كرونا و بحران معناداري زندگي
نسخه حياتبخش
مصطفي عباسيمقدم
انسان امروز در سايه تاريك ويروس زيرك و موذي كرونا، برخي ويژگيها و محدوديتهاي خود را بيش از پيش درك كرده و با تمام وجود و حتي با دلهرهاي بينظير تجربه ميكند. عامل بيماريزا و مرگآفريني كه نه پول و نه قدرت نميتوانند چارهاش كنند و تنها اميد مانده، لطف الهي و دانش بشر است كه البته مطابق سنن الهي، اولي به شرط دومي تحقق خواهد يافت.
انسان امروز به شدت اهل مراوده و ارتباط است؛ ميخواهد براي عبادت به مسجد و دير و صومعه برود، در سمينار و مدرسه و دانشگاه علم بياموزد، در ورزشگاه و كلوب و كاباره و كازينو اوقات فراغت بگذراند، به ديدار فاميل و دوستش برود، با محبوبش در كافه و خيابان قهوه بخورد و خداي ناكرده با همسالانش قلياني بكشد. براي او، اين همه، جزيي از معناي زندگي يا كل آن است. اما اكنون همه اين مناسبات بههم ريخته و حتي بچهها نميتوانند در كوچه همبازي شوند.
از طرفي تلاطمي در انديشهها نيز ايجاد شده؛ يكي از دگرگوني حيات پساكرونا ميگويد، يكي از تحول جدي در سبك زندگي دم ميزند. بيمعنا بودن پارادايم آزادي مطلق و ليبراليسم رو شده است، به طوري كه دولتها به بهانه يا به سبب كرونا ريزترين رفتار شهروندانشان را با پيشرفتهترين فناوريها كنترل ميكنند، از منظر فقهي، تسلط ناس بر اموالشان با ممنوعيت سفر به شمال و جنوب مخدوش شده است.
فعالان سياسي نگران ادامه محدوديتهاي تحرك مردمي و بسط فضاي امنيتي در شرايط عادياند كه ميتواند تهديدي براي هوشياري و نهضتهاي اجتماعي در آينده باشد.
اما اشاره ما در اين يادداشت، بيان واقعيتي است كه در عرصه معناي زندگي رخ نموده و در حال گسترش است. اگر ميزان معناداري زندگي انسان، تابعي از عقايد، آرمانها، دلمشغوليها، اميدها و بيمهاي اوست، اكنون اين ساختار دچار تكانه و يا زلزلهاي سهمگين شده است.
عصر ارتباطات و انفجار اطلاعات كه دوران كنوني بيشتر بدانها تعريف ميشود، دستخوش تزلزل حداقل در يكي از دو بخش خود شده و اغلب ارتباطات انساني از صحنه زندگي حذف شده و ممكن است مدتها با شدت و ضعف ادامه يابد.البته بعد اطلاعات و تبادل سريع و وسيع آن نه تنها جريان دارد، بلكه بخش زيادي از تبعات اين بحران را با ارتباطات فضاي مجازي كنترل و جبران
ميكند.
نكته قابل توجه اين است كه ارتباطات نزديك و چهره به چهره انساني تاثيرگذارترين و مهمترين نوع ارتباطات است كه دچار چالش جدي شده و اتفاقا جايگاه برجستهاي در معناداري زندگي هم دارد. در اين شرايط، اگر فرد يا جمعي، دايره دلمشغوليها و ارزشهاي معناداري زندگياش محدود و معدود باشد طبعا دستش براي گذران حيات و رفع مشكلات بسته خواهد بود.
جامعهاي كه هم و غم آحادش خور و خواب و خشم و شهوت باشد و خود را از سير و سلوك معنوي يا حيات علمي محروم كرده باشد، چگونه خواهد توانست از بحبوحه اين تنگناي ارتباطات اجتماعي و محدوديت التذاذ بين بشري به سلامت بيرون شود؟ چيزي كه اكنون در محافل علمي و روانشناختي به عنوان بيماريهاي رواني ناشي از كرونا و قرنطينه و فاصلهگذاري اجتماعي به ويژه افسردگي به ويژه در جوامع غربي ياد ميشود.
آري بشر امروز درك ميكند كه كاميابي فردي و ارتباط جمعي به تنهايي تامينكننده معناي زندگي نتواند بود. عناصري ديگر لازم است كه اتفاقا پيشاپيش در نسخه حيات ديني به ويژه در اسلامِ فطرت محور و جهانشمول بر آنها تاكيد شده است.انسان مطلوب آن است كه با انديشه در آفاق و انفس و تاملات و مكاشفات دروني، بخش عمدهاي از معناي زندگي خود را تحقق بخشد. حقيقتجويي، كسب دانش و معرفت من المهد الي اللحد نير عنصر ديگري در اين نسخه حياتبخش است و عالمان هميشه متعلم، داراي معنادارترين زندگيها بودهاند كه حتي در حال احتضار نيز در پي كسب دانش بيشتر بودهاند.
پرداختن به هنرهاي مختلف كه نه در خدمت هواهاي نفساني كه در خدمت خداجويي و كمالطلبي انسانند نيز ميتواند راهگشا باشد.
انسان با تكيه بر دو بعد مادي و معنوي خويش، آنجا كه از بخشي از اختيارات و امكانات دور ميگردد، در خلوت خويش از توانمنديهاي روحي و قواي باطني براي رشد و تعالي خود و ديگران بهره ميبرد؛ عبادت فردي را با خلوص و تمركز بيشتر و موثرتر انجام ميدهد، مطالعه و تفكر در پديدههاي جهان و روابط آنها را بيشتر و عميقتر ميگرداند و بدين سان نه تنها در اين شرايط بحراني آسيبي نميبيند، بلكه آن را به فرصتي بيبديل در جهت ارتقاي معنوي و روحي و حتي دنيوي خود و اطرافيان تبديل
ميكند.
استاد دانشگاه كاشان