اخوان، شاگرد واقعي نيما
علي دهباشي
از كساني كه به پيروي از نيما يوشيج سرودند و از استاد خود پيشي گرفتند و زبان و بياني ديگر يافتند بايد از اخوان ثالث نام برد. شاعري كه با زبان فارسي يك رابطه عاشقانه داشت و با سرچشمههاي شعر فارسي آنچنان آشنا بود كه ما شبيه او را نميتوانيم به راحتي بيابيم. شعر اخوان صداي تازهاي بود از زباني كهن چه در غزلها و چه در اشعار نو. او گرچه همواره به نيما وفادار ماند اما خلاقيت هنري خودش را هم در كنار آن حفظ كرد.
اگر امروز بخواهيم 10 شعر برجسته معاصر را برشماريم، حتما قطعه «زمستان» جايگاه خاصي دارد. او در لايههاي فرهنگ ايران كه در مطالعه هزار سال شعر فارسي به دست آورده بود يك نمونه بيبديل است؛ شاعري كه در عين وفاداري به سنت شعري، نگاه امروزين خودش را بسيار مدرن بيان ميكرد. اخوان اگرچه شاعر سياسي به مفهوم رايج نبود، اما چند شعر او گواهي تاريخ معاصر را به همراه دارد.
بيجهت نيست كه فروغ فرخزاد درباره او ميگويد: «شعر اخوان به شكل خيلي صميمانهاي، هم مال اين دوره است و هم مال خود اخوان. زباني كه اخوان در شعرش به وجود آورده براي من هميشه حالت زبان سعدي را دارد... بعضي وقتها او، خودش هم فريفته مهارتها و تردستيهايش با كلمات ميشود، البته اين جزو خصوصيات شعر او است، به هر حال او در جايي نشسته است كه ديگران بايد سعي كنند به آنجا برسند.»
بنابراين مهدي اخوان ثالث شاعر قرن ما است. شعر او بر تارك اين زبان خواهد درخشيد. در شعر معاصر گرچه در قلههاي بزرگ شعر كم نيست، اما شعر اخوان نام و استيل خودش را دارد. همچنين با وجود اينكه شاگردان نيما راه استاد را به گونهاي ادامه داده يا راه ديگري رفتند اما اخوان ثالث را بايد شاگرد واقعي نيما بدانيم، كمتر شعري از او است كه در اذهان دوستداران شعر فارسي به يادگار باقي نمانده باشد و آن را زمزمه نكنند.
اگرچه برخي او را شاعر نوميدي نيز گفتهاند، اما به نظر من او شاعر «اميد» است. در جستوجوي اميد، در جستوجوي زندگي، در توفانها رو به آينده دارد. شعر اخوان تاريخ مصرف ندارد تا زبان فارسي هست.