجود شواهدي هم نشان ميدهد كارآيي مديريتي بالايي در كنترل جمعيت سگها نداشته است. با اين حال يكي از مقبولترين روشها به خصوص در رويكرد حاميان حقوق حيوانات است. يكي از چالشهاي عمده اين روش آن است كه بايد درصد زيادي از جمعيت سگها در يك محدوده جغرافيايي، در يك بازه زماني محدود، عقيم بشوند (گفته ميشود حداقل 70 درصد از مادههاي يك جمعيت در يك محدوده جغرافيايي مرتبط و در يك بازه زماني بايد عقيم بشوند تا انتظار تاثيرگذاري بر جمعيت داشته باشيم)؛ در غير اين صورت هزينه بيهدفي خواهد بود و از ازدياد جمعيت سگهاي آن محدوده جلوگيري نخواهد كرد.
5- نظارت بر مراكز نگهداري و پرورش سگها. ديده ميشود كه مراكز پرورش سگ، زادههايي كه كمتر مناسب فروش هستند را در طبيعت رها ميكنند يا پناهگاههاي نگهداري از سگها سرريز جمعيت را در طبيعت رها ميكنند و بعضا بدون واكسينه و عقيمسازي!
و در آخر چند جمله جالب از پروتكلها و دستورالعملهاي مديريت سگهاي بدون صاحب:
هيچكدام از اين راهكارها به تنهايي معجزه نميكند؛ بايد محدوديتهاي جغرافيايي، اجرايي و اقتصادي- اجتماعي خود را شناخته و دستورالعمل بومي خود را داشته باشيم.
كنترل جمعيت سگهاي بدون صاحب، به شكل ويژهاي با نحوه زندگي ما گره خورده است؛ براي تغيير در جمعيت آنها، تغيير در روش زندگي و نگرش ما به اين مساله نيز حياتي است.
محدوده بدون سگ، فقط محدوده بدون منابع غذايي است.
ريزهكاري در ارايه راهكارهاي كنترل جمعيت سگهاي بدون صاحب، شهر به شهر و روستا به روستا متفاوت است.
در حال حاضر بيش از هر چيزي نياز به آموزش داريم كه دوستداران حيوانات اهلي (مانند سگ و گربه) و كارشناسان حياتوحش روبروي يكديگر نباشند.