نفت و تقابل ايران و امريكا
كوروش احمدي
دو واقعه يكي كاهش شديد تقاضا براي نفت و قيمت آن و ديگري مواجهه دريايي اخير بين ايران و امريكا در 27 فروردين ايجاب ميكند كه تصميمگيران سياسي و اقتصادي ايران بار ديگر آينده نفت و عواقب راهبردي كاهش اهميت آن براي كشور را مورد توجه قرار دهند. در درازمدت، آينده تقاضا براي نفت و حفظ آن در سطح كنوني مورد ترديد است. صندوق بينالمللي پول طي گزارشي در فوريه 2020 از به اوج رسيدن تقاضا براي نفت در حوالي 2040 يا خيلي زودتر به دليل كاهش مصرف سوختهاي فسيلي و افزايش كارآمدي انرژي نوشت. عامل ديگر، سرمايهگذاري گسترده در توليد نفت شيل در پي بحران نفتي 1973 است كه كشورهاي نفتخيز سنتي را به چالش كشيده است. در 2019 حدود 63 درصد از كل نفت توليدي امريكا، يعني معادل حدود 7/7 ميليون بشكه در روز از كل بيش از 12 ميليون بشكه، از نفت شيل حاصل شد.
به همين دليل، امريكا كه در 2005 حدود 60 درصد از نفت خام مورد نياز خود را وارد ميكرد، در 2015 قانون منع صدور اقلام نفتي را لغو و در 2019 به يك صادركننده خالص اقلام نفتي تبديل شد. بهعلاوه، نفت شيل، جمع كثيري از كشورها مانند برزيل، كنگو، استوني، مراكش و ايتاليا را نيز به جمع توليدكنندگان نفت افزوده و بيش از پيش موقعيت اوپك را با چالش مواجه كرده است. اين روند تاثير عمدهاي در عدم رشد قيمت نفت بهرغم حوادث مختلف، به ويژه حمله به تاسيسات نفتي عربستان و ترور سردار سليماني داشت.
در كوتاه و ميانمدت، كرونا طي دو، سه ماه اخير ضربهاي كاري به نفت و توليدكنندگان آن وارد كرده است. بحران اقتصادي ناشي از كرونا موجب حذف 30-20 ميليون بشكه از تقاضاي روزانه و سقوط بيسابقه و حتي منفيشدن بهاي نفت شده و بسياري از كمپانيهاي بزرگ نفتي به ويژه امريكا را در معرض ورشكستگي قرار داده است. دخالت ترامپ و تلاش او براي متقاعدكردن توليدكنندگان نفت به كاهش نزديك به 10 ميليون بشكه از توليد اگر چه موفقيتآميز بود، اما چندان موجب افزايش قيمت نفت نشده است.
تحولات و حوادث محلي و منطقهاي، از جمله مواجهه اخير شناورهاي ايران با واحدهاي نيروي دريايي امريكا در خليجفارس را بايد در پرتو اين تحول استراتژيك مهم يعني كاهش اهميت نفت و كاهش جدي نقش آن به عنوان يك بازدارنده استراتژيك نيز مدنظر قرار داد. يك هفته بعد از اين مواجهه، توييت ترامپ مبني بر حمله به قايقهاي ايراني در صورت ادامه «مزاحمت»، موجب افزايش قيمت نفت شد.
اينكه آيا هدف اصلي ترامپ از اين توييت بالابردن قيمت نفت بود، چندان مهم نيست.
مهم اين است كه اين توييت در جهت تامين نظر ترامپ مبني بر حفظ بازار نفت و جلوگيري از فروپاشي كامل توليد نفت در امريكا موثر بود و موجب افزايش 19 درصدي قيمت نفت WTI شد. اين تحول حاكي از آن است كه امريكا اكنون بيش از آنكه نگران افزايش شديد قيمت نفت در اثر برخوردي نظامي و احيانا بسته شدن تنگه هرمز باشد، نگران كاهش مستمر قيمت نفت است. اين به اين معني است كه نفت حداقل در اين دوره ديگر به عنوان يكي از عوامل بازدارنده از جنگ عمل نميكند، بلكه بر عكس ممكن است مشوق تنش بيشتر باشد.
هر برخورد نظامي احتمالي در اين منطقه ميتواند موجب توقف صدور حدود 20 درصد از نفت مصرفي جهان از خليجفارس شود. اين درحالي است كه اكنون براي تثبيت قيمت نفت حدود 40 دلار در هر بشكه به حذف بيش از اين مقدار از توليد از بازار نياز است.
در حالي كه پيش از اين تصور ميشد كه مصرفكنندگان نفت در شرق و غرب عالم برخورد نظامي در خليج فارس را كه ميتواند موجب افزايش قيمت نفت تا 200 دلار شود، نميپذيرند و اين يك عامل بازدارنده است. در شرايطي كه پيشبيني ميشود ركود ناشي از كرونا حداقل طي يك سال آينده ادامه يابد، هر گونه خسارت احتمالي به تاسيسات نفتي كشورهاي منطقه نيز ممكن است تحولي نامطلوب براي امريكا نباشد. در چنين شرايطي ممكن است تهديد پهپادها و موشكها از يمن عليه تاسيسات نفتي در منطقه نيز معني ديگري يافته باشد. با توجه به اين تحول راهبردي، اكنون ممكن است دولت امريكا كمتر نگران عواقب استراتژيك يك برخورد نظامي در منطقه باشد و در نتيجه هر حادثه كوچك در درياي عمان، خليجفارس يا عراق را به بهانهاي براي يك ماجراجويي بزرگ تبديل كند.