• ۱۴۰۳ شنبه ۲۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4603 -
  • ۱۳۹۸ پنج شنبه ۱۵ اسفند

معلمي عاشق

بهمن ايزدي

اسكندر به اعتقاد من فقط يك شخص نبود، اسكندر يك تفكر، يك شيوه، يك نگاه، يك درست‌ ديدن بود. اسكندر يك راه بود، يك كوهي به بزرگي عشق، كوهي به بزرگي ايران. اسكندر دشتي بود به پهنه لوط زرين. مگر مي‌شود اسكندر غير از عشق باشد. هر كتابي كه بوي عشق، وطن‌پرستي، اقوام و مردم خوب ايران مي‌دهد، رنگمايه نگاه و روش عزيز اسكندر در آن پيداست. باور من به اين است، با اين وجود اين روزها ما نياز داشتيم تا سايه پرمهر اسكندر را بر سر خود بيش از اين احساس كنيم. براي امثال دلشكسته و پاي خسته‌اي چون ما، اسكندر پشتوانه‌اي بود كه راه را نشان مي‌داد، قوت و نيرو مي‌داد. فقدان اسكندر عزيز براي طبيعت كشور و مردم خوب جاي جاي مملكت بسيار سنگين است و از اين بابت بسيار متاثرم. اسكندر عزيز بنيانگذار حفاظت از بوم‌سازگان مختلف كشور بود، در آن زماني كه اسكندر آستين بالا زد، هر شخصي فكر مي‌كرد مي‌تواند مالك محيط‌زيست باشد، اما كافي است نگاهي كنيد به رويدادهاي مختلف درخصوص بهره‌برداري از تنوع زيستي در حدود ۶۰ الي ۷۰ سال پيش. عكس‌ها گوياي اين است كه در جاي جاي مملكت ما محيط‌زيست و حيات غني آن در خطر بود، شكارچي‌هايي كه آخرين ببر هيركاني را شكار كردند، شكارچي‌هايي كه آخرين شير ايراني را زدند و گله‌هاي سربريده قوش و ميش و آهو را به يغما بردند و عكس يادگاري گرفتند، آموزش نديده بودند. آن روزها تنوع‌زيستي بي‌پناه ما بالاي سر متولي نداشت. اما اين اسكندر بود كه همت كرد، افراد را تربيت كرد و راه را به آنها نشان داد. اسكندر به شكارچيان گفت كه شما عاشق اين حيوانات هستيد، اما نمي‌دانيد چطور بايد آنها را ببينيد. اسكندر به آنها چگونه ‌نگاه كردن را آموخت، آموخت كه مي‌توان به جاي مگسك دوربين شكاري، به اين حيوانات از پشت دوربين عكاسي نگريست، عكس آنها را برداشت، آنها را حفظ كرد و به جاي يك‌بار، هزاربار آنها را تماشا كرد. اين كار مهمي بود. اسكندر علم، تجربه، تخصص و عشق را به هم پيوند زده بود. من خبر درگذشت اين استاد عزيز را زماني دريافت كردم كه پس از 10 روز اقامت در بيابان لوط و بي‌خبري، حدود صد و هفتاد كيلومتري بم توقف كرده بودم، متاسفانه خبر را خواندم و دلم بسيار شكست. خاطرم هست اسكندر را اولين‌بار حدود سال ۵۵ ديدم و به زيارتش شتافتم. اين ديدار چندين‌بار تكرار شد، اما من آن روزها نمي‌خواستم به سيستم اداري محيط‌زيست وصل باشم، به همين دليل توفيق اينكه بيشتر در ركاب اين استاد عزيز باشم را پيدا نكردم؛ اما سرمشق او و عزيزان و رفقايي مثل هوشنگ ضيايي و بيژن دره‌شويي همواره پابرجا خواهد ماند. اين دو عزيز نيز هم‌رديف با اسكندر، تلاش و مديريت‌ درخصوص حفظ محيط‌زيست كشور را آغاز كردند و من به عنوان شاگرد كوچك در مكتب آنها حركت كردم. درسي كه در اين مكتب گرفتم بيش از همه متوجه نوع نگاه و نوع مديريت اين افراد بود. حالا كه چنين معلم پرعشق و سرشار دانش و ميهن‌پرستي در كنار ما نيست، خطاب به مديران فعلي منابع پايه زيستي در اين مملكت خواهشي دارم. اگر مديران فعلي ما در فكر اين هستند كه آب و خاك اين مملكت و تنوع زيستي آن را حفظ كنند و در اين زادبوم ارزشمند، سلامت مردم را ارتقا دهند، خواهش من اين است از شيوه اسكندر عزيز استفاده كنند. ما با نگاه و شيوه اسكندر مي‌توانيم ارزش‌هاي اين زيست بوم را حفظ كنيم. اسكندر به شيوه، روش و نگاه خود در اين سرزمين جاودانه خواهد بود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون