• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۶ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4625 -
  • ۱۳۹۹ يکشنبه ۳۱ فروردين

ادامه از صفحه اول

سالگرد كشتار اوين

چشم من پس از مدت‌ها به عكس يك دوست خورد. دوستي كه در شور جواني در كنار او در دانشكده حقوق در كميته دانشجويان عضو جبهه ملي فعاليت مي‌كردم. او سوسياليست بود و دم از ماركسيسم مي‌زد، در حالي كه سقف عقيده سياسي من با وجود خام‌انديشي‌هاي جواني از سوسيال دموكراسي تجاوز نمي‌كرد، با اين حال بسيار دوست بوديم. او معرف من بود و وقتي به اتفاق براي انتخاباتي به دفتر جبهه ملي رفتيم، بنا به ملاحظاتي، شايد چون او معرفم بود، مرا نپذيرفتند. از آن روز من فعاليت سياسي را كنار گذاشتم و به دوستي با او ادامه دادم. بعدها او را هم به دليل عقايد ماركسيستي از جبهه ملي كنار گذاشتند از آن پس ديگر خبري از او نداشتم. وقتي اخبار دستگيري او منتشر شد، دانستم كه همراه با بيژن جزني و ديگران سازمان چريكي فداييان خلق را تشكيل داده بودند. دوستم به حال حميد اشرف گريست كه دوست نزديك برادرش احمد اشرف بود. خشمي كه موجب قتل اين زندانيان سياسي شده بود يكي پيام‌هايي بود از بيژن جزني كه به بيرون از زندان راه مي‌يافت و ديگر فعاليت چريكي معروفي بود كه افراد گروه قصد داشتند از جنگل‌هاي سياهكل آغاز كنند و از همان آغاز توسط افراد محلي لو رفت و شكست خورد. اقدامي كه با معيارهاي عقلاني و حسابگر ما كه از دور نظاره مي‌كنيم، ساده‌لوحانه و بي‌حاصل بود.  بسياري از اينان محصول مبارزه طبقاتي ماركسيستي نبودند. حسن ضياظريفي از خانواده‌هاي سرشناس گيلان بود. فرخ نگهدار از طبقات بالاتر جامعه بود. حميد اشرف نيز همين طور. پس چرا آسايش طبقاتي و آينده روشن خود را فداي اهدافي چون آزادي و عدالت و دموكراسي كرده بودند؟ جزني نيز مي‌توانست در چنين موقعيتي باشد، زيرا پدرش سرهنگ ارتش بود اما او با اينكه اهل استان اصفهان بود به فرقه دموكرات پيوسته و به شوروي گريخته و در سال 1345 به كشور بازگشته بود. در مورد او مي‌توان گفت كه اعتقادات و جدال او قدري هم جنبه موروثي داشت و از سنين نوجواني به آن پيوسته بود. دلايل پيوستن اين‌گونه جوانان فرهيخته به چنين فعاليت‌هاي ميداني خطيري را در آن مقطع زماني از دو جهات مي‌توان بررسي كرد؛ يكي دلايل و موجبات داخلي بود و ديگري دلايل و موجبات خارجي. سابقه دلايل داخلي به جنگ جهاني دوم باز مي‌گردد. بسياري از ايرانيان در دولت و ارتش و خارج از دولت بر اثر كينه ديرين نسبت به دو قدرت روس و انگليس دل به برتري آلمان دوخته بودند. پس از جنگ و شكست آلمان، شوروي كه ديگر وارث روسيه تلقي نمي‌شد، توانست با تقويت حزب توده زمينه مناسبي براي توسعه افكار كمونيستي كه از قبل از جنگ هم زمينه داشت، فراهم آورد. تبليغات و جذابيت‌ها آنچنان بود كه بسياري از تحصيلكردگان ايراني، شعرا، نويسندگان و هنرمندان را به خود جلب كرد. حتي گسست ناشي از حمايت شوروي از فرقه دموكرات و سخت‌گيري‌هاي استاليني مانع از تداوم مبارزه‌جويي آنان خصوصا پس از 28 مرداد كه نشان از پشت كردن دولت ايران به جبهه شرق و پيوستن به غرب داشت، تشديد شد. فقر گسترده در ايران و فقدان عدالت اجتماعي عامل محرك مهمي بود، خصوصا در زماني كه ثروت به كشور روي آورد، عدالت‌خواهان انتظار داشتند آن بي‌عدالتي‌ها بي‌درنگ برداشته شود. عامل مهم ديگر رويكرد خودكامگي روزافزون و محدوديت‌هاي آزادي‌ها بود. به عبارت ديگر بستن همه راه‌هاي مشاركت سياسي به روي نسل تازه‌اي كه آگاه‌تر بود تنها راه خشونت را باز گذاشته بود.  مساله خارجي گذشته از حمايت تداركاتي و تبليغاتي شوروي، توسعه هيجان‌انگيز مبارزات ضد امپرياليستي دهه 1960 آفريقا، آسيا و امريكاي لاتين بود و پيروزي فيدل كاسترو و دوست و شريكش چه‌گوارا به هر يك از مبارزان ميداني در جهان الگويي بخشيده بود، با اين تخيل كه روزي همچون فيدل كاسترو پيروزمندانه از جنگل قدم به شهر گذارند. توهمي كه گريبان شخص چه‌گوارا را نيز گرفت و او را روانه پيروزي دومي كرد كه به ناكامي و مرگش انجاميد.  مساله از ديد نگارنده اين است كه متاسفانه اين‌گونه رهبران چريكي پس از پيروزي به ضرب گلوله خودشان به خودكامگاني ابدمدت تبديل مي‌شوند كه كردارشان پس از پيروزي با گفتارشان پيش از پيروزي متفاوت است و مقتضيات حفظ قدرت آنان را به پيشينيان شبيه‌تر مي‌كند. با بودن الگوهايي مانند كره‌جنوبي و كره‌شمالي يا در زماني كه هنوز آلمان وحدت نيافته بود، تفاوت‌هاي اقتصادي و اجتماعي دو بخش آن كشور كافي به نظر مي‌رسد كه نسل‌هاي آينده ناچار به پيگيري آن شيوه‌هاي مرگبار، ويرانگر و خشن نشوند.


