درباره حسن اصغري كه اين روزها مشغول نوشتن رماني تازه است
ايستادن نويسنده بر شانههاي نثر كهن
بهنام ناصري
ديروزر ايسنا گفتوگويي با حسن اصغري منتشر كرد كه او در آن از ادامه كار نوشتن رمان جديدش در اين روزهاي كرونايي گفت. اصغري كه جداي از داستانهاي كوتاه و بلند و رمانهايش، آثاري تحليلي هم منتشر كرده، ميگويد رماني كه در دست نگارش دارد، درباره وقايع انقلاب مشروطه است؛ رويدادي تاريخي كه بيش از همه خواننده آثار اصغري را ياد «زايش تاريخ» او مياندازد. كتابي حاوي هفت مقاله در تحليل وقايع انقلاب مشروطه كه 18 سال پيش با نشر نگاه منتشر شد. حالا او دو سالي است كه دارد روي رماني درباره مشروطه كار ميكند و در اين روزهاي در خانه ماندن اجباري، سخت به تاريخ معاصر برگشته و مشروطيت را اينبار نه در قالب مقالهاي تحليلي كه در اثري خلاقه دستمايه قرار ميدهد. اصغري را سالهاست ميشناسم. اولينبار در نوجواني و نيمه اول دهه 70 بود كه با نام او پاي عنوان داستاني در ويژه هنر و انديشه گيلهوا آشنا شدم. بعدترها از چند مجموعه داستاني كه در فاصله 1379 تا 1384 منتشر كرد، «عاشقي در مقبره»، «راز اشكهاي كريستالي» و «عريانتر از جنگ» را خواندم. اصغري گيلانيالاصل و زاده خمام، شهر كوچكي بين رشت و بندر انزلي است و من با اينكه هرگز اين نويسنده را از نزديك نديدهام اما به بركت اوصاف او از زبان نويسندگان همولايتياش و بيش از همه پير داستاننويسي گيلان، مجيد دانشراسته، تا حد زيادي با منش و سلوك او هم آشنا هستم. اصغري را بايد در زمره نويسندگاني قرار داد كه تاكيد زيادي بر توجه به عناصر و منابع و دستاوردهاي فرهنگ بومي دارند. او حتي در جايي گفته بود باور ندارد كه داستان كوتاه و رمان را به عنوان قالبهاي ادبي لزوما غربيها به وجود آورده باشند. او بر نقش زبان در كار يك نويسنده تاكيد دارد و معتقد است كه نويسنده از زبان نبايد تنها به عنوان وسيلهاي براي نوشتن استفاده كند: «زبان براي داستاننويس ... ابزاري نيست؛ بلكه فرهنگي است با پيشينه تاريخي و اسطورهاي يك ملت.» از اين جهت است كه بر پيوند داستان با پيشينه زباني كه نويسنده به آن مينويسد، تاكيد زيادي دارد. او اوايل دهه 80 در گفتوگويي تصريح كرده بود كه داستان كوتاه پيش از جهان غرب در يك تاريخ بيهقي بوده: «يك داستان كوتاه در تاريخ بيهقي ... كاملا با تعريف هنرشناسان امروزي از ساختمان داستان كوتاه مطابقت دارد. ميتوان اسم بيهقي را از روي آن داستان برداشت و اسم كتاب را هم حذف كرد؛ در اين صورت خواننده اگر قبلا كتاب بيهقي را نديده يا نخوانده باشد، خواهد گفت كه يك داستان پرجاذبه امروزي را خوانده است ...» به باور اصغري داستانهاي كوتاه زيادي در آثار روايي ادب كلاسيك فارسي و متون كهن وجود دارد كه توجه يك نويسنده فارسيزبان به آنها ضروري است. او اين توجه را سببساز «ژرفاي كار خلاقه» يك نويسنده ميداند. او اگرچه توجه به دستاوردهاي ادبي غرب را هم لازم ميداند اما همواره اصرار داشته بر اينكه به نويسندگان جوان بگويد كه تنها به آثار ترجمهشده اكتفا نكنند و سراغ گنجينه ادب كلاسيك فارسي خصوصا نثر فارسي كهن هم بروند. تاكيدي كه اگرچه نزد بخشي از نويسندگان نسل جديد تا حدي به كار بسته شده و اين را بينامتنيت آثارشان با روايتهاي متون كهن نشان ميدهد اما متون كهن هنوز به عنوان بخشي ثابت در مطالعات نويسندگان ما ديده نميشود. يعني ادبيات مدرن فارسي هنوز به يادآوريها و تاكيد امثال اصغريها نيازمند است.