• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4598 -
  • ۱۳۹۸ شنبه ۱۰ اسفند

ميزگردي با حضور رضا درستكار و آرش خوشخو درباره فيلم «خوب بد جلف2»

ظاهرا همين كه لودگي نمي‌كند، كافي است

تينا جلالي

كارنامه پيمان قاسم‌خاني طي سال‌ها فعاليت در سينما فراز و فرود زيادي داشته؛ از فيلمنامه‌هاي مختلفي كه تعدادي از آن (شب‌هاي برره، پاورچين، مرد هزار چهره، ورود آقايان ممنوع، مارمولك) با اقبال مخاطب مواجه بوده و تعدادي هم در جذب بيننده موفق نبوده (هيولا، باغ مظفر، طبقه حساس) تا بازي مقابل دوربين و اين اواخر هم كارگرداني دو فيلم «خوب بد جلف و خوب بد جلف 2» كه نتوانسته‌اند توقع منتقدان را برآورده كنند. و از همين رو حضور فيلم او در جشنواره فيلم فجر امسال پرسش‌هاي زيادي را به وجود آورد. طي ميزگردي با حضور آرش خوشخو و رضا درستكار درباره فيلم «خوب بد جلف 2» حرف زديم و اين پرسش را مطرح كرديم كه توجه جشنواره فيلم فجر به اين فيلم چه دليلي داشته است؟

 

در سال‌هاي گذشته نفس حضور بعضي فيلم‌ها در جشنواره فجر پرسش‌برانگيز بوده؛ به‌طوري كه برخي فيلمسازان مسير خود را از اين فستيوال جدا كرده، فيلم‌شان را به جشنواره فجر نمي‌دهند اما فيلم خوب بد جلف دو در اين رويداد شركت كرد و كيفيت فيلم هم انتقادات زيادي را در پي داشت. نظر شما به عنوان منتقد در اين باره چيست؟

آرش خوشخو: بگذاريد با يك ارزيابي شتابزده شروع كنيم. به نظر من قاسمخاني مهم‌ترين چهره كمدي سينما و تلويزيون ايران است. به شخصه با مجموعه‌هاي پاورچين او را مي‌شناسم و اوج كارش با سريال «شب‌هاي برره» بود. رابطه‌اش با مهران مديري خيلي مهم است. روي سريال‌هاي خارجي خيلي تسلط دارد. يعني قبل از اينكه سريال ديدن در ايران فراگير شود پيمان قاسم‌خاني با هوشمندي سريال‌هاي روز دنيا را مي‌ديد و شوخي‌هاي منطبق با جامعه ايراني را از آن اقتباس مي‌كرد و حتي تغيير شكل‌شان مي‌داد و با جامعه ايراني آنها را وفق مي‌داد. او طبقه متوسط را به خوبي مي‌شناسد و با خلق و خوي مردمان اين طبقه آشناست و با آنها شوخي مي‌كند. او وقتي مديري جدا شد، يك مقدار از جايگاه مهران مديري در جامعه از دست رفت. تاثير پيمان قاسم‌خاني در كمدي‌هاي مديري زياد بود. قاسم‌خاني معمولا در حوزه كمدي سياسي وارد نمي‌شود و ترجيح مي‌دهد در همان كمدي‌هاي موقعيت برگرفته از سريال‌هاي امريكايي حركت كند. به نظر من قسمت اول «خوب و بد جلف» كار موفق و بي‌آزاري بود. به نظرم مي‌رسد قاسم‌خاني در فيلم‌هاي «سن‌پترزبورگ» «خوب بد جلف» و «خوب بد جلف 2» يك وسواسي پيدا كرده كه موقعيت‌هاي كميك را با داستان‌هاي پرپيچ و خم تركيب كند كه همين كار او را سخت مي‌كند.