شرط گذار از خام‌فروشي

 نكته ديگري كه نبايد در خصوص بحث گذار از خام‌فروشي ناديده گرفته شود، مصرف داخل است. درست است كه پيشرفت‌هايي در صنايع مختلف ايجاد شده اما نبايد از اين موضوع نيز گذشت كه مصرف كشور نيز رشد مي‌كند. غير از چند هفته اخير كه قيمت نفت در سراشيبي قرار داشت، قيمت در داخل نسبت به قيمت‌هاي جهاني، كمتر است. با وجود كم بودن قيمت‌ها، مصرف افزايش مي‌يابد. به عنوان مثال حدود 1.5 ميليون بشكه خوراك در پتروشيمي‌ها مصرف مي‌شود، اما ارزش افزوده چنداني توليد نمي‌شود. با اينكه در ژاپن دوبرابر بيشتر خوراك به پتروشيمي‌هايش وارد مي‌شود اما 50 برابر ما ارزش افزوده ايجاد مي‌كند. يا مثال ديگري كه بارها با آن روبه‌رو شديم، مصرف بنزين است. اگر تعطيلاتي نزديك باشد شاهد افزايش تعداد مراجعان به پمپ‌ بنزين خواهيم بود. بنابراين دو موضوع مصرف و افزايش خوراك براي پالايشگاه‌ها را نمي‌توان از يكديگر جدا كرد. براي بررسي گذار از خام‌فروشي بايد مصرف را نيز كاهش و افراد را به استفاده از وسايل نقليه عمومي سوق داد. با اين كار ظرفيت‌هايي آزاد مي‌شود كه در پس آنها تواني براي صادرات وجود دارد. صادرات نيز به نوبه خود سبب ارزآوري مي‌شود. پس بايد بحث مصرف را نيز جزيي از بحث گذار از خام‌فروشي بدانيم.

وضعيت نگران‌كننده تهران

علاوه بر آن جامعه فشار اين شرايط ويژه را، آن هم در حالي كه تحريم‌هاي ظالمانه عليه مردم ايران دسترسي به منابع و فرآيندهاي جهاني را ناممكن كرده است، درك مي‌كند.
دستاوردهاي درماني كشورمان اميدبخش است ولي بدون پيشگيري از گسترش بيماري مبارزه با اين ويروس نوپديد اثربخش نخواهد بود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون