• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4626 -
  • ۱۳۹۹ دوشنبه ۱ ارديبهشت

ادامه از صفحه اول

نقش ايران در سوريه

 سوال كرد كه آقاي اسد چه زماني سقوط خواهد كرد؟ هنگامي كه به اين خبرنگار پاسخ دادم، بشار اسد هرگز سقوط نخواهد كرد، آن شبكه جمله من را به همراه چند علامت تعجب و سوال زيرنويس كرد؛ گونه‌اي قصد داشتند، نشان دهند كه سخني خارج از واقعيت از سوي من بيان شده است.  در همه محافل سياسي كه آن روزها در قاهره وجود داشت همچنين دولت محمد مرسي بر اساس رويكرد اخواني خود احساس مي‌كردند، تحولات سوريه به سمت سقوط اسد و برپايي يك حكومت نزديك به اخوان سوق پيدا خواهد كرد. از همين رو در آن دوره نيز فضاي مصر كاملا ضدسوري بود و تلاش مي‌كردند تا از مخالفان دولت حمايت كنند و حتي گاهي چندين بار تظاهراتي در حمايت از تروريست‌هاي سوري در برابر دفتر حافظ منافع ايران در قاهره شاهد بوديم. در آن زمان روسيه نيز چندان به بقاي بشار اسد اطمينان نداشت ولي با اين وجود تلاش مي‌كرد، جايگاه خود را به عنوان يك كشور تاثيرگذار در تحولات سوريه حفظ كند كه در نهايت امروز شاهد شكل قاطع‌تري از سياست روسيه در قبال حمايت از دولت مستقر در سوريه هستيم.  امروز پس از گذشت 8 سال از شروع تحولات سوريه و با تحركاتي كه دشمنان مقاومت سعي مي‌كردند كه حركت دومينوواري را از سوريه عليه مقاومت آغاز كنند و در مواقعي نيز توانستند، بحران را از سوريه به عراق بكشانند و تلاش‌هاي زيادي شد كه اين بحران به سمت لبنان نيز كشيده شود در حال حاضر نه تنها حكومت سوريه شكل مستحكم‌تري به خود گرفته بلكه امروزه توانسته، بخش‌هاي بسيار زيادي از سرزمين‌هاي خود را از دست تروريست‌ها نجات دهد. سفر روز دوشنبه آقاي ظريف، وزير امورخارجه كشورمان به سوريه يكي از وجوه مهم اين واقعيت است كه تلاش و پيگيري جمهوري اسلامي ايران براي اينكه تروريست‌ها بر سوريه حاكم نشوند، ثمره خود را داده و در اين دوره‌اي كه سفرهاي سياسي چنداني را شاهد نيستيم و تعداد آنها به صفر ميل كرده است، اين سفر نشان از اهتمام جمهوري اسلامي ايران به موضوع سوريه است كه همچنان نشان مي‌دهد، سوريه در راس سياست‌هاي خارجي جمهوري اسلامي ايران قرار دارد. قطعا آنچه كه ايران در چهار و پنج سال گذشته در مذاكرات آستانه يا ديگر مذاكراتي كه با مشاركت ايران، روسيه و تركيه انجام شد، نياز به پيگيري‌هايي دارد. موضوع ادلب و حضور تروريست‌ها در اين نقطه، موضوعي است كه گردانندگان حاميان اصلي تروريست‌ها در سوريه را نگران كرده است. آنهايي كه طي سال‌هاي گذشته تلاش داشتند كه تروريست‌ها را به سمت سوريه گسيل دهند و از آنها حمايت كنند اكنون با يك مشكل جدي مواجه شده‌اند و آن اين است كه با سرمايه‌گذاري كلان تلاش كردند كه جاي پايي براي غرب و سياست‌هاي ضد مقاومت را دنبال كنند اكنون به يك بن‌بست كشيده شده‌اند. از سوي ديگر نيز برخي نگاه‌هاي انساني ايجاب مي‌كند كه در بين گزينه‌هاي از بين بردن آنها و برخورد قهرآميز و ريشه‌كني آنها، انتخاب‌هاي ديگري شود تا شايد تروريست‌هايي كه از كشورهاي ديگر به اين منطقه آمده‌اند به سرزمين اصلي خود بازگردند كه اين موضوع مورد اختلاف حاميان آنها از جمله امريكا، اروپا، سعودي، تركيه و قطر است. هر چند قطر از موضوع حمايت از تروريست‌هاي سوريه عقب‌نشيني كرده ولي مي‌توان گفت كه همچنان از نظر اخلاقي خود را وامدار آنها مي‌داند و تلاش مي‌كند كه نقش پشت ‌پرده خود را در اين باره حفظ كند. اما با ملاحظاتي كه در روابط خود با ايران، عربستان و تركيه براي اين كشور وجود دارد، نقش خود را كمرنگ‌تر از گذشته كرده است.  آنچه كه در سفر آقاي دكتر ظريف به سوريه پيش‌بيني مي‌شود اين است كه راجع به موضوعات و پيچيدگي‌ها و گره‌هايي كه در برداشتن آخرين گام‌ها در ايجاد تثبيت كامل و اشغال تروريست‌ها در سوريه وجود دارد، مذاكراتي صورت گيرد و با همكاري ديگر كشورها بتوانند اين گام نهايي را در سوريه بردارند و در واقع وعده خوش پايان تسلط تروريست‌هاي بر هر يك از اجزاي خاك سوريه محقق شود.


درست مثل راسل كرو در جنگ گلادياتورها

 به خاطر همين محمد امين كه پيراهن چارخانه سبز - آبي نيمه‌كهنه‌اش را انداخته بود روي شلوار كتان سياه رنگش، پرسيد: از روزنامه پول درمياد؟ 
گفتم: خدا رو شكر. بخور و نمير. از مسافربري چي؟
پشت چراغ ايستاديم و محمدامين با اينكه مي‌خواست لك‌و‌لك‌كنان از لاي ماشين‌ها عبور كند و خودش را به رديف اتومبيل‌هاي جلويي برساند، فراموش نكرد جواب بدهد: «در حد اينكه لنگ خرج روزانه نمونيم در مياد. قبلا بيشتر مسافر داشتم، الان كسي جرات نمي‌كنه سوار موتور بشه.» بعد هم با خنده‌اي كه پيدا بود از ته دل نيست، گفت: «كرونا دنيا رو تعطيل كرده، موتور من كه جاي خود داره.»
روايت سه؛ نيم ساعت سوم، ميدان راه‌آهن
هوا گرم بود و با اينكه كاپشن برزنتي هر دوي ما عين اضافه‌بار صندوق عقب پرايد دست‌وپا گير بود، چاره نداشتيم جز اينكه تحملش كنيم. ماسك‌ها اجازه نمي‌داد به وضوح صداي هم را بشنويم براي همين اغلب اوقات يك جمله را دو بار تكرار مي‌كرديم. در نيم ساعت سوم بعد از سوالي كه محمدامين از من پرسيد متوجه شدم افسانه مشهور «كار من اين نيست، از سر ناچاري دارم مسافركشي مي‌كنم» در مورد او به درستي مصداق دارد. جلوي دكه‌اي ابتداي خيابان وليعصر ايستاديم تا سيگار بگيريم. يك پاكت بهمن كوچك خريد و وقتي توي جيب كاپشنش جاسازش كرد، گفت: زمان دانشجويي بهش مي‌گفتيم بهمن روشنفكري. البته اسم‌هاي ديگري هم داشت.
پرسيدم: چي خوندي؟
گفت: ادبيات نمايشي. فيلم از گور برگشته رو ديدي؟
گفتم: آره. 
سيگارم را روشن كردم و آتش فندك را گرفتم سمت صورتش. ماسكش را برداشت و سيگارش را روشن كرد. پُك اول را كه زد، گفت: «دي‌كاپريو خود منم.» خنديدم و جواب دادم: «زيادي خودت را دست‌بالا نگرفتي؟» قهقهه زد و با صدايي كه دود سيگار بريده‌بريده‌اش كرده بود، گفت: «بر و روش به اون رسيده، بدبختي‌هاش به من.» وقتي مي‌خنديد يك جايي كنار شقيقه‌اش از رگ‌هاي متورم باد مي‌كرد. گفتم: «به نظر من به گلادياتور شبيه‌تري. نه؟ به خصوص اونجايي كه پخش زمين شده بود.» سيگارش را پرت كرد توي جوي آب و گفت: «گمونم همين‌طوره. راسل كرو توي جنگ گلادياتورهاي فيلم درخشان ريدلي اسكات.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها