شكست كليشهها
و كاستن از خشونت خانگي
مهدي مالمير
جملهاي از انديشهوري همانند نقل و نبات در رسانهها پخش ميشود به اين مضمون: « باشد تا رنجهايمان، ما را به راه درست رهنمون شود». اين جمله اگر چه ارزش ادبي آن چندان محل جدل نيست اما، همگان خوب ميدانيم كه در زندگي رنجهاي ما، خيلي ما را به راه درست رهنمون نكردهاند. هر چند كه انديشمند كذا روشن نكرده كه دقيقا راه درست چيست و روش نادرست كدام؟! اگر رنج را تابلوي راهنمايي براي دوري گزيدن از رنجهاي در راه بدانيم، با اين وصف، نه جنگ نخست جهاني به دومين جنگ جهانگير ميكشيد و نه زنداني از زندانيها وگرفتاران لبريز ميشد و نه اصلا ديكتاتورها قارچگونه از اينجا و آنجاي زمين سر بر ميآوردند! با اين همه اما، اگر لحظهاي عينك بدبيني را از چشمانمان برداريم و اندكي به خوشبيني مجال دهيم، راه درس گرفتن از رنجها به تمامي بسته نيست و ميشود از برخي عذابها فانوسي ساخت براي دوري كردن از دامچالههاي زندگي. اين چند هفته خانهنشيني و پيوند شبانهروزي اعضاي خانواده اسباب خشونت خانگي را هم فراهم آورده است. همسرآزاري و كودكآزاري، سوگمندانه در اين روزها خيزي بلند برداشته و همه جهان با آمار هر روز بالارونده خشونت خانگي رودررو هستند. تقريبا همه جامعهشناسان با اين نظر مخالفتي ندارند كه خانه تنها مكاني است كه خشونتهايي تاب آورده ميشود كه هرگز در بيرون از خانواده تحمل نميشود. بسياري از پرخاشهايي كه در خانه صورت ميگيرد، در محل كار، در وسايل نقليه عمومي، در اماكن تفريحي با واكنش متقابل همراه خواهند بود و فقط در خانه است كه به سبب علقههاي عاطفي اعضا، اين پرخاشها در بيشتر مواقع به سكوت برگزار ميشوند. اما اين پرخاشها از كدام چشمه آب مينوشند؟ از مسائل اقتصادي كه يكي از پيامدهاي بيدرنگ آن خشونت خانگي است كه بگذريم، در اينجا پاي يكي، دو كليشه و برداشت نادرست نيز در ميان است. نخست اينكه: هيچ زن/ مردي نميتواند همسر، پدر يا مادر تماموقت باشد. به ديگر سخن، برخي پارههاي شخصيت انسان از درآميختن و شراكت با ديگري سر باز ميزنند و از اينرو، هر انساني نيازمند ساعاتي تنهايي و به حال خود رها شدن است. مجالي كه در طول روز در محل كار، در فاصله آمد و رفت ميان خانه و محل معاش دست ميداد و در روزهاي خانهنشيني كمتر مجال آن براي اعضاي خانواده فراهم ميشود. در دوران خانهنشيني اين انتظار نه چندان بجا وجود دارد كه اعضاي خانواده در نقشهاي خود بهطور تمام وقت فرو روند و البته اين كاري است بسيار دشوار و گهگاه ميتواند آتش رنجشها، كينهها و سوءتفاهمها را بر افروزد! اگر بدانيم كه در زمانهايي از روز، آدميان نيازمند اندكي تنهايي و در خود فرو رفتن هستند، شايد كمي از خشونتهاي خانگي و مرافعهها كاسته شود. كليشه دومي كه خورهوار زندگيهاي مشترك را ميخورد و ميتراشد، اين است كه هر انساني «نيمه گمشده»اي دارد و زوجها بايد از هر نظر با هم تفاهم داشته و بيشتر شبيه هم باشند! تق و لقي اين كليشه در اين روزهاي قرنطينه به خوبي نشانمان داد كه هيچ نيمه گمشدهاي وجود ندارد و هيچ انساني به تمامي نميتواند مكمل انساني ديگر باشد. انسانها به ياري بخت بلند تنها ميتوانند شريكي برگزينند كه بيشتر و آسودهتر، خودشان باشند. يك نقاش خوب، يك جراح چرب دست به اين سبب نام و نشاني يافتهاند كه شريك زندگيشان اين فرصت را در اختيارشان نهاده تا بيشتر خودشان باشند و بيشتر روي علاقهمنديهايشان وقت و انرژي بگذارند. اگر زوجها به اين ظريفه توجه بيشتري نشان دهند، بسياري از جنگ و جدالها هم از ميان برخواهد خاست. فشرده كلام اينكه: اگر بدانيم بيرون زدن از خانه چه كاركردهايي براي خانواده داشته است و بتوان اندكي از اين كاركردها را با درك متقابل و شكستن برخي كليشهها، در همان چهارديواري خانه بازتوليد كرد، ميشود راه پرخاشگري و كينهتوزيهاي رايج را سد كرد و «تابآوري» بيشتري در دوران بحرانهايي نظير بحران اين روزها از خود به نمايش گذاشت. زيان نميبينيم اگر روي اين دو نكته فكر و انرژي بيشتري خرج كنيم كه انسانها در عين اينكه ميتوانند شريك سايه و آفتاب يكديگر باشند اما، هر انساني محتاج كمي تنهايي و با خود بودن است و هيچ انساني، نيمه گمشده انسان ديگري نيست.