ادامه از صفحه اول
داعش در سايه كرونا
مجددا با طراحي حاميان منطقهاي و فرامنطقهاي خود، فرصت را براي حضور مزورانه و منحوس خويش در شرايط كنوني كشورهاي هدف مناسب تشخيص دهند. به دنبال حملات و فعاليتهايي كه در سوريه شروع كردهاند، عوامل داعش با سوءاستفاده از بحرانهاي داخلي عراق، در صدد سازماندهي مجدد خود و از سرگيري حملات جديدي كه عمدتا نيروهاي امنيتي عراق را هدفگذاري كرده، برآمدهاند. آنچه داعش و حاميانش را ترغيب به فعالتر شدن مجدد در صحنه عراق كرده است، برخي نابسامانيهاي داخلي ناشي از مسائل اقتصادي و به خصوص بحران ويروس كوويد ۱۹ است كه عمده آنها را ميتوان از بروز نارضايتيهاي مردمي عراق و اجتماعات معروف در ميدان تحرير مشاهده كرد كه به دنبال عدم تحقق وعدههاي مقامات داخلي و امريكاييها مبني بر اينكه با شكست داعش، سعادت، بهروزي و زندگي توام با رفاه براي مردم را به ارمغان خواهند آورد، عامه مردم عراق را وادار كرد كه به خيابانهاي بغداد بيايند. سقوط قيمت نفت و مشكلات مالي ناشي از عدم فراهم شدن امكانات لازم براي دولت عراق كه به نيازها و مطالبات مردم خود پاسخگو باشد، محور ديگري است كه در شرايط فعلي در تزلزل بخشي به تواناييهاي مسوولان عراقي موثر بوده است. همچنين فقدان يك مديريت مستمر و با ثبات و عدم توفيق شخصيتهاي سياسي كه تاكنون به عنوان نخستوزير به پارلمان عراق معرفي شدهاند در فراهمسازي زمينههاي لازم و كافي براي تشكيل دولت مورد قبول پارلمان و كشور، نوعي سردرگمي و بي برنامگي در مديريت سياسي و تمركز امور را تداعي ميكند. در همين زمينه آقاي مصطفي الكاظمي رييس سرويسهاي امنيتي عراق كه مدتي است مامور تشكيل كابينه شده، هنوز به وضعيتي نرسيده است كه بتواند با توافق كليه عناصر موثر در حاكميت عراق و از جمله مرجعيت معظم نجف اشرف، تركيب كابينه و موافقت پارلمان را به دست آورد و اين در شرايطي است كه الكاظمي طي چند ماه اخير سومين فرد معرفيشده از سوي رييسجمهور عراق براي تشكيل كابينه است كه چنانچه نتواند به اهداف تعيينشده دست يابد، شرايط مديريتي اين كشور به مراتب پيچيدهتر و نامعلومتر ميشود و بالاخره شيوع ويروس فراگيركوويد ۱۹ و خانهنشيني اجباري مردم از تاريخ ۱۷ مارس گذشته شرايط اجتماعي و اقتصادي مردم عراق را نيز همانند ساير كشورهاي درگير در بحران كرونا دچار ناملايمات خاص خود كرده است، هر چند كه طي روزهاي اخير در بغداد گشايشهايي در زندگي مردم و شروع برخي كسبوكارها و حضور پارهاي از اقشار پايتخت عراق در سطح شهر حاكي از روند متفاوتي نسبت به هفتههاي گذشته است. در اين چارچوب، شرايط و تحولات جاري در اقليم كردستان و مشكلات كردهاي عراق، وضعيتي را ايجاد كرده كه داعش بيميل نخواهد بود كه همانند دوره قبلي، تهاجمات و ضربات خود را از اين منطقه كه تحت فشارهاي همسايه ترك خود نيز قرار دارد آغاز كند. تروريستها و حاميان داعش به ظرفيتهاي غني انرژي و جمعيت فراوان منطقه كردستان عراق و به ويژه ناحيه كركوك كه مورد نزاع كردها با دولت مركزي عراق نيز هست اشراف لازم را دارند و لذا تمركز روي كردستان عراق به عنوان مقصد اوليه اتفاقي و حسب تصادف نيست. همگان به ياد دارند كه در