• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4607 -
  • ۱۳۹۸ پنج شنبه ۲۲ اسفند

سيدجمال و فرجام تراژيك

رضا مختاري اصفهاني

سيدجمال‎الدين اسدآبادي از معدود شخصيت‎هايي است كه ميراث‎دارانش را طيف‎هاي گوناگون تشكيل مي‎دهند. همچنين ميراثش در جهان اسلام پيروان فراواني دارد، به‌طوري كه در تاريخ معاصر ايران تنها شخصيتي است كه درباره مليتش مدعي دارد. سيدجمال روشنفكري بود كه خاستگاه ديني داشت، اما در مسير ديگر شدن كوشيد. در سفرهايي كه گاه به اجبار و در حكم تبعيد بود، شرق و غرب جهان اسلام را ديد. به چشم مصايب مسلمانان را نظاره كرد و از نتايج استعمار در مصر و هند آگاه شد. به بيداري ملل شرق معتقد گرديد و درنهايت به ويرانگري استبداد در سرزمين پدري‎اش پي برد. سيد روشنفكري بود كه تجربه مي‎كرد. در اين تجربه‎ها گاه رويكردهايي متناقض داشت، به‌طوري كه برخي حضورش در بعضي مجامع را دليلي براي ترديد در اهداف و افكارش گرفته‎اند. اين تناقض‎ها اما از اهميت و بزرگي كارش نكاست. سيدجمال مرد عمل و قلم بود. در نقاطي كه اقامت داشت، علاوه بر ارتباط با حاكمان، با تدريس و نوشتن كتاب و قلم‎ زدن در روزنامه‎ها با نخبگان خارج از حصار قصرهاي حاكمان مرتبط مي‎شد. به جز مقالاتش در روزنامه‎هاي گوناگون، نشريه عروه‎الوثقي مهم‌ترين يادگار او در عرصه روزنامه‎نگاري است. در اين ميان، سيد در زادگاهش، ايران، با مشكلات بيشتري مواجه بود. مخالفانش تنها درون دربار نبودند كه در خارج از دربار هم مخالفان بسيار داشت. چنانچه با حربه تكفير به جنگش آمدند. ناصرالدين‎شاه اگرچه ابتدا با خيالات او همراهي نشان داد، اما نهايت با مخالفانش همراه شد. كار به جايي رسيد كه سيدجمال به ناكامي تلاش‏‎هايش در دربار ناصري معترف شد. دربار ناصري در نظرش شوره‎زاري آمد كه پذيراي بذر اصلاحات نبود. به اين باور رسيد بايد بر مردمان بيشتر متمركز شود. اين فرصت اما با تكفير و اخراج از ايران از او ستانده شد. حربه تكفير چندان كارساز شد كه هنگام اخراجش از حرم عبدالعظيم حسني، برخي ماموران دولتي به دنبال نشان غيرمسلماني در او برآمدند. با تمام مصيبتي كه در سرزمين پدري بر جسم و جانش نشست تا آنجا كه هنگام اخراجش ملاحظه تن تب‎دارش را نكردند، از تلاش براي اصلاح و تحول در آن دست نشُست. چنانچه هنگام واگذاري امتياز توتون و تنباكو به شركت تالبوت بريتانيايي با نوشتن نامه‎اي به ميرزاحسن شيرازي از خطر اين امتياز براي ايرانيان نوشت. سيدجمال و ميرزاي شيرازي هر دو از شاگردان شيخ‎مرتضي انصاري بودند. ميرزا برخلاف سيد كه پا در سفر و هجرت و تبعيد داشت، در شهر سني‎نشين سامرا در وضعيتي شبيه انزوا به تدريس و مرجعيت مشغول بود. هر چند ميرزا به سلطه خارجي حساس بود، اما از تاثير نامه سيدجمال نيز نبايد غافل شد. چنانچه برخي فتواي تحريم تنباكو را متاثر از نامه و فعاليت سيد مي‎دانند؛ فتوايي كه تمام طبقات مردمان را به شورش عليه دربار كشاند. سيدجمال‎الدين اسدآبادي اما وجود تجربه‎اي كه از دربار ناصري به دست آورده بود، بار ديگر به درباري ديگر رو آورد. دربار سلطان‎عبدالحميد، خليفه عثماني، مقصد نهايي سيد بود. سيدجمال با انديشه اتحاد اسلام سعي كرد آمال و اهدافش را پي بگيرد. اين بار هم بذر فكر خويش را صرف شوره‎زاري كرد كه فرجامش تراژيك بود. برخي آزاديخواهان ايراني در داخل و خارج ايران در اتحاد اسلام با او همراه شدند. هدف سيدجمال اما با نيت سلطان عبدالحميد در تعارض بود. خليفه عثماني در پي سلطه‎اي در شرق جهان اسلام بود كه عثماني‎ها از دوره صفوي به دنبالش بودند. سيد اما در پي بهره از امكانات حكومت عثماني براي اهداف خويش بود. اين تعارض نهايت آنان را به اختلاف كشاند. ترور ناصرالدين‎شاه توسط ميرزارضا كرماني كه از جور قاجاري چندي به سيد پناه برده بود، اين اختلاف را عميق كرد. سيدجمال متهم بود ميرزا را به قتل شاه ترغيب كرده است؛ اتهامي كه سيد را در معرض تحويل به ايران قرار داد. سه يارش، ميرزاآقاخان كرماني، شيخ‎احمد روحي و خبيرالملك، به اين اتهام تحويل دولت ايران داده شده و پاياني خونبار يافتند. سيدجمال هم در بيم سرنوشت مشابه ياران، بيماري‎اش (سرطان فك) كه چندي مبتلايش بود، تشديد شد. بدين ترتيب روشنفكري كه بسياري از روشنفكران و مصلحان ايراني از طيف‎هاي گوناگون تبار خود را به او مي‎رسانند، در فرجامي تراژيك از دنيا رفت.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون