• ۱۴۰۳ جمعه ۱۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4614 -
  • ۱۳۹۹ يکشنبه ۱۷ فروردين

نوروز سوت و كور!

فريدون مجلسي

تحمل قرنطينه و محدود كردن خود به حصر خانگي، خصوصا در ايام نوروز براي اشخاص مختلف فرق مي‌كند. براي برخي مانند من و همسرم كه هر دو بازنشسته‌ايم و به دوري فرزندانمان هم عادت كرده‌ايم قطعا آسان‌تر است. با اين حال زندگي را ارتباط‌هاي اجتماعي، ديدار و همدلي مطبوع مي‌كند. چيدن و تزيين هفت سين و تداركات شيريني نوروزي را بي‌آنكه اميدي به مشاركت دوست و ميهماني باشد، همچون مناسكي مذهبي انجام داديم. گلدان‌هاي گل سينه ري كنار سفره هفت سين و سنبل و سبزي نوروزي كه يكي دو روز بعد برچيده شدند، در سايه هنوز سالم و سرحال باقي مانده‌اند. تنها رسم دلگرم ‌كننده گفت‌وگوي تلفني پاي سفره هفت سين با فرزندانمان بود كه آنها نيز در دو قاره به دور از هم در قرنطينه‌هاي خودشان هستند. با اين حال هفت سيني چيده و عكسش را فرستاده‌اند. گويي در اين كار مشترك بقاي هويتي را مي‌جوييم. امسال سبزي سبز نكرده بوديم. اما بايد به خودمان بباليم كه سبزي عيدمان از هميشه زيباتر بود! همسرم از مهر يا آبان هسته‌هاي نارنج را جمع كرده و بعد از چند روز خيس كردن به صورت متراكم در گلداني زينتي كاشته بود. سيزده بدر نيز آمد و گذشت اما ما سبزي نوروزي زيباي خودمان را حفظ كرديم زيرا عمري دراز دارد و دور انداختني نيست. روز اول عيد بايد به ديدار يكي دو بزرگ‌تر برويم و ديگر خودمان بزرگ‌تريم. معمولا روز چهارم فروردين روز خانه ماندن ما بوده است. خانه شلوغ بود. بچه‌ها تلفن مي‌كردند. و خانه پر مي‌شد. امسال خانه خالي، كوچه خالي، شهر هم گويي خالي بود. براي كساني مانند من كه كارشان با خواندن و نوشتن مي‌گذرد، دلخوشي تعطيلات عيد اين است كه از خواندن و نوشتن بگذريم و به قلم هم استراحت دهيم. اما اكنون اين تلفن هوشمند و شبكه‌هاي ارتباطي جاي هر خواندن و نوشتني را گرفته است!
وقتي از من خواستند چگونگي گذران تعطيلات نوروزي را بنويسم، ياد انشاهاي دبستان افتادم، زماني كه درختان همچون عروس‌ها جامه سفيد برتن مي‌كنند و ما چنين و چنان كرديم. اما باخودم فكر كردم خاطرات كاري نكردن را چگونه مي‌توان نوشت! اما زندگي خاطره‌آفرين است. گفت‌وگوهاي كتبي اينترنتي و خواندني‌ها و شنيدني آن جاي ديدارها را مي‌گيرد و خاطره مي‌آفريند. مي‌توانم اين يكي را كه داستاني خوش فرجام شد بنويسم. چند روز پيش در يكي از شبكه‌هاي خبري پيرمردي را ديدم كه در كنار يك ايستگاه مترو دستفروشي مي‌كرد. خبرنگار ميكروفون را مقابل او گرفت و او با اندكي لهجه كردي يا گيلكي، با اندوه مي‌گفت كه من دستفروشم. زندگي روزانه‌ام را از اين راه مي‌گذرانم. بايد براي غذا پنير بخرم به خانه ببرم. آن شب تا صبح نخوابيدم. دلم مي‌خواست كمكي كنم. اما همت و پشتكار ديگران بيشتر بود. امروز در اخبار ديدم خبرنگاراني پيرمرد را يافتند و به سراغ او رفتند. معلوم شد حسابي براي كمك به او باز شده و بسياري از مردم با همت و دلسوز كمك‌هاي خودشان را به حساب او ريخته بودند. معجزه تلفن هوشمند! پانصد ميليون تومان به حسابش واريز شده بود.
مشكل پير مرد حل شد، اما قرنطينه را تا كي مي‌توان ادامه داد. گويا دو هفته يا دو نوبت دوهفته در خانه ماندن اگر رعايت شود مي‌تواند رابطه سرايت را قطع كند. اما اگر من بازنشسته بتوانم تحمل كنم، خيل مردم دست به دهان كه بايد خرجشان را روزانه درآورند يا بايد كسب و كارشان را براي خودشان و براي ما بچرخانند تا زندگي كنند و زندگي كنيم چه خواهد شد؟
به زودي زمان خزانه كردن و سپس كاشت نشاي برنج و نيز درو و برداشت گندم و تهيه آرد و توزيع آن فرا مي‌رسد. چيدن سبزي و ميوه و حمل و فروش آن. معدن و كارخانه و توليد و دستمزد؟ اداره را مي‌توان مدتي تعطيل كرد، زندگي را نمي‌توان! نمي‌توان از ترس مرگ احتمالي از بيم بيماري به مرگ قطعي از گرسنگي تن داد. اين نيز بگذرد. اين طور كه دانسته‌ايم، اكثر كساني كه آلوده و حتي بيمار مي‌شوند بدون بروز آثار وخيم خوب مي‌شوند. يعني مقاومت ايمني خودشان كار ساز است. يعني ماده‌اي، آنزيمي، آنتي كوري، پادزهري دارد. پس علم است كه مي‌تواند آن را بشناسد و داروي آن را به آنهايي كه بيمار مي‌شوند بدهد. مانند ده‌ها بيماري ديگر. به هر حال زندگي هزار خطر و به عبارت مفهوم‌تر ريسك دارد. با اين هم كنار خواهيم آمد. به كار و زندگي برخواهيم گشت. بيشتر مراقب خواهيم بود. برخي هم خواهيم مرد. مواظب خودتان باشيد. علم كار خودش را خواهد كرد و ما و علم و سل و سرطان و‌ پرايد و كرونا و واكسن و روغن بنفشه در كنار هم به كار و زندگي و مرگ ادامه خواهيم داد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون