سايه بحران جديد پناهجويان بر مبارزات درون حزبي آلمان
مصطفي مالكي
آوارگان و پناهجويان و مسائل مربوط به آنها از جمله حقوق پناهندگي و حفظ مرزهاي ملي و اروپايي يكي از موضوعات كليدي سياست خارجي آلمان بوده است. مسالهاي مناقشهبرانگيز با ظرفيت بالاي ايجاد اختلاف ميان نامزدهاي انتخابات در هر سطحي. اگرچه شيوع ويروس كرونا در آلمان نيز همانند ديگر نقاط جهان موضوع اول رسانهاي است و مبارزه با آن نگاه دستگاههاي قانونگذار، تصميمساز و اجرايي را به طور كامل به خود معطوف كرده است اما تحولات مربوط به شهر «ادلب» و تصميم اردوغان، رييسجمهور تركيه در باز كردن مرزها براي آوارگان و پناهجويان به سمت اروپا نيز بيش از هر موضوعي سياست خارجي و دعواهاي حزبي و درون حزبي در آلمان را تحتالشعاع قرار داده است. وضعيت وخيم آوارگان در كمپهاي يونان و ممانعت اين كشور از پذيرش آنها باعث ايجاد «بحران جديد مهاجران» البته در ابعاد و وسعت كوچكتر از 2015 شده است. بحراني كه نه تنها همانند 2015 با عنوان پرمسمايي مثل «فرهنگ خوشامدگويي» همراه نيست بلكه با پافشاري بر اين جمله كه «2015 ديگر نبايد تكرار شود» همراه است. جالب توجه آنكه بدون ترديد آنچه در 2015 و 2016 گذشت در كنار ديگر عوامل زمينهساز تحولات اساسي در ميزان محبوبيت احزاب آلمان بود كه سقوط احزاب فراگير و سنتي همچون «دموكرات مسيحي» و رشد حزب نوپا و راستگراي «آلترناتيو براي آلمان» از آن جملهاند. بنابراين در بررسي بحران اخير مهاجران برخي ورود پناهجويان جديد را زمينهساز رشد مجدد راستگرايان، فاشيستها و مليگرايان تلقي ميكنند و گروهي ديگر مخالفت با ورود مهاجران را در واقع حركت در مسير «آلترناتيو براي آلمان» و اجراي اهداف اين حزب ميخوانند.در 25 آوريل2020 (پاورقي شماره 1: به شرط اينكه كرونا آن را به تعويق نيندازد) 1001 نماينده محلي و فدرال «دموكرات مسيحي» (پاورقي شماره 2: اگر اين مراسم مشمول ممنوعيت مراسم بالاي 1000 نفر نشود) از سراسر آلمان رييس جديد اين حزب را انتخاب ميكنند. شخص انتخاب شده ميتواند يكي از محتملترين گزينههاي صدراعظمي بعد مركل باشد. طبيعي است كه سياست خارجي و موضوع مهاجران در مبارزات انتخاباتي هر 3 نامزدهاي مطرح، آرمين لاشت، نوربرت روتگن و فريدريش مرتس، رنگ و بوي ويژهاي يافته است. اگرچه آنها جملگي از اردوغان به عنوان يكي از عوامل اصلي بحران جديد ياد ميكنند و «رفتار باجگيرانه» او را به باد انتقاد ميگيرند در تحليل بحران تمركز خود را بر موارد متفاوتي معطوف كردهاند. روتگن، رييس كميسيون سياست خارجي بوندستاگ(پارلمان آلمان) همبستگي با تركيه را به دليل تلاش اين كشور در نگه داشتن 4 ميليون آواره و پناهجو در خاك تركيه ضروري ميداند، انتقاد خود را به صورتي ويژه معطوف به روسيه و سوريه و بمباران شهر ادلب از سوي آنها ميكند و خواهان تحريم بيشتر روسيه ميشود. آرمين لاشت، سروزير ايالت نوردراين وستفالن نيز به تلاش تركيه در مهار سيل مهاجران به اروپا اشاره ميكند و عملگرايانه به دنبال پايان دادن هر چه سريعتر به اين بحران از طريق كمك مالي بيشتر به تركيه و يونان است و نهايتا مرتس مخالف ورود مهاجران و خواهان مواضعي سخت با اردوغان براي مذاكره بر سر هر گونه توافق جديدي است. او در عين حال تنها كسي است كه در يك برنامه تلويزيوني از امريكا نيز به عنوان شريك گناه در اين وضعيت ياد ميكند.
بسياري اردوغان را متهم به استفاده از بحران آوارگان در ايجاد اختلاف و چندپارهگي ميان كشورهاي اروپايي ميكنند. برخي نيز پا را فراتر نهاده و حاكميت ملي و تماميت ارضي اتحاديه اروپا را در خطر ميبينند و معتقدند، اروپا در خصوص حفاظت از مرزها تعلل كرده و با توافق بر سر مهاجران و آوارگان در تركيه چگونگي كنترل مرزهاي اروپايي عملا به دست اردوغان افتاده است. اتحاديه اروپايي كه هنوز نتوانسته است يك سياست هماهنگ و مشترك و مورد قبول تمامي اعضا در خصوص مهاجران، مرزها و قوانين پناهندگي داشته باشد در بحران جديد نيز به «ائتلاف كشورهاي داوطلب» و «غيرداوطلب» تقسيم شده است. در چرايي اين واقعيت كه چرا اروپا تاكنون و با وجود تجربه سال 2015 هنوز زيرساختهاي حقوقي براي پذيرش پناهجوبان را فراهم و تصميمي واحد در خصوص حفاظت از مرزها را اتخاذ نكرده است، برخي اين ادعا را مطرح ميكنند كه اين بيعملي با آگاهي صورت ميگيرد چراكه ايجاد آمادگي زيرساختي و حقوقي اروپا ميتواند به معناي چراغ سبز و در پي آن سيل جديد پناهجويان تلقي شود.
در اين اثنا، بيدليل نيست كه «سبزها» نيز در آلمان به شكلي خاص در خصوص بحران مهاجران 2020 فعال شدهاند. طبق آخرين نظرسنجي موسسه «فورسا» سبزها با 24 درصد تنها در دو قدمي حزب «دموكرات مسيحي» بحرانزده 26 درصدي در صدر محبوبترين احزاب قرار دارند. اين آمار نشان ميدهد كه دولتي متشكل از احزاب حاضر در طيف چپ همانند «سوسيال دموكراتهاي» تضعيف شده، «سبزها»ي موفق و «چپها» براي تشكيل دولت آينده آلمان امكانپذير و صدراعظمي از حزب «سبزها» محتملتر از هر زماني است. البته درخواست «سبزها» در بوندستاگ براي پذيرفتن 5000 كودك از ميان پناهجويان در يونان با شكست مواجه شد. در مقابل، كميسيون مربوط به دولت «ائتلاف بزرگ» در نهايت تنها بر سر پذيرش1500 نفر از كودكان به توافق رسيد.جمله «ما ميتوانيم» از زبان مركل، صدراعظم آلمان و عكسهايي كه او با برخي از آوارگان و پناهجويان در خاك آلمان در سال 2015 گرفت به صحنهها و جملات تاريخي و نمادين تبديل شدند. اما بحران جديد به مناظرهاي ميان «احتياط» و «هيستري»، «نظم» در مرزها و «انساندوستي» و ميان «پاسخ اروپايي» به بحران جديد مهاجران و «تكروي آلمان» در پذيرش تعداد محدودي از آنها تبديل شده است و از مركل نيز ديگر خبري نيست. با توجه به اين مساله كه «انساندوستي» متغير نبوده و طي زمان تغييري نميكند، عدم پذيرش آوارگان در آلمان در 2020 ميتواند اين سوال را مطرح كند كه تصميم در پذيرش پناهجويان در 2015 چه مقاصدي فراي انساندوستي را دنبال كرده و دولت آلمان تا چه حد به اهداف خود رسيده است.