رضا درستكار: واقعيت اين است كه من از قبل نسبت به ژانر كمدي در سينماي ايران بدبين بودم؛ اين بدبيني كماكان تا به امروز هم امتداد يافته است. خب در آن سال‌هاي قبل از انقلاب هم، گونه‌اي به نام «سينماي كمدي» در سينماي ايران وجود نداشت! سينماي كمدي ايران، اساسا وضعيتي تراژيك داشت.

چطور؟

درستكار: اغلب كمدي‌هاي آن دوران، برگرفته از كمدي‌هاي ايتاليايي متكي بر كلام و شوخي‌هاي جنسي و فاقد عنصر سينمايي و موقعيت‌هاي كمدي بود كه شكل مي‌گرفتند، برخي هم از مضحكه‌هاي سنت نمايش روحوضي به رودررويي طبقات مي‌پرداختند و تصويري معوج و كاريكاتورگونه و سطح پايين از جامعه مي‌ساختند و غالبا هم با ساختارهاي به ‌شدت ضعيف. لاجرم گونه‌اي با استانداردهاي سينماي كمدي اساسا شكل نمي‌گرفت. حتي يكي مثل نصرت كريمي كه در آن زمان، راهش را از دو جريان سينمايي، جدا كرده بود، نتوانست به ‌سلامت ادامه دهد. آثار كريمي از فيلم‌هاي جريان اصلي كه اغلب سخيف و سطح پايين بودند، مجزا مي‌شدند و با آثار «موج‌نو» هم فاصله‌هاي معناداري داشتند. او يك راه وسطي را برگزيده بود مطابق با فرهنگ ايراني. شوخي‌ها، طنازي‌ها، مطايبه‌ها و البته ميزانسن او نسبت بومي داشت با شرايط زيست ما. به «سينماي ايراني كمدي» معنا مي‌داد. به‌ نظرم كريمي بلد بود اما خب باز هم نشد! سينماي آن دوران كلا متكي به شوخي‌هاي جنسي بود كه در انقلاب تصادمي جدي با ارزش‌هاي فرهنگي تازه پيدا كرد و به ‌كل منهدم شد! بنابراين ما هرگز سينماي كمدي ناب و خالصي نداشتيم.

با اين وصف الان بهتر مي‌توان براي سينماي كمدي بعد از انقلاب ارزش قائل بود؟

درستكار: بعد از انقلاب هم تقريبا با اعمال سياست‌هايي، فيلم‌هاي كمدي مخاطرات خود را پيدا كردند، وقتي به ۴ دهه گذشته و به شمار اندك فيلم‌هاي خوب كمدي نگاه مي‌كنيم، تازه مي‌فهميم كه هيچ جهشي در اين ژانر رخ نداده است.

ولي در اين سال‌ها كمدين‌هاي خوبي داشته‌ايم.

درستكار: من نقطه عطف را در برنامه «نوروز۷۲» مي‌بينم و چهره‌هاي جديد طناز كه در تلويزيون گرد هم آمدند و بعد هم با مهران مديري و «ساعت خوش» معروف شدند و ... تمام كساني كه از دل آن جريان بيرون آمدند، بدنه سينماي كمدي سينما و تلويزيون ايران را شكل داده‌اند. پيمان قاسم‌خاني هم آن وسط‌ها سر و كله‌اش پيدا شد و بعد هم شاخص‌ترين كمدي‌ها مثل «مارمولك» و «ورود آقايان ممنوع» را نوشت. با اين وصف من نمره بالايي به كارنامه او نمي‌دهم. اين فيلم‌ها بيشتر از آنكه اورژينال و متكي بر ارزش‌هاي فرهنگ كشورمان باشند، برگرفته از خارج هستند. مع‌الوصف و تا اطلاع ثانوي مي‌توان گفت كه قاسم‌خاني مهم‌ترين فيلمنامه‌نويس حوزه كمدي در سينماي ايران است.

خوشخو: در تكميل صحبت‌هاي آقاي درستكار من هم برداشت‌هاي شخصي خودم را بگويم كه اساسا سنت كمدي در ايران با مسائل جنسي ارتباط داشته و در ادبيات ايران از شعرهاي سعدي و مولانا گرفته تا بعدها ايرج ميرزا و حتي شاعران ديگر معمولا موقعيت‌هاي طنز را با مسائل جنسي مي‌آميختند. طنز نمايشي ما هم از روحوضي آمده كه باز هم پايه‌هاي اساسي آن مسائل جنسي است؛ به عبيد زاكاني و رفقايش ديگر اشاره نمي‌كنم كه در اشعارشان اين مسائل واضح است. به دليل شرايط خاصي كه كشورمان داشته اين موقعيت‌ها دست شاعران را باز مي‌گذاشته تا در اين ارتباط بنويسند. مي‌خواهم بگويم ما نمي‌توانيم نگاه به مسائل جنسي را از سينماي ايران جدا كنيم، چنين رويكردي در فرهنگ ما تنيده شده است. در مورد كمدي‌هاي قبل از انقلاب هم به جز كارهاي نصرت كريمي كه اشاره شد به چند فيلم ديگر هم بايد اشاره كرد؛ مثلا به فيلم «مظفر» به كارگرداني مسعود ظلي كه موقعيت كمدي اورژينالي را مي‌سازد. در سطحي پايين‌تر فيلم «سه ديوانه» جلال مقدم است. در مجموع من هم معتقدم فيلم‌هاي كمدي قبل از انقلاب سينماي قابل دفاعي نبود. بعد از انقلاب به جز «اجاره‌نشين‌ها»، كمدي «ليلي با من است» اتفاقي مهم در سينماي ايران بود. فيلمي كه موقعيت‌هاي كميك بكري توليد مي‌كرد و از كارگرداني و فيلمنامه و بازي‌هاي درجه يكي سود مي‌برد. كمدي «تحفه‌ها» ابراهيم وحيد‌زاده هم كار خوبي است و در يك سطح ديگر فيلم «همسر» مهدي فخيم‌زاده هم قابل‌توجه است. برگرديم به قاسم‌خاني. او صرفا خنداندن بدون ارسال پيام برايش جذاب است. پيمان هيچ‌وقت ادعا نكرده كه ساختار نمادين به فيلمش مي‌دهد. بيشتر سعي كرده با رفتار ما ايراني‌ها و تعصبات‌مان شوخي كند، آن هم از منظر يك عضو وفادار به طبقه متوسط. ايده‌اي در مورد اينكه طنز گزنده داشته باشد ندارد كما اينكه اين مساله از فيلمنامه «سن‌پترزبورگ» او كه فضايي كاملا انتزاعي دارد كاملا مشخص است. تنها كار پيمان كه وجوه نماديني داشته و بعد از موفقيتش هم بايكوت شد، «شب‌هاي برره» بود كه در آن شوخي با رسوم و اخلاق ما ايراني‌ها به بالاترين حد خود رسيده بود كه تلويزيون هم از پخش دوباره آن خودداري كرد.

بحثي كه اينجا مطرح مي‌شود اين است كه چرا كسي كه مي‌تواند فيلمنامه‌هاي نسبتا خوبي بنويسد نمي‌تواند فيلم خوبي بسازد؟

درستكار: قاسم‌خاني رفته‌رفته امضاي خود را پيدا كرده و به ‌گمانم هنوز بايد منتظر بود؛ در تاريخ سينماي ايران (و حتي جهان) كمتر فيلمنامه‌نويسي داريم كه با همان قدرت فيلمنامه‌هايي كه براي ديگران نوشته، براي خودش هم چيزي بنويسد و فيلم خوب هم بسازد. اين خودش يك راز است! مديوم فيلمنامه‌نويسي با شخصيت و دنياي كارگرداني كاملا تمايز دارد و اين دو الزاما بر هم منطبق نعل به نعل نمي‌شوند. جمع شدن و مكمل شدن اين دو در يك تن، وقوع امر مضاعف است و هميشه رخ نمي‌دهد.

حتي در نسبت با فيلم قبلي، خوب بد جلف 2 گام رو به جلويي در كارنامه او نيست.

درستكار: ببينيد! از نظر كيفي «خوب بد جلف۲» بهترين كمدي‌ ارايه‌شده به جشنواره بود، سليقه من هم نيست، اما براي تنوع و تكميل سبد جشنواره، حضور چنين فيلمي بد هم نبود. ما كه يك جشنواره و فستيوال خالص سينمايي و هنري نداريم، قرار است جشنواره‌اي باشد مركب از همه گونه‌ها و... ضمنا در توليد فيلم مي‌توان لمس كرد كه خيلي زحمت براي اين فيلم كشيده شده و كارگردان خواسته از فيلم قبلي بهتر عمل كند. حجمي از موضوعات مختلف در آن لحاظ شده و مثلا در برابر فيلم ساده «ابر بارانش گرفته» امتياز هنري پايين‌تري دارد، اما كم‌كاري نكرده. به لحاظ كارگرداني اين بهتر از اولي شده، هرچند شايد به لحاظ لطفي كه فيلم اول قاسم‌خاني داشت، بتوان گفت كه اين يكي كمي دچار كليشه‌هاي داستاني شده است.

خوشخو: من هم معتقدم فيلم دوم پيمان قاسم‌خاني ضعيف‌تر از فيلم اولش است. ولي مشكل اساسي اين «خوب بد جلف 2» را ناشي از خط داستاني پررنگ آن مي‌دانم كه همين مساله باعث شده موقعيت‌هاي كميك مورد علاقه پيمان كم‌رنگ شود. در كارهاي موفق او مثل «مارمولك» يا «شب‌هاي برره» و «ورود آقايان ممنوع» خط داستاني بسيار ساده است و در ابتداي فيلم خط داستاني تمام مي‌شود. در فيلم «مارمولك» رضا در لباس يك روحاني فرار مي‌كند و به روستا مي‌آيد و از آنجا به بعد موقعيت پشت موقعيت شكل مي‌گيرد. در «شب‌هاي برره» سيامك انصاري وارد تونل زمان مي‌شود و از آن به بعد فقط موقعيت‌هاي كميك شكل مي‌گيرند. در دوره جديد كارهاي آقاي قاسم‌خاني مثل «سن‌پترزبورگ» يا «خوب بد جلف ۱ و ۲» خط داستاني خيلي پررنگ و پرپيچ و خم شده است. اين پرپيچ و خم بودن خط داستاني يك بخش مفيد داشته و باعث شده فيلم‌هاي او از لودگي مرسوم در سينماي كمدي ايران دور شوند. فيلم قاسم‌خاني مجموعه‌اي از شوخي‌ها و شخصيت‌ها را در يك خط داستاني پررنگ كنار هم جا مي‌دهد كه به نظر من در آمدن اين المان‌ها كنار هم واقعا سخت است. حتي در سينماي دنيا هم چنين تركيبي- يعني خط داستاني قدرتمند و گره‌افكني و گره‌گشايي- كمتر به يك فيلم موفق و بزرگ تبديل شده است. شايد مثلا بشود به بعضي كارهاي وايلدر (ماجراي خارجي، عشق در بعد از ظهر و آوانتي) اشاره كرد يا «بانو ايو» يا «بودن يا نبودن» ارنست لوبيچ كه نمونه‌هاي خوب فيلم با خط داستاني پررنگ بودند. از اين جهت در اين حيطه فيلم ساختن كار خيلي سختي است، يعني همان‌طوركه آقاي درستكار گفت در سينماي معاصر دنيا هم فيلم كمدي خوب و مطرح كم مي‌بينيم. به هر حال پيمان قاسم‌خاني خودش را با خط داستاني عجيب، غريب توطئه و جاسوس امريكايي و كيك زرد و طالبان گرفتار كرده كه به گمانم در موقعيت‌هاي ساده‌تر حس كمدي او بيشتر نمود پيدا مي‌كند. با تمام اين حرف‌ها حضور قاسم‌خاني براي سينماي ايران موهبتي است چون نوعي از كمدي را مطرح مي‌كند كه به دام لودگي نمي‌افتد. لودگي كه مي‌گويم موقعيت كارتوني نيست، چون قاسم‌خاني موقعيت كارتوني زياد خلق مي‌كند ولي لودگي كه در بسياري از فيلم‌هاي ايراني وجود دارد در فيلم‌هاي او نيست. اميدوارم پيمان در كارهاي آينده‌اش بين موقعيت و خط داستاني تعادل
بيشتري برقرار كند.

