دنياي مارول
مرتضي ميرحسيني
دوم مه 2008 نخستين فيلم از مجموعه فيلمهاي مرد آهني اكران شد و نخستين مرحله از پروژه بزرگ دنياي سينمايي مارول به اجرا درآمد. فيلم نزديك به 600 ميليون دلار فروخت كه فراتر از همه پيشبينيها بود. مرد آهني (يا آيرون من) داستان ساده و سرراستي دارد. نابغه ثروتمندي به نام توني استارك صاحب بزرگترين شركت توليد سلاح و تجهيزات نظامي است و با اين اعتقاد زندگي ميكند كه «در جنگ، برنده كسي است كه سلاح قويتري دارد.» او در سفري كاري به اسارت گروهي از تروريستها درميآيد و زير شكنجه مجبور ميشود خواستههاي آنان را كه ساخت چند سلاح قوي و كاربردي است بپذيرد. به ظاهر كار خود را شروع ميكند، اما به جاي ساخت سلاح براي تروريستها به نقشهاي براي فرار ميانديشيد و در اجراي نقشهاش هم موفق ميشود. او نمونه اولين لباس (زره) مرد آهني را در زندان تروريستها طراحي و توليد ميكند و بعد از فرار، به كمك ابزارهاي بهتر و فناوريهاي پيشرفتهتر، ابداع خود را ارتقا ميدهد. اما خطرات ديگري نيز سد راه استارك وجود دارند كه او آنها را پيشبيني نكرده است. توني استارك در اين داستان نمونه كاملي از يك انسان خودشيفته و متكبر و البته حساس و تسليمنشدني است. ابرقهرماني است كه قدرتهاي فرازميني ندارد و حتي بدن او در اسارت و شكنجه در زندان تروريستها به شدت آسيب ديده است. مدام زمين ميخورد و به دردسر ميافتد اما هر بار برميخيزد و خودش را نجات ميدهد. با تمام عيب و ايرادهايش و نيز ضعف و سستيهاي زيادي كه گاه و بيگاه از خود نشان ميدهد، در زمان ضرورت مثل يك قهرمان فداكار و بيباك به صحنه ميآيد و آن كاري را كه درست است و بايد انجام شود به انجام ميرساند. اين شخصيت ابتدا در دنياي كميكهاي ابرقهرماني خلق و معرفي شد و نخستين جلد از كميكهاي اختصاصي او سال 1968 به بازار آمد. هرچند خود ابرقهرمان مرد آهني زمستان سال 1963 در سيوششمين قسمت از قصههاي تعليق به مخاطبان كميك معرفي شده بود (عنوان مجموعه كميكهاي قصههاي تعليق بعدها تغيير كرد و كاپيتان امريكا نام گرفت). ميگويند مرد آهني محصول دوران جنگ سرد و عصر تقابل امريكا و شوروي است. بازتابي است از روياي امريكاييها براي رسيدن به قلههاي بلند و دستنيافتني دانش، و ساختن و داشتن قدرتمندترين سلاح. سلاحي آنقدر قدرتمند كه دشمن شرقي را به وحشت بيندازد و همه نقشههاي «شوم» آن را خنثي كند. اما در بازآفريني جديد، مضمون و ماهيت ماجرا با روايت دهه 1960 تفاوتهاي زيادي دارد و فهرست دغدغههاي استارك از مهار تبعات خطاهاي خودش شروع ميشود و تا رويارويي با جنگسالاران كهكشانهاي دور ادامه مييابد. مارول استوديو در 10 سال بعد از اكران مرد آهني، يعني تا سال 2018 حدود 20 فيلم ديگر از روي داستانها و شخصيتهاي كميك توليد و عرضه كرد و قدم به قدم دنيايي را شكل داد كه دنياي سينمايي مارول خوانده ميشود؛ دنيايي كه در آن هالك و مرد عنكبوتي و كاپيتان امريكا و تور و دهها ابرقهرمان ديگر، گاهي در صلح و گاهي در تنش و دشمني كنار يكديگر زندگي ميكنند. صحبت از ارزش سينمايي و هنري فيلمهاي مارول- كه بحثي چالشي و گسترده است- به كنار اما نميشود اين واقعيت مهم را ناگفته گذاشت كه فروش كل فيلمها ـ تا سال 2019 ـ از مرز 22 ميليارد دلار گذشت و «انتقامجويان: پايان بازي» در صدر پرفروشترين فيلمهاي تاريخ سينما، بالاتر از آواتار جاي گرفت. رقم حيرتانگيزي كه نشان ميدهد پشت اصطلاح تاحدي گمراهكننده صنعت سرگرمي چه اقتصاد بزرگي وجود دارد.