راه و رسم «كشاورز» بودن
شورش تسليمي
نيمههاي شب وقتي همه در خواب خوش به سر ميبرند كشاورز به عشق سيرابكردن زمين راهي باغ و بوستان ميشود، احتمالا تجربه كرده باشيد. در بهار دلدل ميكند مبادا پيكان باران، گلبرگ نورس بهاره را زخمي كند. در تابستان زير تيغ آفتاب آستين بالا ميزند و تن به خاك؛ اصلا سروِ جانش ميرود تا زمين سرزنده بماند و حاصلخيز. ماجرا براي بازيگر تئاتر هم دور از اين نيست. خواب و خوراك ندارد، همه عمر بايد شبانهروز تنها سرمايهاش را سرزنده نگه دارد. عشق و خستگيناپذيري ويژگي مشترك هر دو حرفه است. يكي از خاك زمين بركت بيرون ميكشد و ديگري از گِلِ تن، هنر. «آنتوني كويين» كه در «زنده باد زاپاتا» (۱۹۵۲) با مارلون براندو همبازي بود، زماني به «آنا كاشيف» همسر اول او گفته بود: «من استعداد مارلون را تحسين ميكنم اما به رنج و دردي كه اين استعداد را خلق كرد، حسادت نميكنم.» بازيگري هنر رنج كشيدن است؛ رنجي كه هنرمندان زيادي در تاريخ سينما و تئاتر جهان به جان خريدند و هريك به گونهاي خود را به صليب كشيدند.
آسمان هنر ايران هم به خود ستاره كم نديده، اين درست. اما ببينيد بين تمام نامداران پرفروغ اين ديار چند نفر ميتوان سراغ گرفت كه وقتي به سياهه عملكرد ناكامل منتشر شده در همين فضاي اينترنت رجوع كنيد فهرستي بلندبالا از كارگردانان تراز اول مملكت، اعم از تئاتري تا سينمايي و تلويزيوني برايتان رديف كند؟ محمدعلي كشاورز بدون شك يكي از آنها است. هنرمندي كه دوران فعاليتش به همكاري با كارگرداناني مانند فرخ غفاري، ابراهيم گلستان، والريو زورليني، بهرام بيضايي، ناصر تقوايي، نادر ابراهيمي، علي حاتمي، داريوش مهرجويي، عباس كيارستمي، محسن مخملباف، رخشان بنياعتماد، داود ميرباقري، حميد سمندريان و بسياري ديگر پيوند خورد. او به تازگي شمع تولد نود سالگي خاموش كرده و اميدوارم سايهاش همچنان روي سر هنر ايران بلند بماند. هر زمان با چهرههايي چنين مواجه ميشوم تنها يك پرسش برايم به وجود ميآيد؛ اينكه چطور ميشود 90 بهار تجربه كرد و تمام اين مدت سربلند زيست و قدر ديد؟
راز و رمز كشاورز براي حاصلخيزي زمين تن چه بود كه موفق شد نامش را بر تارك هنر بازيگري يك سرزمين پيوند دهد. شايد امروز همچنان متوجه نباشيم او و همنسلانش چه تجربه گرانبهايي از سر گذراندهاند. وقتي تصاوير اجراهاي تئاترياش را ورق ميزنم مو به تنم راست ميشود. بيش از نيم قرن حضور در بين بهترينها و در بهترين آثار؟ رسم كشاورز چه بود كه توانست چنين موفق ظاهر شود؟
مرضيه وفامهر، بازيگر و كارگردان پيشتر به بهانه سالروز تولد حميد سمندريان نوشته بود: «تو براي من استادم هميشه حس و حال متولد شدني. مرگ براي تو مثل برگ خشك افتاده پاييز است كه از ايمان به جوانه زدن رد پايش از شاخه فروتنانه ميافتد و تا بهار بيايد بر كف جاده خاك ميشود. خاك.» شايد رمز پيروزي بسياري از هنرمنداني باشد كه در طول زندگي حرفهاي خوش درخشيدند همين باشد. خاك شدن...
اريش فروم روانكاو و جامعهشناس امريكايي- آلمانيتبار، روانشناس اجتماعي صاحبنام مكتب فرانكفورت، هنر بهتر زيستن و شيوه زندگي مبتني بر آگاهي را تنها از طريق خودكاوي صادقانه ميسر ميداند. او اين روش را پيش پاي انسان ميگذارد و هشدار ميدهد كه دستيابي به روشنبيني با اعتقاد به «تلاش نكردن» و «بيرنج زيستن» ممكن نيست و تلاش ميكند خواننده را متقاعد كند كه تمام كوششهاي او براي «عشق ورزيدن» محكوم به شكست است، مگر اينكه با جديت براي تكاملِ همهجانبه شخصيت خود بكوشد تا جايي كه به جهتبيني سازندهاي برسد. به گفته فروم جهان مصرفزده امروز كه «با دست پيش ميكشد و با پا پس ميزند» و حرصي پايانناپذير را بر انسان تحميل ميكند، تنها بذرهاي توهم و تصور «كسب آگاهي و معرفت سهلالوصول» را در اذهان ميكارد. به اين تعبير اشاره كردم تا براي پرسش خودم پاسخي پيدا كنم.
همچنين از «اسپينوزا» وام ميگيرم كه معتقد است ميل به زيستن و ايجاد تغيير مثبت در جهان هستي، رانهاي نياز دارد از جنس عشق. به نظرم با كندوكاو ساده در سير زندگي هنرمندان موفق ميتوان به دو نكته مهم پيبرد؛ اينكه اين نامداران با «عشق» به حرفه و «تلاش» خستگيناپذير خاك زندگي خود را زرخيز كردند و در نتيجه نوري به جهان تابيد. نوري كه دل ما را روشن كرد. كاش از مسير زندگي حرفهاي هريك فيلمي بلندبالا بسازيم كه ميراث بماند براي آيندگان تا بدانند راه و رسم كشاورزي چيست؟