درستكار: بله؛ حرف بدي نيست كه بگوييم قاسم‌خاني از لودگي تا حدي زياد پرهيز دارد ولي اين دليل نمي‌شود كه موقعيت‌هاي كميك فيلم‌هاي او ارزشمند يا حتي خنده‌دار از كار در آمده باشد! حداقل در فيلم‌هاي سينمايي اخير او، موقعيت كمدي نابي يادم نمانده در حالي كه واقعا تعدادي از موقعيت‌هاي كمدي فيلم‌هاي خارجي هميشه در ذهن بينندگان باقي مي‌ماند. «خوب بد جلف۲» هويت فرهنگي/ اجتماعي را از خط داستاني مي‌گيرد و ما با آدم‌هايي خنگ طرفيم كه هيچ نسبتي با اطراف و حقيقت محيط ما، حداقل به لحاظ شكلي ندارند. شايد نسبتي ناچيز با مسائل اساسي برقرار باشد اما فاصله با موضوعات اجتماعي/ سياسي قابل‌لمس بسيار زياد است و قاسم‌خاني در واقع تلاش دارد بيشتر به موضوعات كلان‌تر مورد عنايت تفكر «راست» نزديك شود! مثالي مي‌زنم.

چاپلين در «عصر جديد» با شناسنامه و نقدي كامل، تماشاگرش را با جريان ورود به ساختارهاي نو و اثرات آن در آينده و زندگي بشر مواجه مي‌كند، يا جايي ديگر وقتي از ايدئولوژي حرف مي‌زند، با برداشتن ساده يك پرچم، قشنگ از پس كار برمي‌آيد... حالا اينجا نگاه كنيد. پاي ترامپ و CIA و نگاه قالبي و مورد پسند «راست» وسط كشيده شده. كاملا محافظه‌كارانه. قالبي و حتي شعاري. به سبك انگاره‌هاي راست‌ از امريكا و باقي قضايا... نتيجه هم چيزي نشده كه قرار بوده بشود!

اجازه بدهيد يك تخفيف كوچك هم بدهم. در كشوري كه من و ما از نقد شدن بيزاريم و دل‌مان نمي‌خواهد كسي ما را نقد كند كمدي ساختن واقعا امري شاق است. اينجا كسي اجازه نمي‌دهد حتي يك فيلم عادي راجع به صنف او ساخته شود! هر تفكري، گروهي، صنفي، جناحي به محض اينكه احساس كنند ردي و نشانه‌اي و نامي از آنها در فيلمي جا مانده، فوري دور هم جمع مي‌شوند و حتي متفكرترين آنها كاري مي‌كنند كه دودمان شما بر باد رود!

بله! واقعا قابل‌فهم است كه چرا محيط اين فيلم‌ها هر دم اينقدر انتزاعي‌تر و غيرواقعي‌تر مي‌شوند!

درستكار: دقيقا. اصلا اين همه فيلتر در سينما چه معنايي دارد؟ آيا جز اين است كه تعداد مدعي زياد است؟ هر چقدر هم مي‌گويي برادر جان فيلم است، متهمت مي‌كنند كه مي‌خواهي بعد رسانه‌اي سينما را كم‌رنگ جلوه دهي! فضاي جفنگ و به دردنخور فيلم‌هاي ما غالبا حاصل همين گرفت‌و‌گيرهاي نظارتي است.قاسم‌خاني و امثالهم هم بي‌نصيب نيستند از مميزي و نيت‌خواني‌ها!

ادامه در صفحه 9

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون