• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4602 -
  • ۱۳۹۸ چهارشنبه ۱۴ اسفند

نگاهي به نمايشگاه «ماهي بزرگ» برادران قاسمي در گالري دستان

سفر در دستانِ الهه دريا

راييكا خورشيديان

مرتضي، سينا و مجتبي قاسمي شيلسر در نمايشگاه «ماهي بزرگ» در آثار انفرادي و مشترك‌شان حس مبهم خود را نسبت به مفهوم زادگاه يا خانه به تصوير كشيده‌اند. بخش عمده اين نمايشگاه، به آثاري در قطع بزرگ اختصاص دارد كه در نظر اول، تجربه زيسته اين سه برادر در بندرانزلي را بازنمايي مي‌كند. آثاري كه فراتر از تحريك حس بصري، ساير حواس ما را نيز برمي‌انگيزد. قايق‌ها، مرغان دريايي و ماهيان با رنگ‌گذاري‌هاي بسيار غليظ و جسيم علاوه بر بينايي، حس لامسه را درگير مي‌كند؛ چنان‌كه انگار قدم به جايي مرطوب گذاشته‌‌ايم. اين حس از مكان، با تجربه زيستن در غالب مناطق ايران، جز كمربند ساحلي شمال، كنتراست بارزي دارد.

جنبه شاخص ديگر اين آثار، پرسپكتيو آنهاست. اغلب نقاشي‌هاي مشترك اين سه برادر، دور شدن از انسان‌ها و اجتناب از شخصيت‌پردازي را نشان مي‌دهد. آدم در كلي‌ترين شكل ممكن ديده مي‌شود؛ طوري كه هيچ ويژگي متمايز و خاصي براي قابل شناسايي بودن، ندارد. زاويه ديد فراتر از ارتفاع ديد انساني است. انگار نقاشان، هر سه در يك اجماع، منظر مرغ دريايي را براي نگريستن به جهان اطراف‌شان برگزيده‌اند. از ديد يك مرغ دريايي انسان‌ها فرق چنداني با هم ندارند، شادي يا غم‌شان و انگيزه حركت آنها بي‌اهميت است.

در ادامه با توصيف چند نقاشي قصد داريم روايتي براي خوانش اين نمايشگاه حول دو مفهوم زادگاه و سفر ارايه دهيم.

 

تولد در بندرگاه

يكي از آثار شاخص اين نمايشگاه، تصوير فردي است كه همراه با باران در حال سقوط به مكاني شبيه بندرانزلي است؛ جايي با سقف‌هاي شيرواني. اين تصوير اشاره به مفهوم زادگاه يا مسقط الراس دارد. تولد در يك مكان مانند پرتاب شدن تنها يك اتفاق است، درست مثل همين نقاشي. اما به مرور كه در مكاني زيست مي‌كنيم، تعلقات و خاطرات ما، آنجا را در ذهن‌مان متمايز و برجسته مي‌‌سازد. رفته‌رفته هويت ما به آن مكان تنيده‌ مي‌شود. غالبا اين درهم‌تنيدگي احساسي به قدري ريشه‌ مي‌دواند كه جدا شدن از آن مكان يا خاطرات آن مهال مي‌شود. حتي زماني كه به‌طور فيزيكي از آنجا دور مي‌شويم خاطرات‌مان از آن فضا در خواب و بيداري -حتي به مراتب بيشتر از قبل- سراغ‌مان مي‌آيد. خاطراتي كه از طريق حواس گوناگون ما با زيستن در آنجا هويت ما را ساخته‌اند. بسياري از ما به مرور مي‌آموزيم كه تنها متعلق به يك مكان هستيم و نه جاي ديگر. برخي احساس مي‌كنيم كه اين مكان بايد مكان ويژه‌اي در جهان باشد. هميشه بيم‌ اين مي‌رود كه اگر اين احساسات را از دست بدهيم، به موجوداتي بي‌ريشه، هيولايي -بي‌شكل و غيرقابل‌تمايز- بدل شويم.

در كنار آثاري كه به زندگي روزمره، معماري و بافت شهري بندرانزلي اشاره دارد برخي نقاشي‌ها به بندرگاه در مفهوم كلي آن ارجاع دارد. بندرگاه‌ از معدود مكان‌هايي در جهان است كه انسان‌ها بيشتر و راحت‌تر برهنه مي‌شوند. جايي كه كشتي‌ها در كنار آن پهلو مي‌گيرند، ماهيگيران تور مي‌اندازند و صيد مي‌كنند، مرغ‌هاي دريايي در حال پروازند و در بطن آن ماهيان و هزاران موجود زنده كوچك و بزرگ در جنب‌وجوش هستند. ساحل منتهي‌اليه ماندن و آغاز تن دادن به سفر است؛ جايي كه بسياري از آدميان وابستگان و خاطرات خود را ترك كرده‌اند و مي‌كنند. البته از منظر مقابل، جايي است كه مهاجران و مسافران زيادي پس از سفري پر‌خطر، چشم به راه رسيدن به ساحلي امن هستند و در چنين حالي بندرگاه را نظاره مي‌كنند.

 

سفر

در اساطير يونان پوزئيدون فرمانرواي درياها قلمداد مي‌شد. دريانوردان پيش از هر سفر در بندرگاه به اين اميد او را پرستش مي‌كردند كه سفر امني در پيش داشته باشند؛ حتي گاهي اسب‌هاي خود را در دريا قرباني مي‌كردند. اما، پوزئيدون به دم‌دمي‌مزاج بودن شهره بود؛ گاه بخشنده و گاه خشمگين و كشنده. در زمان شادي، سرزمين‌هاي جديدي در آب‌هاي آرام خلق مي‌كرد. اما اگر بدخلق مي‌شد، نيزه سه‌شاخ خود را به طرف زمين پرتاب مي‌كرد. با اصابت اين نيزه تلاطم چشمه‌ها، شكستن كشتي‌ها و غرق شدن انسان‌ها رقم مي‌خورد. مضاميني كه در نمايشگاه «ماهي بزرگ» و نمايشگاه پيشين برادران قاسمي به نام «اتاق آبي» بسيار تكرار شده‌اند و خطرات سفر و دلهره جدايي از زادگاه را نمايش مي‌دهند. اينكه پس از «اتاق آبي» يعني مكاني ثابت، عنوان «ماهي بزرگ» را انتخاب كرده‌اند حكايت از ميل به سفر با وجود همه مخاطرات آن دارد. اگرچه آنها تجسم فيزيكي اين مخاطرات را تصوير كرده‌اند، اما نوع تكنيك‌شان اشاره به تلاطمات رواني حين سفر و حس دوگانه آنها نسبت به جدايي از زادگاه دارد.

سفر روز به روز به امري گريزناپذير و همه‌گير تبديل مي‌شود. پس از اشاره به درگيري‌هاي فيزيكي و رواني مسافر، جا دارد به معضل مهاجرت و جابه‌جايي جمعيت در جهان امروز نيز اشاره كنيم كه به نظر مي‌رسد حداقل در يكي از نقاشي‌ها بازنمايي شده است. در انتهاي سالن نمايشگاه، قايقي پر از بدن‌هاي عريان را مي‌بينيم كه به ‌نظر تحمل وزن مسافرانش را ندارد. اين تصوير در زمانه ما، يادآور عكس‌هايي از قايق‌ مهاجران غيرقانوني است. پناهندگاني از خاورميانه و آفريقا كه هر روزه به سمت آزادي و امنيت بيشتر فرار مي‌كنند. قايق‌هايي كه مسافرانش نمي‌دانند آيا غرق مي‌شوند يا پس از پشت سر گذاشتن مراحل طولاني پناهندگي بالاخره روزي خوشبخت خواهند شد. مهاجراني كه كل داشته‌هاي خود را فروخته و تنها دارايي زندگي خود را در قايق‌هايي متزلزل به دستان پوزئيدونِ دم‌دمي مزاج سپرده‌اند.

 

مقصد يا روياي مقصد

در كنار صحنه‌هاي مشوش غرق شدن در توفان كه يادآور گرفتار شدن انسان‌ها در دستان پوزئيدون هستند؛ اثري در نمايشگاه، با رنگ‌هاي شاد و سرزنده، نشان از فرو نشستن تلاطم‌ها و بازيافتن مأمني امن دارد. تصويري كه مي‌توانيم آن را يا بازگشتي به گذشته‌اي ايده‌آل يا تجسمي رويايي در آينده بدانيم؛ رويايي كه شجاعت سفر كردن را به ما مي‌دهد. در اين نقاشي، آدم‌ها به صورتي مبهم در جنگلي در حال جنب‌وجوش هستند. پرسپكتيو براي ما، حسي نظير مخفيانه تماشا كردن از لا‌‎به‌لاي شاخه‌برگ گياهان را ايجاد مي‌كند و ما از خود مي‌پرسيم شايد اين باغْ مقصدِ دل‎به‎دريازدگاني است كه رنج سفر را بر خود هموار كرده‌اند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون