ترس؛ ما و بحرانها
سينا قنبرپور
هميشه با اين پرسش مواجه بودهايم كه اگر تهران زلزله بيايد كه اتفاقا امري قريبالوقوع بوده چه ميشود و ما در قبال آن چه خواهيم كرد. اين پرسش به ويژه وقتي برجسته ميشود كه تا تهران متحمل بارشي شديد از باران و برف ميشده به ناگاه همهچيز قفل ميشده است. يكي از مهمترين بحثها در مورد زلزله تهران پس از آوار آتشسوزي گسترده است و بعد از آن به سبب شكسته شدن پلها بسياري از مسيرها قفل ميشود. يكي ديگر از تبعات زلزله هم آسيبي برآورد ميشد كه ناشي از به كاربردن شيشه در نماي ساختمانهاي مرتفع تهران بود. آنچه در رويداد احتمالي زلزله مطرح بود چگونگي عملكرد نيروهاي امدادي در مواجهه با اين اتفاقات يعني آوار، آتشسوزي، سقوط شيشههاي شكسته و قفل شدن مسيرها بود. اما كمتر كسي درباره ترس و چيره شدن آن بر مردم و بروز رفتارهاي ناشي از آن سخن گفته است. تجربه بم، ورزقان و كرمانشاه از بقيه برجستهتر بوده است و ميدانيم در پي بروز زلزله چه رفتارهايي ممكن است شايع شود. اگر اين رفتارها را نتوانيم پيشبيني كنيم در مديريت بحران نيز نميتوانيم موثر رفتار كنيم. در ماههاي اخير و درپي رويدادهايي رفتهرفته بيش از گذشته سرمايههاي اجتماعي آسيب ديد. «اعتماد» به عنوان يكي از مهمترين شاخصهاي سرمايه اجتماعي بيشترين آسيب را متحمل شده است و اين اتفاق بيشتر در رابطه بين مردم و دولت نمود پيدا كرده است. ضمن آنكه در رويدادهايي چون زلزله و سيل عدم توزيع مناسب امكانات همواره با حاشيههايي همراه بود. در اين شرايط كه بهطور مشخص ميتوان گفت مردم گوششان ديگر به رسانههاي رسمي و داخلي نيست و اخبار را از جاي ديگري جستوجو ميكنند چگونه بايد بحران را مديريت كرد. پيش از آن چگونه قرار است ترس را مديريت كرد. آنچه غلبه ترس بر ما ميتواند رقم بزند خود بحرانآفرين است. حال تصور كنيد ما نتوانيم بر ترسمان غلبه كنيم؛ آن وقت چه خواهيم كرد؟آنچه در پي شيوع و مرگ چند هموطنمان براثر ويروس كرونا رخ داد اين نگراني را دامن ميزند كه ما به هنگام مواجهه با ترس به رسانههايي پناه ميبريم كه اساسا در انتقال اطلاعات فاقد دقت هستند و فضا را مال خود ميكنند. اگر قرار باشد مغلوب ترس شده و اطلاعات غلط دريافت كرده و برپايه آن تصميمهاي بعدي را بگيريم انتظار برداشت چه نتيجهاي را خواهيم داشت؟