• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4598 -
  • ۱۳۹۸ شنبه ۱۰ اسفند

نگاهي به فيلم جديد پيمان قاسم‌خاني

برآيند طبيعي وضعيت كنوني

شاهين شجري كهن

درباره بازار كمدي‌هاي تجاري و قواعدي كه بر اين بازار حاكم است، نمي‌توان صرفا از زاويه نقد و تحليل اثر به قضاوت نشست چون مولفه‌هاي اقتصادي و جامعه‌شناختي متعددي روي اين بازار عرضه و تقاضا اثر مي‌گذارد كه از جهاتي شايد حتي مباحث سينمايي را به حاشيه براند.

واقعيت اين است كه در غياب عرصه‌هاي پرقدرت سرگرم‌سازي همين كمدي‌هاي بازاري و سطحي هم براي بسياري از مردم عادي كه در جست‌وجوي اندكي تفريح و سرگرمي هستند، ارزشي مضاعف و كاذب مي‌يابند. در شرايطي كه فضاي عمومي جامعه لبريز از اضطراب و خمودگي و ناامني است، طبيعي است كه گروه‌هاي پرشماري از مردم خواهان دريچه‌هايي براي گريز از جديت و فراموشي اوضاع باشند.

در چنين زمينه مساعدي، جريان تجاري سينما و شبكه ويديويي با تكيه بر بازاريابي گسترده و شناخت دقيقي كه از نياز و تقاضاي توده‌هاي مردم دارد، محصولاتي تدارك مي‌بيند كه محور اصلي‌شان دعوت به خوش باشي و گريز از جديت است. اصلا وجه عمومي اين محصولات همين است كه نيازي به توجه و تمركز و تفكر ندارند و از مخاطب‌شان انرژي نمي‌گيرند.

فقط براي سرگرمي ساخته شده‌اند و مفاهيم جدي و عميقي را مطرح نمي‌كنند. چه كمدي بزن و بكوب باشد و چه ملودرام عاشقانه و هر قالب و ژانر ديگري. كمدي با مزه‌پراني بازيگران و جوك‌هاي مصور شده پيش مي‌رود و ملودرام و رمانس هم با صحنه‌هاي گيتار زدن در ويلاي شمال و دوچرخه‌سواري خانم‌ها و عشق‌هاي شيك و پيك و اشرافي. هر دو در واقع دارند مسير يكساني را طي مي‌كنند: به جامعه چيزي را مي‌دهند كه ندارد يا كم دارد. شوخي و سرگرمي و نشاط يا مظاهر تجمل و لذت‌هاي اشرافي و جلوه‌هاي رمانتيك جواني.

در اين ميان تلويزيون هم چند سالي است كه تكليفش را با مردم يكسره كرده و ديگر هيچ فضايي براي محصولات طنز يا درام‌هاي عامه‌پسند فراهم نمي‌كند. كانال‌هاي اصلي در سيطره تاك‌شو و برنامه‌هاي تركيبي هستند و كانال‌هاي مكمل عمدتا با بازپخش سريال‌هاي موفق قديمي مخاطب جذب مي‌كنند. در چنين شرايطي كاملا بديهي است كه جريان تجاري سينما و شبكه ويديويي، خلأ موجود را با توليد محصولات عامه‌پسند و رنگارنگ پر كند.

اين نه يك فرصت‌طلبي مذموم كه برآيند طبيعي وضعيت كنوني است. معادله ساده‌اي است: مردم زير رگبار خبرهاي تلخ و جدي، سرگرمي هم مي‌خواهند و در غياب تلويزيون، بخش خصوصي اين خوراك را توليد مي‌كند. طبيعتا ديگر نمي‌توان توقع نظارت و جهت‌دهي داشت حتي در همان حد نيم بند صداوسيمايي كه سعي مي‌كرد، كيفيت پايه محصولات را در سطحي متوسط و قابل قبول حفظ كند. اينجا ديگر قواعد بازار حاكم است و عرضه و تقاضا تعيين مي‌كند كه چه مسيري طي شود.

در نتيجه كوبيدن كمدي‌هاي تجاري و جريان سرگرمي‌سازي در شرايط موجود صرفا غرغري كمال‌گرايانه تلقي مي‌شود و نسبتي با واقعيت موجود و ضرورت‌هاي اجتماعي ندارد. هر منتقد منصفي قبول دارد كه هزارپا و مطرب فيلم‌هاي قوي و پرمايه‌اي نيستند و صدرنشيني و ركوردشكني‌شان نشانه خوبي براي سينما و اساسا فرهنگ ايران نيست اما قطع كردن اين جريان چه نتيجه‌اي خواهد داشت وقتي ساير مولفه‌هايي كه اين وضعيت را شكل داده‌اند هنوز بر جا هستند؟

مسلما بهتر است كه كمدي پرفروش سينماي ايران «ورود آقايان ممنوع» باشد ولي با اين بضاعت و تحت الزام‌هاي فعلي، چقدر مي‌توان به توليد نمونه‌هاي قابل توجه اميدوار بود؟ همين كه كار از هزارپا و مطرب فراتر نرود و امثال تگزاس و سامورايي در برلين و سريال دل پرفروش نباشند خودش نوعي موفقيت است!

خوب بد جلف جديد هم ادامه جريان موجود است و به قصد فتح گيشه ساخته شده. نوعا چنين فيلمي از سر تا پا مذموم و غيرقابل قبول است و صدها نقص جدي دارد و ابتذال از سر و رويش مي‌بارد. اما چنين حكمي زماني اعتبار دارد كه همه‌ چيز در جاي خود باشد و از وضعيتي ايده‌آل به سنجش و قضاوت ايستاده باشيم.

در شرايط كنوني اين فيلم را بايد با همگنانش سنجيد و زياد هم سخت نگرفت چون اصلا قرار نيست در اين زمانه و اين سينما و براي اين مخاطب رنجور، اجاره‌نشين‌ها ساخته شود. فعلا با همين‌ها سر كنيم تا بعد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون