• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱۳ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4625 -
  • ۱۳۹۹ يکشنبه ۳۱ فروردين

امام ششم شيعيان

مرتضي ميرحسيني

به تاريخ خودمان، سال 81 خورشيدي در چنين روزي ابوعبدالله جعفر بن محمد (ع) در مدينه متولد شد.  كودكي‌اش در دوره اوج قدرت بني‌اميه گذشت، اما بعدها در ششمين دهه از عمر خود زوال و نابودي آنان ـ و يكي از مهم‌ترين تحولات تاريخ اسلام ـ را به چشم ديد. هم خاندان پدري و هم خانواده مادري‌اش زير نظر و فشار دولت بودند و گاهي به بهانه‌هاي مختلف اذيت و آزار مي‌شدند، اما عامه مسلمانان آنان را محترم و بزرگ مي‌شمردند. جعفر (ع) تا نوجواني زير سايه پدربزرگش علي بن حسين (ع)- كه امام چهارم شيعيان هم محسوب مي‌شد- رشد كرد و بعد از آن هم از آموزه‌هاي پدرش امام محمدباقر(ع) بهره برد. بزرگ‌ترين پسر خانواده بود و حتي در زمان حيات پدر هم بسياري از كارها به او سپرده مي‌شد. در سي‌وچهار سالگي پدرش از دنيا رفت و طبق سنت شيعه، عنوان و وظايف امامت به او رسيد. آن زمان ميان شيعيان اختلافاتي وجود داشت اما تقريبا همه، حتي لجوج‌ترين و تنگ‌نظرترين‌ها هم به فضايل عملي و اخلاقي جعفر(ع) معترف بودند. مسلمانان غيرشيعه و بسياري از پيروان اديان ديگر و نيز جمعي از كفار و مشركان آن روزگار هم- به نوشته يعقوبي مورخ- او را به دانش و كرامت و عالم‌ترين مرد آن روزگار مي‌شناختند و سخنش را سخني محكم و پخته مي‌دانستند. ساده و صريح، اما خردمندانه صحبت مي‌كرد. روزي در پاسخ به يكي از شيعيان، درباره نزديك‌ترين راه سعادت فرمود: «زبان خود را از گفتن هر سخني جز آنچه نيك است نگهدار.» تمام عمر، به دلايلي كه به مرور درستي‌شان اثبات مي‌شد از بازي‌هاي سياسي و كشمكش‌هاي رايج زمانه فاصله مي‌گرفت و با هيچ گروه و جريان و جنبشي همراه نمي‌شد. شيعيان را به حزم و تدبير پند مي‌داد و آنان را از بيهوده‌كوشي و مخاطره‌جويي نهي مي‌كرد. اما شماري از آنها بي‌توجه به اين حرف‌ها، در شورش‌ها و نبردهاي زمانه نقش‌آفريني كردند و همگي بدون استثنا، بهاي گزافي برايش پرداختند. حتي قيام زيد عموي امام (ع) در كوفه و پسرش يحيي در خراسان به شكست منتهي شد و اين دو- كه گروه ديگري از شيعيان را رهبري و نمايندگي مي‌كردند- به فاصله‌اي كوتاه در نبرد با امويان جان باختند. چند سال بعد گروهي موسوم به سياه‌جامگان با شعار «الرضا من آل‌محمد» در خراسان قيام كردند و دولت اموي شام را به مبارزه طلبيدند. آنها ايالت‌هاي شرق جهان اسلام را يكي بعد از ديگري از دست حكام بني‌اميه بيرون كشيدند و به سمت نواحي غربي‌تر پيشروي كردند. برخي شيعيان هم در اين شورش بزرگ حضور داشتند. همين‌ها نامه‌اي به امام (ع) نوشتند و او را به پذيرش رهبري قيام دعوت كردند. امام (ع) با آينده‌نگري خاص خود نامه را مقابل چشمان نامه‌رسان سوزاند و فرمود: اين ماجرا «بازي قدرت و خيانت» است و جان‌هاي بسياري را تباه مي‌كند. برخي‌ها، حتي جمعي از نزديك‌ترين شيعيان امام (ع) در آشكار و نهان وي را نكوهش كردند و اين بي‌اعتنايي و پرهيز را خطايي جبران‌نشدني خواندند. چند سال بعد حقيقتي كه امام(ع) مي‌ديد براي ديگران هم معلوم شد و درستي همه حرف‌هايي كه درباره فرجام آن ماجراي خونين مي‌زد به اثبات رسيد. اينكه براي ابومسلم و عباسيان، تصاحب قدرت از هر چيز ديگري مهم‌تر است و آنها براي حفظ آن هر جنايتي را مجاز و مشروع مي‌بينند؛ بعد كه به قدرت برسند، بسياري از مردان جنبش و حتي نزديك‌ترين ياران‌شان را هم در توطئه‌هاي خائنانه سر به نيست مي‌كنند؛ تفسيرشان از دين، تابع هوس‌هاي نفساني و آلوده به غرض‌ها و آمال شخصي است؛ از رسول‌الله سخن مي‌گويند، اما هيچ اعتنايي به سنت و سيره پيامبر ندارند و فراتر از همه اينها، آن عدالتي كه در شعارها و خطبه‌هاي آنان مدام تكرار مي‌شود هرگز تحقق نخواهد يافت.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون