تاريخ، سودجويي و كرونا
نيوشا طبيبي
۱- عينالسلطنه سالور، از شاهزادگان قاجاري در كتاب بسيار مفصل خاطراتش، از احتكار و كمفروشي و بدكرداري كسبه بارها ياد ميكند: «سال گذشته در طهران مطابق آنچه نظميه صورت برداشته بود يكصد و هشتاد و شش هزار نفر آدم از گرسنگي و از ناخوشي كه نتيجه همان گرسنگي بود تلف شدهاند. درست در طهران قلت جمعيت محسوس است. در كاشان سي هزار نفر آدم مرده. در قم كه غالب خانهها همانطور درش قفل است كه تمام ساكنان آن بدرود زندگاني گفتهاند از عمل نان بعضي اشخاص صدها، دويستها هزار تومان منافع بردند. در طهران آدم سراغ داريم كه از پول كفن مردهها مبلغي دخل نموده بود... يك نفر عطار ده من فلوس داشت و احتكار كرده بود نظميه كشف كرد و تقسيم نمود. قضا را خود عطار حصبه گرفت و به همان مرض مرد.» فعلا اين يك نمونه را داشته باشيد تا عرض كنم.
۲- در قحطيهايي كه در ايران مداومتا واقع ميشدند، نيامدن باران دليل اصلي بوده است. بسياري از مورخان همين دليل دم دستي را براي قحطيهاي ايران در كتابهايشان آوردهاند. درست است كه سرزمين ما نسبت به ميزان متوسط بارش جهاني، بيآب و كم باران محسوب ميشود، اما دلايل انساني غالبا نقش اساسي و اصلي را در بروز قحطيها برعهده داشتهاند. بيماري سودجويي و بيرحمي و خودمحوري متاسفانه از قديم در بين برخي هموطنان ما شايع بوده، چنانكه در بين بسياري از ملل ديگر دنيا نيز چنين است. اين روزها كه مردم از بيماري كرونا و سرايتش هراسان شدهاند و متاسفانه صداي دستگاههاي مسوول شنيده نميشود يا محل اعتناي مردم نيست، عدهاي از اين شرايط براي خود جيب دوختهاند و با احتكار و كلاهبرداري و تقلب ميخواهند كار خود را راه بيندازند و پولي از ترس و ناراحتي و گرفتاري هموطنانشان و بلكه بستگان و نزديكانشان دربياورند و لابد پولدارتر و مرفهتر شوند. آن خاطره را از مرحوم سالور آوردم تا بگويم كه هميشه در اين ملك عدهاي خدانشناس بيرحم پيدا ميشدهاند كه نان مردم گرسنه را انبار و حتي از كفنفروشي هم كاسبي پررونقي تدارك ميكردند. مثل امروز كه عدهاي با احتكار ماسك و صابون و ژل دست و دارو و گرانفروشي، ميخواهند از درد و گرفتاري و هراس مردم ثروت بيندوزند. تاريخ را كه بجوييد هزاران مورد و خاطره مشابه پيدا ميكنيد. در جمعهاي دوستانه و خانوادگي، برخي حسرت گذشتهها را دارند و ميگويند: «قديم اينطور نبود... مردم انصاف داشتند...» نه برادر قديم هم همين بود، هميشه عدهاي بودهاند كه نان خود را در خون مردم ميزدند و ميخوردند. ما مردم هم البته در سناريوي آنها بازي ميكنيم و هر كار كه كنند باز هم تن ميدهيم به اينكه ماسك گران و پوشك گران و شيرخشك گران و... را از آنها بخريم. كاسبان هر كدام روانشناسان قابلي هستند، بر در دكان كاغذي ميزنند كه «...نداريم» بعد همان را كه ندارند به هزار برابر قيمت به ما كه «آشنا و اهل محل هستيم» ميفروشند و پول از جيب ما ميدزدند آن هم با هزار ادا و اطوار و منت. كار به سودجويان مالي ختم نميشود، عدهاي در اين بازار كسب شهرت ميكنند. راهحل و درمان ارايه ميكنند، سلبريتي ميشوند و فالوئر جمع ميكنند و خلاصه «زرنگها» در اين شرايط هر كدام به فراخور طرفي ميبندند و كار خود را به قيمت ضرر و زيان و ترس مردم راه مياندازند.
۳- اينها را به عرض رساندم، اما خبر خوب و اميدواركننده اين است كه اين نامردمان بيگانه، در اقليت هستند و اگرچه زندگي را به مردم سخت ميكنند و آزارشان ميدهند و حتي باعث از دست رفتن جانهايي ميشوند، اما در اين سه هزار سال گذشته كه اين ملك برپا بوده، نيك زنان و
نيك مرداني هميشه بودهاند كه به ياري ديگران آمدهاند. در همان دوره قحطي، بازرگانان و كساني كه توانايي داشتند، ديگهاي دمپخت راه انداختند و با همان غذاي ساده و اندك، جان بسياري از مردم را نجات دادند.
اگر در بين ما نااهلهايي مانند محتكرين ماسك و صابون و دارو و غذا وجود دارند، نيكروشان و مردمان مهرباني هم هستند كه از مال خود براي كمك به هموطن و همشهري و همسايه انفاق ميكنند، ديگري را بر خود مقدم ميدارند و كار مردم را راه مياندازند. اگر پزشكي داريم كه به مردم سخت ميگيرد، امروز پزشكاني را ميشناسيم كه از جان مايه گذاشتهاند تا بيماري همهگير را مهار كنند و مردم را نجات دهند.