نجف مترجم، نجف نقاد
كاميار عابدي
از نجف دريابندري مترجم اگر بخواهم بنويسم ميتوانم او را به دو پاره تقسيم كنم. به دو بخش. يك بخش ترجمه او از آثار ادبيات داستاني غربي است كه غالبا از زبان انگليسي و گاهي از زبان واسطه به فارسي برگردانده شده است. آثار فلسفي و فكري هم همينطور. او اين آثار را به فارسي ترجمه كرده و اتفاقا جزو مهمترين كتابهاي اين حوزه نيز شناخته ميشوند؛ مثل تاريخ فلسفي راسل و كتاب متفكران روس اثر مهم آيزيا برلين.
نجف در هر دو اين حوزهها، چه آثار ادبيات غرب و چه كتابهاي فلسفي و نظري، از موفقترين مترجمان ايران است. اين نام نيكو يكشبه به دست نيامده است. او ابتدا آثاري را ميخواند تا كاملا آن را متوجه شود و بعد متن را سليس و به روش سهل ممتنع به فارسي برميگرداند؛ اين كار سادهاي نيست و تنها از عهده كساني چون دريابندري برميآيد. بنابراين در آثار نجف با نثري بسيار روان و پخته مواجهيم كه اين داستانها و آثار فلسفي و تاريخي را به فارسي ميآورد. همين چيزهاست كه وي را يك مترجم چيرهدست در دنياي ادبيات و تفكر ما معرفي كرده است و جامعه روشنفكري از ترجمههايش بسيار استقبال ميكنند. اين يك قسمت و يك قسمت ديگر كارنامه حرفهاي آقاي دريابندري در حوزه شعر است. او درباره شعر و داستان معاصر تحليلها و نظرهايي داشت كه از آنها استقبال چنداني نشد چون بسيار تند بودند. او بيشتر آثار را از ديدگاه صرف زبان فارسي و روان بودن زبان فارسي نگاه ميكرد و اين نكته باعث ميشد در گفتوگوهاي مفصلي كه با چند نفر انجام داد و معروفترين آنها گفتوگو ي با ناصر حريري در اوايل دهه هفتاد بود، حرفهايي بزند كه براي برخي عجيب بود. مثلا در اين مصاحبه صادق هدايت و نيما يوشيج را كه هر دو بنيانگذار و برجستگان داستاننويسي و شعر معاصر هستند، مورد ملامت قرار داد. البته اين موضوع هم بيپاسخ نماند و خيلي افراد در آن دوره آراي ايشان را نقد كردند. خوب يادم هست نظرات زندهياد دريابندري در آن زمان خيلي مورد نقد قرار گرفت، خود من هم از كساني بودم كه در نيمه دهه هفتاد نظراتش را نقد كردم، گرچه هميشه به ترجمههاي بسيار ارزشمند و فاخرش احترام گذاشته و خواهم گذاشت. او مترجم بزرگي بود و حيف است كه ديگر در ميان ما نيست.