از فوايد تعطيلي دنياي فوتبال
كرونا عليه دستمزدهاي نجومي
اهورا جهانيان
در اسفند ماه سال گذشته، وقتي كه بحران كرونا در حال جهاني شدن بود و زمزمه تعطيلي ليگهاي فوتبال و ليگ قهرمانان اروپا و حتي تعويق جام ملتهاي اروپا به گوش ميرسيد، بسياري از فوتبالدوستان جهان عزا گرفته بودند كه اگر چنين شود، چه شود! ولي واقعيت اين است كه همه ليگهاي معتبر فوتبال اروپا تعطيل شدند و يورو 2020 هم يك سال به تعويق افتاد و آب از آب تكان نخورد. در واقع به نظر ميرسد ما آدمها بنده عاداتمان هستيم. به چيزي عادت ميكنيم و در اين گمان درميغلتيم كه اگر آن چيز نباشد، واويلا خواهد شد. اگر چه از قديم هم گفتهاند ترك عادت موجب مرض است، ولي جهان اكنون بر مداري ميگردد كه بود و نبود فوتبال اهميت چنداني براي بسياري از مردم دنيا ندارد. در چنين شرايطي، باشگاههاي بزرگ دنياي فوتبال هم از اكثر منابع درآمدي خودشان محروم شدهاند. بليتفروشي و حق پخش تلويزيوني و تبليغات و آگهي را لولو برده است! اگر تا مدت مديدي اوضاع چنين باشد، طبيعي است كه كفگير ته ديگ ميخورد و ديگر پرداخت دستمزدهاي نجومي به ستارگان فوتبال توجيهي نخواهد داشت.
مطابق برآورد ترنسفر ماركت، ارزش كيليان امباپه در سال جاري 180 ميليون دلار است. رحيم استرلينگ و نيمار هم 128 ميليون دلار ميارزند. ساديو مانه و محمد صلاح 120 ميليون دلار، ليونل مسي نيز 112 ميليون دلار. حقوق ماهيانه و دستمزد سالانه و كلا هزينههاي برخورداري از چنين بازيكناني قاعدتا ارقام چشمگيري است. اما اين ارقام چشمگير چرا پرداخت ميشوند؟ لابد چون مردم به فوتبال علاقه دارند. ولي آيا در غياب چنين ارقامي، علاقه مردم به فوتبال فروكش ميكند؟ بديهي است كه نه. اينترميلان در سال 1959 ميخواست پله را يك ميليون دلار بخرد. در آن دوران، ستارههاي بزرگي مثل دياستفانو و پوشكاش و ريموند كوپا و ژوست فونتن و ديدي و واوا و زيتو و گارينشا و بابي چارلتون و بابي مور و بسي بازيكن باكيفيت ديگر در جهان فوتبال خوش ميدرخشيدند و مردم از تماشاي بازيهايشان لذت ميبردند؛ اما قيمت هيچ يك از اين ستارهها به گرد پاي قيمت بازيكني نه چندان تراز اول، مثل ساديو مانه، نميرسيد. يوهان كرايف در تاريخ فوتبال صد پله بالاتر از رحيم استرلينگ است ولي پولي كه باشگاههاي فعلي بايد بابت برخورداري از رحيم استرلينگ بپردازند، قابل مقايسه نيست با پولي كه بارسلونا موقع خريد كرايف به آژاكس پرداخت. در واقع بايد گفت كه سرمايهداري خر خوبي سوار شده است! يعني سرمايهداري بر گرده فوتبال نشسته و در حال پيشروي است. سرمايهدار در پي آن است كه سرمايهاش سود بدهد وگرنه محال است در دنياي فوتبال سرمايهگذاري كند.
همين نكته به ظاهر كوچك ولي اساسي، يعني سود دادن سرمايه، موجب ميشود دنياي فوتبال بر مدار خاصي بگردد. در اين مدار خاص، مشترييابي نقش ويژهاي پيدا ميكند. نام ديگر مشترييابي، توسعه فوتبال است. وقتي فيفا از توسعه فوتبال حرف ميزند، منظورش اين است بايد مردمان بيعلاقه به فوتبال را به اين ورزش علاقهمند كنيم. اما واقعا چرا بايد اين طور شود؟ مردم هندوستان علاقهاي به فوتبال ندارند؛ مردم چين هم. چرا بايد فيفا بكوشد بلكه در دو دهه آينده، آن همه هندي و چيني مشتاق و مشتري فوتبال شوند؟ طبيعتا چون فيفا دنبال پول بيشتر است. حاميان مالي فيفا هم. پس با هدف رسيدن به پول بيشتر و در واقع رسيدن به سود، سرمايهگذاريهاي كلاني صورت ميدهند تا نياز در جمع انبوهي از مردم كره زمين ايجاد شود كه تعدادشان نزديك به 3 ميليارد نفر است. اما اگر منطق سرمايه را كنار بگذاريم، جا دارد بپرسيم چرا بايد 3 ميليارد نفر را نيازمند چيزي كنيم كه تا ديروز فارغ از آن بودند؟ كار مردم چين و هند بدون فوتبال لنگ نبوده است. آنها بدون فوتبال هم ميتوانند خوش باشند. پس چرا بايد خوشي آنها را گره بزنيم به فوتبال؟ چون نهايتا قرار است آدمهايي را كه اكثر آنها نه دانايي و نه اخلاق در خوري دارند، به عنوان بازيكن فوتبال با قيمتهاي گزاف بخريم و بفروشيم؟ آيا وقتي كه فوتباليستها اينقدر نميارزيدند، فوتبالدوستان دنيا از فوتبال لذت نميبردند؟
در برزيل دهه 1920 مردم عاشق فوتبال بودند. در زمينهاي خاكي جمع ميشدند و از بازي يا تماشاي بازي فوتبال لذت ميبردند. سالهاست كه مردم سوئد و اسكاتلند از فوتبال لذت ميبرند ولي ليگ فوتبال اين دو كشور، به دستمزدهاي نجومي و بيمنطق آلوده نشده است. در شهرهاي كوچك سوئد و ايسلند و نروژ، مردم فوتبالدوست هر يكشنبه در ورزشگاه حضور پيدا ميكنند و از تماشاي بازي تيم محبوبشان لذت ميبرند و آخر هفته دلنشيني را تجربه ميكنند آميخته به هيجان و شادي و يا اندوهي كه سرشتي فانتزي دارد و جانگذار و ويرانگر نيست. حداكثر افسوسي است بابت گل نشدن ضربه فلان بازيكن. بنابراين سيستمي كه در پي ارتقاي قيمت بازيكنان بزرگ فوتبال به ارقامي بالاي 100 ميليون و 200 ميليون دلار است، دغدغهاش نه لذت بردن مردم از فوتبال كه كسب سود بيشتر از اين بازي زيباست. اما اين سود بيشتر لزوما به بازيهاي زيباتر ختم نميشود. هيچ دليلي ندارد كه بگوييم بازيهاي بارسلونا و رئال مادريد و اتلتيكو مادريد و بايرن مونيخ در فاصله 2015 تا 2020، زيباتر از بازيهاي آژاكس و بايرن مونيخ در فاصله 1970 تا 1975 است. مردم شرق اروپا در دهههاي 1970 و 1980 از تماشاي بازي تيمهايي مثل دينامو كييف و استوا بخارست لذت ميبردند. با پول كمتر هم ميتوان لذت فوتبال را تجربه كرد. چه لذت بازي و چه لذت تماشا. در دهه 1360، مردم ايران آشكارا بيش از امروز دوستدار فوتبال بودند و از تماشاي بازيهاي استقلال و پرسپوليس در جام باشگاههاي تهران و نيز بازي تيمهايي مثل ملوان و شاهين اهواز در جام حذفي لذت ميبردند. در حالي كه رفاه ستارههاي بزرگ فوتبال ايران در آن دوران، به هيچ وجه حتي قابل مقايسه با بازيكنان درجه دوم فوتبال ايران در اين ايام نبود. سطح زندگي عبدالعلي چنگيز و ناصر محمدخاني و شاهرخ بياني در آن زمان، چندان بالاتر از سطح زندگي مردم عادي نبود. ولي الان سطح رفاه شهروندان عادي هزار درجه پايينتر از رفاه فرهاد مجيدي و مهدي رحمتي و عليرضا بيرانوند و جلال حسيني و امير قلعهنويي است.
آن روزها حتي خواندن گزارش بازيهاي مهم فوتبال در مجلات ورزشي نيز لذتبخش بود. خوشايندي مطالعه گزارش يك بازي مهم فوتبال در مجلات دنياي ورزش و كيهان ورزشي، گاه حتي از تماشاي الكلاسيكو در روزگار كنوني هم بيشتر بود. اما وقتي كه در پي آن باشيم كه تسمه از گرده فوتبال بكشيم و زمين سرمايهداري لجامگسيخته را با آن به تمامي شخم بزنيم، كارمان به اسراف در لذتجويي كشيده ميشود و نهايتا به اينجا ميرسيم كه تماشاي الكلاسيكو هم چنگي به دلمان نميزند.
يكي از فوايد شيوع كرونا، اتفاقا همين جمع شدن بساط فوتبال فوق حرفهاي و سوپرسرمايهدارانه در كشورهاي پيشرفته دنياست. در واقع كرونا توي سر مال ميزند ولي اين كار نه به معناي دور شدن از انصاف، بلكه به معناي منصفانهتر شدن شرايط است. يعني كاهش قيمت كالاهايي كه قيمتشان بدون دليل موجه متورم شده بود و بيش از حد بالا رفته بود. كاهش ارزش بازيكنان در بازار نقل و انتقالات، ميتواند يكي از پيامدهاي مثبت ظهور كرونا در دنياي فوتبال باشد. اين امر براي مالكان و مديران باشگاههاي بزرگ مصيبتبار است ولي نهايتا به سود روح فوتبال در دنياي امروز است؛ به ويژه اگر اين وضع دوام آورد و پس از رخت بر بستن كرونا از دنياي فوتبال، يكشبه همه چيز به وضع سابق بازنگردد. دستكم كرونا ميتواند تلنگري باشد براي بسياري از اهالي فوتبال؛ تلنگري براي انديشيدن به اين دو سوال اساسي: توسعه سرمايهدارانه فوتبال در دنيا مهمتر است يا لذت فوتبال؟ آيا ستارههاي فوتبال واقعا اينقدر ميارزند؟