«فرهنگ تركي»، محقق اهل روستاي خليفهآباد دلفان، به دليل ثبت جهاني دوزيستان نادر ايران و درج مقالات علمي در ژورنالهاي تخصصي دنيا، چهرهاي شناخته شده در جهان خزندهشناسان است، اما نام او در خبرگزاريهاي ايران و در پي انعكاس گزارشي از صداوسيماي مركز لرستان و خبرگزاري مهر، نامناسببودن وضعيت اسكان و معيشت او بود كه بر زبانها افتاد. انتشار اين خبرها سبب شد كه پيگيريهايي از جانب دانشگاه علوم پزشكي ايران جهت ساماندهي به وضعيت معيشتي و تحقيقاتي اين پژوهشگر صورت بگيرد تا اين محقق بتواند بنايي را كنار بگذارد و در آرامش به كار علمي مشغول شود. با اين حال به تازگي دو نفر از دانشجويان دوره دكتراي جانورشناسي و تنوع زيستي كه خواستند نامشان ذكر نشود، به «اعتماد» خبر دادند كه اين پژوهشگر بار ديگر از نظر معيشتي دچار مشكل شده و احتمال دارد كه براي هميشه از كار تحقيقاتي شناسايي و ثبت گونههاي جديد كنارهگيري كند. فرهنگ تركي، كه تاكنون 14 گونه خزنده را كشف و در مجامع بينالمللي به ثبت رسانده است، به «اعتماد» از علاقهاش به خزندگان ميگويد، از اينكه زندگي مخفي و رازآلود خزندگان براي او جذابتر است. گرچه تلاشهاي دانشگاه علومپزشكي ايران و معاونت تحقيقات علمي و فناوري تاحدي توانسته است وسايل و تجهيزات كار را براي اين دانشمند فراهم كند، اما تركي مشكل اصلي خود را تجهيزات نميداند و ميگويد: « مشكل اصلي من اين است كه پولي براي گذران زندگي ندارم و به همين دليل بوده كه در خيلي موارد واقعا قيد كارهاي علمي را زدم، چون كار علمي آرامش ميخواهد.» گذران دشوار زندگي سدي است بر آمال و آرزوهايش تا جايي كه شرح حال خود را جز سرخوردگي و دلزدگي، چيز ديگري نميداند و از ترديدهايش در اين گفتوگو ميگويد، از ترديدها و اميدها و آرزوهايش براي ادامه كار علمي و شناسايي خزندگان ايران به جهان.
چطور شد كه زيستشناسي را به عنوان رشته تحصيلي انتخاب كرديد؟
من در زمان كودكي مانند همه كودكان علاقه زيادي به گشت و گذار در طبيعت داشتم، اما سال اول دبيرستان من مصادف با آغاز نظام آموزشي جديد بود. خاطرم هست كه كتاب زيست ترم دوم بسيار در من اثر گذاشت. وقتي به محتويات كتاب نگاه كردم، خيلي مورد توجهم قرار گرفت، چون خيلي چيزها در آن براي من تداعيكننده كوه و دشتي بود كه با آن بيگانه نبودم. در جستوجوي مطالب همين كتاب بود كه رفتن به طبيعت برايم تبديل به يك عادت شد. البته من در دوره دبستان و راهنمايي خيلي درسخوان نبودم، اما كتابهاي آموزشي زيستشناسي دبيرستان واقعا برايم جذابيت داشت و اين شروع كار بود (از ترم دوم سال اول دبيرستان) . در واقع آن زمان بود كه متوجه شدم علاقه وافرم به طبيعت ميتواند قدمي در راه علم باشد و اين برايم بيش از همه جذابيت داشت.
در دانشگاه چطور انتخاب رشته كرديد؟
حقيقتش آن زمان كه ما در دبيرستان دوره نظام آموزشي جديد را انتخاب كرديم، خيليها هم بودند كه در همان نظام آموزشي قديم ماندند. آن زمان تعداد كساني كه وارد نظام آموزشي جديد ميشدند، كم بود و ما درصد كمي هم داشتيم. من وقتي انتخاب رشته كردم، رشته ديگري قبول شدم اما بعد از دو سال انصراف دادم و وارد رشته زيستشناسي شدم.
در كدام دانشگاه به ادامه تحصيل مشغول شديد؟
در دانشگاه لرستان دوره كارشناسي را زيستشناسي علوم جانوري خواندم و دوره ارشد را هم در دانشگاه رازي كرمانشاه علوم جانوري (بيوسيستماتيك علوم جانوري) خواندم. از همان زماني هم كه وارد رشته زيستشناسي شدم، كار كردن را آغاز كردم. استاد بزرگواري داشتم كه راه را به من نشان داد.