شروع تهاجمات اوليه سال ۲۰۱۴ داعش به منطقه كردستان عراق و درخواست مسوولان كرد عراقي از سردار شهيد حاج قاسم سليماني چگونه باعث شد كه امكانات و كمكهاي بيدريغ جمهوري اسلامي ايران به كردهاي عراق، از سقوط قطعي و قتل عام احتمالي مردم مظلوم و بيدفاع منطقه كردستان و بروز فاجعه انساني در جوار مرزهاي جمهوري اسلامي ايران ممانعت و جلوگيري به عمل آورد. عنصر ديگري كه داعش در برزخ نابودي كامل را براي فعاليتهاي خرابكارانه مجددش تشويق و ترغيب كرده است، چگونگي راهبرد و سازماندهي اخير نيروهاي ارتش امريكا و ائتلاف در عراق است كه پس از دخالتهاي آشكار آنها در شؤونات داخلي و خصوصا ترور ناجوانمردانه سردار شهيد سليماني و همراهان وي به خصوص شهيد المهندسي كه ميهمانان رسمي دولت عراق بودند، پارلمان اين كشور خواستار خروج آنها از عراق شد. به نظر ميرسد كه پنتاگون و ائتلاف غربيهاي حاضر در عراق با مديريت آقاي ترامپ، از اين مرحله به بعد تمركز فعاليتهاي خود را از آنچه ظاهرا به هدف جلوگيري از گسترش نفوذ داعش در عراق تعيين شده بود به سمت مقابله با حركتهاي مردمي و مخالفتهاي آشكاري با حضور غيرقانوني نظاميان امريكايي در عراق سوق داده است. در نتيجه اتخاذ اين راهبرد نوين ائتلاف غربي و نظاميان امريكايي، داعش نيز وضعيت مغتنمي را براي فعالشدن در صحنه عراق و بدون نگراني از عكسالعملهاي ائتلاف و امريكا به دست آورده است. شرايط در سوريه نيز با تشابهات و افتراقاتي نسبت به اوضاع عراق، داعش را با چراغ سبز حاميان منطقهاي و فرامنطقهاي خود فعال كرده است. حاكميت سوريه پس از دستاوردهاي عظيمي كه در معاونت و مشاركت مستقيم با حركت مقاومت در منطقه در باز پسگيري بخش اعظم مناطق اشغالي كسب كرد، اكنون با پارهاي مشكلات به خصوص در منطقه شمال غربي ادلب و مناطق مشرف به شرق فرات روبهروست كه از كنترل خود خارج ميبيند. همچنين شيوع و عوارض ناشي از بحران فراگير كرونا، پس از مدتي مقاومت سرانجام در بسياري از مناطق اين كشور كه محروم از داشتن خدمات و سرويسهاي درماني و بهداشتي ويران شده توسط داعش هستند، بر اين مشكلات افزوده است. اين وضعيت در سوريه كه به زعم داعش، باعث بروز ضعفهايي در مديريت اين كشور براي مبارزه در چندين جبهه شده است و از طرفي تحركات نظامي آنكارا در بخشهايي از مناطق تحت نفوذ تروريستها كه ميتواند دمشق را نگران كرده باشد، احتمالا بسترساز تجديد قوا و سازماندهي داعش بوده است. از طرف ديگر ويروس كويد ۱۹ شديدا كشورهاي مختلف را درگير عواقب اجتماعي و اقتصادي اين بحران جهاني كرده و به نظر ميرسد تشكيلات نظامي و ارتشها را حداقل در كشورهاي غربي در مقابل اين ويروس آسيبپذير نشان داده و ريسك ايجاد درگيريهاي نظامي براي آنها كمتر قابل تصور است. در چنين اوضاع و احوالي و بر اساس واقعيات صحنه، گروه تروريستي داعش و تشكيلات القاعده، شاخه «كانال تاريخي» در صددند تا از شرايط ناشي از بحران كرونا كه آن را «سرباز خدا» نام نهادهاند، نهايت بهرهبرداري را براي ورود به فاز درگيري و جنگ به عمل آورند. به موازات تحركاتي كه داعش در سوريه و به خصوص در عراق در دستور كار قرار داده است، عمليات تهاجمي و خرابكارانه گروههاي موسوم به «سلفي جهادي» در آفريقا نيز شروع شده است. براساس شواهد موجود، سران و مسوولان هر يك از اين گروههاي تروريستي كه در جريان عملياتهاي مختلف كشته ميشوند، بلافاصله جانشينان آنها تعيين ميشوند كه به مراتب تندورتر از سلف خويش هستند. گزارشات منابع پليسي در اروپا نيز حاكي از آن است كه عملياتها و تهديدات تروريستي در اين قاره نه تنها وجود دارند بلكه توسعه نيز يافتهاند. بر پايه برخي اخبار منتشرشده در مورد تحركات پليس و نيروهاي امنيتي اروپايي در دستگيري و مقابله با افراد منتسب به گروههاي تروريستي، داعش همچون بافتي سرطاني مجددا در حال گسترش و نفوذ در بدنه جوامع هدف است. دستگيري ۷ نفر مظنون به انجام عمليات تروريستي در ۲۱ ژانويه گذشته در منطقه برست فرانسه و نيز توقيف سه نفر ديگر كه مشغول آمادهسازي مواد انفجاري در آپارتماني واقع در استان اپينال اين كشور بودهاند و وقوع سه فقره عمليات تهاجمي با سلاح سرد در فرانسه طي سه ماه ابتدايي سال ۲۰۲۰، همگي حاكي از عمق و عقبه تداركاتي تروريستها در اروپا براي فرآيندهاي بعدي آنهاست. همچنين به گفته مقامات آلماني نيز ۴ نفر تبعه تاجيكستان كه قصد داشتند در ماه آوريل گذشته، عمليات جهادي عليه پادگانهاي نظامي امريكا در آلمان انجام دهند، توسط نيروهاي امنيتي اين كشور دستگير شدند.
نكته آخر:
شايد پايان بحران كرونا كه به گفته متخصصان بهداشتي بسيار هم دور است، باعث ايجاد آرامش مجدد در جامعه جهاني شود، ليكن تحرك مجدد تروريستهاي داعش و القاعده و تجديد سازمان آنها در برخي مناطق همچون خاورميانه و شايد هم در ساير نقاط جهان، در وضعيت بحراني كنوني، شرايطي را به دنبال خواهد داشت كه از اكنون بايد درباره آن چارهانديشي شود.
20 سال گذشت؛ حالا چه؟
براي آنكه بدانيم وضع مطبوعات چگونه بود، كافي است به يك رويداد اشاره كنيم؛رويدادي كه آن نيز اتفاقا در همان مقطع بستن مطبوعات رخ داد. تولد روزنامه جامجم. كساني كه امروز به ماجرا نگاه ميكنند شايد برايشان خندهدار باشد كه چگونه يك رسانه بزرگ و انحصاري و با دهها هزار كارمند، بيست سال پيش تصميم گرفت روزنامه تاسيس كند؟ چنين اقدامي مثل اين است كه كسي بنز داشته باشد ولي قادر به استفاده از آن نباشد و برود يك ژيان بخرد بلكه اموراتش در حملونقل بگذرد!! روزنامهاي كه اكنون و در كنار مجموعه مطبوعات كشور در حال احتضار است. صدا و سيما فقط به اين علت وارد عرصه مطبوعات شد كه در آن مقطع حرف اول و آخر را مطبوعات ميزدند. اشتباه مديريت صداوسيما اين بود كه گمان ميكرد مطبوعات به دليل چاپي و كاغذي بودن اثر دارند!! در حالي كه اصلا چنين نبود. آنان اگر داستانهاي آموزنده مثنوي مولوي را مرور كرده بودند متوجه ميشدند كه نبايد اسير ظاهر شد. آن مطبوعات چون آزادي نسبي داشتند، اثرگذار بودند و اگر رسانه تصويري و صوتي نيز اين ويژگي را ميداشت، بسيار اثرگذارتر از رسانههاي كاغذي بود. با بستن مطبوعات دومخردادي براي امثال اين رسانهها كه از بودجه دولتي هم استفاده گسترده ميكردند آبي گرم نميشد. آنان به جاي آنكه رسانه خود را با آزادي بيشتر اداره كنند، به اشتباه آمدند پول ملت را صرف تاسيس روزنامه كردند كه امروز كم و يا حتي بياثرترين رسانه محسوب ميشود. خوب به ياد دارم كه آن زمان تازه وبلاگها شكل گرفته بود. كمكم ماهواره هم داشت عموميت پيدا ميكرد. اينترنت خيلي خيلي ضعيف بود، ولي آن قدر بود كه بتوان به عنوان زيرساخت يك رسانه هر چند ضعيف عمل كند. در آن زمان بارها و بارها تذكر داده ميشد كه مخالفت كردن با آزادي مطبوعات به نفع كشور نيست، هر چند اينگونه مطبوعات ميتوانند عوارضي هم داشته باشد ولي بستن آنها نه تنها مفيد و به نفع كشور نيست، بلكه عملا با توسعه وسايل ارتباطي ممكن هم نيست. ولي درك آن بنده خدايي كه حكم بستن را امضا و اجرا كرد كجا و اين واقعيات روشن و آيندهنگري كجا؟ و البته وضعيت خود او نيز درسآموز است. اكنون 20 سال از آن ماجرا گذشته است. چه وضعي داريم؟ نه صداوسيما جايگاه گذشته را دارد و نه آن مطبوعات ناي نفس كشيدن. اين روزنامه هم معلوم نيست در كجاي نقشه رسانهاي كشور است. كشوري كه يك كانال تلگرامي مثل آمدنيوز تبديل به كابوس رسانهاي براي آن شده بود و امروز هم بازيگردان فضاي رسانهاي كشور نه در داخل كه در خارج كشور است، و حتي آن بخشي هم كه در داخل هستند نيز خارج از نظارت و مسووليتپذيري رسمي است. اينها همه به يك طرف؛ آنچه بدتر از همهچيز از آن اقدام باقي مانده، فساد و ناكارآمدي گستردهاي است كه هرروز شاهد نتايج و دادگاههاي بخش كوچكي از اين كوه يخ هستيم. ديدم كه يكي از دوستان روزنامهنگار به صورت سوالي مطرح كرده است كه اگر اقدامكنندگان آن زمان ميدانستند كه به اين روز ميافتيم آيا باز هم مطبوعات را ميبستند؟ به نظر من بله ميبستند! هر چند آنها هيچگاه عادت به آيندهنگري ندارند. ولي اگر هم ميداشتند، آن كار را ميكردند، زيرا مساله آنها هيچگاه آينده نبوده است. مساله آنان حال است. مگر امروز كه فهميدهاند فقدان رسانه كارآمد چه عوارض وحشتناكي داشته است از اين سياست دست كشيدهاند؟ امروز كه سرنوشت آن توقيفكننده جلوي روي همه است.
دو روايت از ديدار بعد از جنايت
نفر دوم جوري پهن موزاييكهاي جلوي تخته سياه شد كه ديگر نتوانست، بلند شود. آقاي «ط» ولي خيلي خونسرد از او خواست بلند شود. انگار نه انگار كاري باهاش كرده باشد. از جلوي من هم رد شد. نفس راحتي كشيدم به خير گذشته كه يك لحظه بيآنكه سرش را بلند كند با نوك كفشهاي قيصرياش كوبيد به ساق پايم. در طول زندگي دردهاي فيزيكي كم و زيادي تجربه كردهام ولي آن ضربه به راحتي بالاي ليست TopTen آزارهاي جسمي زندگي من قرار گرفت. از شدت ضعف حتي جيغ درستي هم نكشيدم. فقط عين ماشينهاي اسقاطي پهن كف كلاس شدم. دو، سه سال پيش توي همان محلهاي كه مدرسهمان بود، ديدمش. كنار خيابان با پسرش منتظر ماشين ايستاده بود. رفتم جلو و گفتم بفرماييد. اول فكر كرد، مسافركشم. از پشت شيشههاي دودي درست نديده بودم. در را باز كرد و يال و كوپالم را كه ديد، خجالت كشيد و گفت مزاحم نميشم. گفتم آقاي «ط» من از شاگردانتان بودم، سالها پيش. مدرسه ملاهادي سبزواري. او هم همان خندههاي آخوند ديني را تحويلم داد و سوار شد. با وجود آن تجربه دردناك هنوز دوستش داشتم. ولي آن روز ميخواستم بزنم بغل جاده و بگويم آقاي «ط» ميداني، ضربه نوك كفش به ساق پا چه حسي دارد؟