نگاهي به مسابقات تاثيرگذار مستطيل سبز
تاريخ فوتبال در 6 مسابقه
روري اسميت
سامان سعادت
يكي از راههاي اتصال به فوتبال در روزهاي بيفوتبالي غوطهور كردن خود در نوستالژي آرامشبخش فوتبال است. تاريخ فوتبال را به يك ميليون روش مختلف ميتوان نوشت. از طريق لنزها و افراد و تاكتيكها و جغرافيا و فرهنگ و زمينههاي ديگر. من 6 بازي را براي بررسي تاريخ فوتبال انتخاب كردم. اين 6 بازي بهترين 6 بازي همه زمانها نيستند، بلكه 6 بازي است كه به توضيح اين ورزش همانطور كه اكنون ميشناسيمش كمك ميكند؛ ورزشي كه آن را دوست داريم و دلمان برايش تنگ شده.
اين ليست جامع نيست. من سال 1946 را به عنوان نقطه شروع خود انتخاب كردم و با يك استثنا آن را در سال 1992 به پايان رساندم. انتخاب سال 1946 عمدي بوده است. به اين دليل كه قبل از جنگ جهاني فيلمهاي كمي وجود دارد البته كه شما ميتوانيد با آن مخالفت كرده و ليست خودتان را تهيه كنيد!
انگليس 3 - مجارستان 6
بينالمللي دوستانه، لندن، 25 نوامبر 1953
اين بازي نشاندهنده پايان دوره اول فوتبال و آغاز دومين دوره آن است؛ بازياي كه برخي آن را بازي قرن نامگذاري كردند. بين كشوري كه نمايانگر دوران ورزشي است و كشوري كه آينده را نشان ميدهد. انگلستان به عنوان كشوري كه ادعاي اختراع فوتبال را داشت هرگز باور نكرده بود كه براي اثبات برتري خود بايد با تيمهاي خارجي بازي كند. آنها تا سال 1950 حتي حاضر به شركت در جامهاي جهاني نبودند. حتي شكست آنها در نخستين دوره و حذف زودهنگام نيز از غرور آنها كم نكرد، ولي اتفاقي كه سه سال بعد در ويمبلي رخ داد تاثير بيشتري در ديدگاه آنها گذاشت. مجارستان طلايي آن دوره غرور كاذب انگليسيها را شكست. بيلي رايت، كاپيتان انگليس ناتوان از مهار ستارههايي نظير پوشكاش فقط ايستاد و تماشا كرد. پيروزي برجسته مجارستان براي اولينبار يك ملت را از خواب بيدار كرد. مردم انگليس فهميدند نه تنها ملاك و معيار فوتبال نيستند بلكه فهميدند آينده فوتبال به چه شكلي است. مجارستان همچنين ثابت كرد كه فوتبال صرفا يك رقابت فيزيكي صرف نيست بلكه يك طرز تفكر است.
رئال مادريد 7 – اينتراخت فرانكفورت 3
فينال جام باشگاههاي اروپا، گلاسكو، 18 مه 1960
در ميان 127000 نفري كه به هميدون پارك وارد شده بودند، الكس فرگوسن جوان شاهد بهترين عملكرد رئال در فينال بود. رئال با يكهتازي پوشكاش و آلفردو دياستفانو اينتراخت را كنار زد و به پنجمين قهرماني پياپي اروپا رسيد. اين نه تنها نقطه اوج آن تيم را نشان داد بلكه آخرينش را نيز به نمايش گذاشت. يك سال بعد بنفيكا درنهايت رئال را در فينال برد. هميدون پارك اما نه فقط ميراث پوشكاش و دياستفانو بلكه ميراث باشگاهي را پايهگذاري كرد كه به عنوان اولين كهكشاني تاريخ شناخته شد. از آن به بعد زرق و برقي به لباس هميشه روشن رئال اضافه شد تا نشان بدهد جام باشگاههاي اروپا و بعدها ليگ قهرمانان هميشه با رئال خواهد بود. مسابقاتي كه تنها بعد از 5 دوره برگزاري آن يعني در 5 سالگي ميتواند رقيبي براي جام جهاني باشد و حتي از آن پيشي هم بگيرد.
برزيل 4 – ايتاليا يك
فينال جام جهاني، مكزيكوسيتي، 21 ژوئن 1970
بهترين بازي جام جهاني 1970 بازي مرحله نيمهنهايي بود؛ يكي ديگر از بازيهاي قرن. بازي بين آلمان غربي و ايتاليا. اما هيچ چيز با هر قدر تاثيرگذاري نميتواند جاي فينال را بگيرد. در آن روز تكنيكهاي مشخص، پيراهنهاي زرد روشن، زمين سبز مبهم، آسمان آبي كبود و همه چيز باعث شد جهان عاشق برزيل شود. در آن سال برزيل البته دو بار در سالهاي 58 و 62 فاتح جام جهاني شده بود و پله را به عنوان يك فوق ستاره جهاني داشت اما در سال 1970 او و تيمش لحظه تعالي فوتبال را به نمايش گذاشتند. آن روز همه فهميدند وقتي از زيبايي فوتبال حرف زده ميشود منظور چيست. روزي كه ثابت شد اگر انگليس بدن فوتبال است، برزيل روح آن است.
آژاكس 2 – اينترميلان صفر
فينال جام باشگاههاي اروپا، روتردام، 31 مه 1972
تيم هلند در دهه 1970 فوتبال را متحول كرد. بسياري از ايدهها و دستورالعملهاي مربوط به سبك بازي كه امروزه به شكلگيري فرمهاي جديد انجاميده از آن دوران به يادگار است. در سالهاي 1974 و 78 هلند بهترين تيم جهان بود و دو بار پياپي به فينال جام جهاني رسيد و البته هر دو را باخت. اما بسياري از بازيكنان آن تيم جزيي از يك تيم برنده بودند. آژاكس باشگاهي كه دكترين توتال فوتبال از آن به جهان عرضه شد در بين سالهاي 71 تا 73 سهبار پياپي جام اروپا را برد و بعد از رئال تبديل به دومين تيمي شد كه قهرماني پشت سر هم به دست ميآورد. پيروزي آنها در خاك تيم رقيب هموطنشان يعني روتردام شيريني قهرماني را در سال 72 بيشتر كرد. اينترميلان تيمي كه به شيوه سنتي ايتاليايي بازي ميكرد اسير حركات يوهان كرايف شد. او هر دو گل آژاكس را به ثمر رساند و با انجام اين كار تاكيد كرد كه زيبايي ميتواند بر بدبيني فائق شود. اين يكي از نمونههاي برجسته دو ايده اصلي فوتبال است كه سالها با هم كشتي گرفتهاند.
آرژانتين صفر – كامرون يك
مرحله گروهي جام جهاني، ميلان، 8 ژوئن 1990
تا آن روز آفتابي در سنسيرو فوتبال دو قطب داشت؛ يكي در اروپا و ديگري در امريكاي جنوبي. هر جاي ديگري از امريكاي شمالي تا آسيا و آفريقا اصلا به حساب نميآمد. در جامهاي جهاني به جز چند استثنا نقش اصلي را تيمهاي همين دو قاره ايفا كرده بودند. با اين وجود پيروزي كامرون مقابل آرژانتين، تيم قدرتمندي كه بر جهان حاكميت ميكرد آغاز زمين لرزهاي بود كه همچنان هم ادامه دارد. گرچه پيروزي در آن ديدار با درگيريهاي جدي براي كامرون به دست آمد و دو بازيكن كامروني از زمين اخراج شدند. يكي از آنها بنيامين ماسينگ بود كه البته نميتواند بابت اخراج شدنش شكايتي داشته باشد. با اين حال بخش عمدهاي از پيروزي شيرهاي آفريقا برميگشت به تاثير استعمار طولانيمدت فوتبال تا عملكرد كامرون. معناي پيروزي اكنون به وضوح مشخص است. اين لحظهاي بود كه ثابت شد تيمهاي آفريقايي كه مدام جزو كشورهاي در حال توسعه فوتبال شناخته ميشدند و جدي گرفته نميشدند ديگر آن حريفهاي دست و پا بسته نيستند. اين لحظهاي بود كه فوتبال به يك بازي واقعا جهاني تبديل شد.
ايالاتمتحده صفر – چين صفر (امريكا در ضربات پنالتي 5 بر 4 پيروز شد)
فينال جام جهاني، پاسادنا، كاليفرينا، 10 جولاي 1999
خب اين لحظهاي بود كه فوتبال براي نيمي از مردم جهان معناي واقعي پيدا كرد. در بيشتر سالهاي قرن بيستم فوتبال زنان با يك ابزار واضح سركوب شده بود: كمبود بودجه. تيم ايالاتمتحده كه در سال 99 قهرمان جهان شد به همه اينها پايان داد. در قرن بيست و يكم رشد پايدار و چشمگيري در فوتبال زنان شاهد بوديم. نقش تيمهاي بزرگ مثل امريكا، ژاپن و آلمان در اين رشد كاملا واضح است. قهرماني زنان امريكا حتي باعث شده فوتبال مردان امريكا نيز از محبوبيت بيشتري برخوردار شود. البته هنوز پيشرفت كامل نشده ولي همين مقداري كه زنان جلو آمدند را بايد مرهون مسابقاتي باشيم كه در آخرين سال قرن بيستم برگزار شد.
منبع: نيويوركتايمز