تاكنون چند گونه جانوري توسط شما كشف و ثبت شده؟
تاكنون 14 گونه خزنده را كشف و در مجامع بينالمللي به ثبت رساندهام.
مقالات شما بيشتر در مورد خزندگان و دوزيستان است، چرا اين گروه از جانوران را براي پژوهش و مطالعه انتخاب كرديد در حالي كه اغلب مردم ديد مثبتي در مورد اين گروه خاص از جانوران ندارند؟
همانطور كه اشاره كردم، من از كودكي به طبيعت و زيستمندان آن علاقهمند بودم. پرندگان و پستانداران به نوعي ملموستر و قابل رويت هستند، بنابراين آشنايي بيشتري هم با آنها هست، اما براي من خزندگان بيشتر جالب هستند، چرا كه زندگي مخفي دارند. خيليها از خزندگان ميترسند اما من زندگي رازآلود و كمتر شناخته شده خزندگان را دوست داشتم. از سويي زندگي خزندگان بيشتر با شايعات درهم تنيده شده بنابراين همين زندگي رمزآلود آنهاست كه من را به خود جلب كرده حتي بيش از دوزيستان به خزندگان علاقه دارم چون زندگي آنها برايم معماست.
از چه زماني نگارش مقالات علمي را آغاز كرديد؟
من در دوره كارشناسي دانشگاه لرستان دانشجوي دكتر قارزي بودم. ايشان بسيار انسان بزرگوار و خوبي بودند، وقتي علاقه من را به خزندگان ديدند، كتاب مارهاي ايران را به من توصيه كردند. در زمان دانشجويي ما اينترنت در دانشگاهمان نبود، البته سالهاي بعد آمد اما از همان ابتدا اين كتابهاي تخصصي بودند كه توجه من را جلب كردند. من از ابتدايي كه وارد رشته زيستشناسي شدم، كار تحقيقاتي را در حوزه جنينشناسي و بافتشناسي آغاز كردم چون استاد من رشتهشان بافتشناسي بود. خاطرم هست كه نخستين تحقيقاتم را هم روي جنينشناسي دوزيستان و خزندگان آغاز كردم. در آن زمان بحث تاكسونومي (كشف گونههاي جديد) كمتر بود.
در دوره كارشناسي ارشد رشته علوم جانوري و بيوسيستماتيك خواندم و بحث بيوسيستماتيك را بعد از دوره كارشناسي ارشد آغاز كردم چون وسيلهاي نداشتم كه بخواهم روي بافتشناسي و جنينشناسي كار كنم در نتيجه تنها چيزي كه مانده بود، همان بحث تاكسونومي يعني گونهشناسي بود كه روي آن متمركز شدم. در مجموع اولين مقالهاي كه چاپ كردم، در حوزه جنينشناسي و بافتشناسي در سال ۲۰۰۶ ميلادي بود كه در مجلهاي تخصصي در آلمان به چاپ رساندم. قبل از آنهم دركنفرانسهاي داخلي شركت ميكردم اما به صورت رسمي و جهاني در سال ۲۰۰۶ ميلادي بود كه نخستين مقاله علميام چاپ شد.
آيا اين درست است كه پژوهشهاي شما اغلب فردي و بدون هيچگونه پشتوانه مالي است؟
حقيقتش كمتر كسي علاقه دارد كه در رشته علوم پايه به صورت خصوصي كار كند. علوم پايه درآمدزا نيست، بنابراين شما افراد زيادي را نميبينيد كه بخواهند در اين رشته كار كنند. اينطور نيست كه من خودم بخواهم تنها كار كنم، پيش خيليها هم رفتهام و خواستهام كه مشاركتي كار كنيم، اما حقيقتش چون پولي در اين كارها نيست و علوم محض و پايه آنطور كه بايد مورد توجه و اقبال عمومي نيستند، كسي حاضر نشده با من همكاري كند. بدون شك اگر اين كار درآمدزا بود، خيليها جذب آن ميشدند.
اما نگارش مقالات علمي نيازمند تسلط به زبان انگليسي است، اين توانايي را چطور به دست آورديد؟
زبان انگليسي من آنقدرها هم خوب نيست، اما بحث علمي است و شما وقتي ميخواهيد كه يك موضوع علمي را بيان كنيد، بايد به آن علم تسلط داشته باشيد. دانستن اصطلاحات و فن بيان علم است كه در نگارش مقالات علمي كمك ميكند.
در آخرين مقالهتان سه گونه جديد از گكوهاي ايران (مارمولكها) را به تنهايي توصيف كردهايد و اين مقاله ۲۰ صفحهاي در مجله تخصصي
Amphibian & Reptile Conservation چاپ شده، لطفا كمي هم از اهميت اين نوع ثبتهاي جديد و تفاوتهايي كه با گونههاي قبلا توصيف شده مشاهده كردهايد، بگوييد.
اين مقاله بدون اغراق يك ركورد در تاريخ علم جانورشناسي كشور بود. من به هيچوجه نميخواهم كه تبليغ كار انفرادي را در اين حوزه كنم و واقعيتش را بخواهيد خودم هم به هيچوجه دوست ندارم كه انفرادي كار كنم، چون فشار بسيار زيادي به يك نفر ميآيد. كار علمي بايد گروهي باشد، ولي به دليل شرايط خاصي كه داشتم، مجبور بودم. اما اينكه يك نفر بيايد و ۳ گونه مهرهدار را كشف كند و آن را در يك مقاله به ثبت برساند، يك ركورد است. پيش از اين مورد هم چنين اتفاقي سابقه نداشت البته خودم قبلا ۴ گونه را در سال ۲۰۱۱ كار كردم.
اين تحقيق مربوط به سال ۲۰۰۸ بود اما بعدها كه شرايط كمي مهياتر شد، در سال ۲۰۱۶ مقاله را فرستادم. اسم اين ۳ گونه را هم بر اساس تاريخ كشورم انتخاب كردم. در اين مقاله يك تاريخچه هم از گكوهاي ايران ارايه كردم. من اين مقاله را بر اساس مورفولوژي (ريختشناسي) كار كردم و كار DNA در آن انجام نشده است. يكي از مشكلاتي هم كه براي اين مقاله ايجاد شد، اين بود كه من بر اساس كار مورفولوژي، برخي از كارهايي را كه قبلا در زمينه DNA انجام شده بود، رد كرده بودم.
جداي از اين مقاله ۸ گونه ديگر را داشتم كه ۴ تاي آنها را با وجود اينكه تا مرحله زيادي پيش برده بودم، يكجا رها كردم. علتش هم اين است كه بعد از همه اين اتفاقها كه بر من گذشته، سرخورده شدهام. تنها جايي كه تا الان از من حمايت كرده، دانشگاه علوم پزشكي ايران و معاونت تحقيقات علمي فناوري (در فاصله زماني محدود) بوده اما در برهه كنوني واقعا دلزده شدهام.
لطفا كمي از گونه كورمار جديدي كه توصيف كردهايد و اهميت آن بگوييد.
حقيقتش را بخواهيد كور مار اسم درستي نيست، چون اينها مارهاي كوچك نقبزن و حفار هستند و زندگي زير زميني دارند. در سال ۲۰۱۳ مقالهاي را ديدم كه در آن عدهاي روي مارهاي نقبزن Xerotyphlops vermicularis كار كرده بودند. اين يك مار نقبزن معمولي است كه پراكندگي وسيعي دارد و اين محققان در تحقيق خودشان عنوان كرده بودند كه اينگونه در طول ميليونها سال تغييري نكرده است و صرفا از نظر بررسي DNA به اين جمعبندي رسيده بودند كه گونههاي مربوط به ايران و مثلا تركيه از هم جدا شدهاند، اما اشاره نكرده بودند كه چه دليلي داشت كه اين جداييها بين مارهاي نقبزن از ايران تا يونان اتفاق افتاده و اين را به عنوان يك معما پنداشته بودند. ضمن اينكه يافتهاي هم از نظر مورفولوژيكي (ريختشناسي) پيدا نكرده بودند. در تحقيقي كه من انجام دادم، اسكلت و آناتومي را بررسي كردم تا متوجه شوم كه چرا از هم جدا شدهاند. بررسي آناتومي نشان داد كه اينها چرا از هم جدا هستند. گونهزايي درونجمعيتي در اين نقطه را عامل اين جدايي عنوان كردم اما چون به نقاط ديگر دسترسي نداشتم، نميتوانستم در مورد آنها بررسي انجام بدهم. اما پرسشي را كه در اين مورد مطرح بود، توانستم جواب بدهم. در حقيقت كشف گونه جديد يك موضوع بود و چرايي جدا شدن اين گونهها از هم يك موضوع ديگر بود كه بررسي آناتومي آن را نشان داد.
بر اين اساس امكانات تحقيقاتي شما الان صرفا محدود به ريختشناسي است و امكان تجزيه و تحليل DNA را نداريد، درست است؟
بله من الان امكان بررسي DNA را ندارم اما اگر روزي امكاناتش را داشته باشم، حتما آن را هم دنبال ميكنم چون هم خيلي سادهتر است و هم نسبت به مورفولوژي واقعا كار كمتري نياز دارد. اما همهچيز آناليز DNA نيست ما تا زماني كه زيستشناسي موجودات را درست نشناسيم نميتوانيم تحليل درستي از مطالعه DNA داشته باشيم.
جداي از اين چه وسايل تحقيقاتي است كه به آنها نياز داريد اما در دسترس شما نيست؟
من از دانشگاه علوم پزشكي ايران وسايلي گرفتم، اما بحث اين است كه در اختيار داشتن تجهيزات يك طرف قضيه است اينكه تسلط روي علم داشته باشيد هم يك طرف ديگر قضيه است. اگر وسايل را در اختيار داشته باشيد، معلوم است كه كار سريعتر انجام ميشود اما مشكل اصلي من نداشتن وسيله و تجهيزات كار نيست، مشكل اصلي من اين است كه پولي براي گذران زندگي ندارم و به همين دليل بوده كه در خيلي موارد واقعا قيد كارهاي علمي را زدم، چون كار علمي آرامش ميخواهد. كار ما علوم پايه است، علوم كاربردي نيست و كار روتين نيست. اين كارها روتين نيست و جوابش هم جايي نيست كه شما بگرديد و آن را پيدا كنيد، بحث علوم محض لازمهاش تسلط بر علم است.
آيا سازمان حفاظت محيط زيست از شما حمايت كرده؟
من حدود ۱۲ سال پيش به سازمان محيط زيست پروژهاي دادم كه جهاد دانشگاهي واسطه اين پروژه بود. حقيقتش من نتوانستم با آنها كنار بيايم. متاسفانه اين تجربه بسيار بدي براي من بود. آنها هم بعدها هيچوقت سراغي از من نگرفتند، در صورتي كه بعد از آن خيلي پيشنهادها با هزينه اندك به آنها دادم اما هيچ فايدهاي نداشت.
بعد از اينكه وضعيت زندگي من رسانهاي شد فراخواني از سوي دانشگاه علوم پزشكي ايران براي حمايت از اينجانب زده شد، نتيجه آن قرارداد يكساله و ساخت محيط آزمايشگاهي بود. واقعيتش به من بسيار لطف كردند، اما با وجود ارايه گزارش يكساله، تمديد قرارداد هم نشدم. مبلغي هم بعد از انتشار خبر زندگيام قرار بود مديركل محترم محيط زيست لرستان در ازاي انجام يك پروژه علمي به من بدهند و در محيط زيست استخدام شوم، اما با وجود اينكه پروپوزال نوشتم و ارايه كردم، آن پول هم به من نرسيد و استخدام هم نشدم.
شرايط شما حالا به چه صورت است؟
فعلا يك دستگاه بلوكزن دارم اما چون فصل سرد است، نميتوانم با آن كار كنم مگر تابستان، فصل گرما شود كه بتوانم با آن كار كنم.
براي آينده ميخواهيد چه كار كنيد؟ آيا همچنان در اين حوزه تخصصي كارتان را ادامه خواهيد داد؟
معاونت علمي و فناوري و دانشگاه علوم پزشكي كمكهايي به من كردند اما اين كمكها بلندمدت نبوده است. من به اين كار علاقه دارم اما پولي در اختيار ندارم كه بخواهم حالا روي اين موضوع كاري انجام دهم، شايد در آينده انجام دهم چون علاقه من است، اما الان واقعا ديگر نميتوانم سر اين كار انرژي بگذارم.
بعد از اينكه وضعيت زندگي من رسانهاي شد فراخواني از سوي دانشگاه علوم پزشكي ايران براي حمايت از اينجانب زده شد، نتيجه آن قرارداد يكساله و ساخت محيط آزمايشگاهي بود. واقعيتش به من بسيار لطف كردند، اما با وجود ارايه گزارش يكساله، تمديد قرارداد هم نشدم. مبلغي هم بعد از انتشار خبر زندگيام قرار بود مديركل محترم محيط زيست لرستان در ازاي انجام يك پروژه علمي به من بدهند و در محيط زيست استخدام شوم، اما با وجود اينكه پروپوزال نوشتم و ارايه كردم، آن پول هم به من نرسيد و استخدام هم نشدم.