ماجراي توتال و زنگنه و ديگران
حميدرضا شكوهي
با حمل جكت فاز ۱۱ ميدان گازي پارس جنوبي از قشم عملا توسعه اين فاز پرماجرا كليد خورد اما همزمان انتقادات به بيژن زنگنه هم دوباره آغاز شده كه چرا از ابتدا اين ميدان به شركتهاي داخلي واگذار نشد و چرا اين همه تاخير شد؟ بگذاريد ماجرا را از سال ۹۲ مرور كنيم؛ زماني كه با روي كار آمدن دولت حسن روحاني، زنگنه دوباره به راس وزارت نفت بازگشت. زنگنه وارث پروژههاي نيمه كاره متعددي شده بود كه وزراي دولت قبل- مسعود ميركاظمي و رستم قاسمي- آغاز كرده بودند اما به دليل كمبود منابع مالي و ضعف تكنولوژي كه حاصل تحريمهاي شديد آن روزها بود، سرعت پروژهها بسيار كم بود. در واقع وزراي قبل از زنگنه، مهمترين نقطه مثبت عملكرد خود را تعيين تكليف كليه پروژههاي مهم از جمله پارس جنوبي ميدانستند و با همين رويكرد، فاز ۱۱ پارس جنوبي را هم به عنوان مرزيترين و پيچيدهترين فاز منطقه در ماههاي آخر حيات دولت به شركت پتروپارس واگذار كردند. پتروپارس البته پيرو مشاركت با استاتاويل در فازهاي قبلي پارس جنوبي- در دولت اصلاحات و پيش از تحريم- تجربيات فراواني داشت و شركت معتبري بود. اما ويژگي فاز ۱۱ كه نيازمند سكوهاي فشارافزا بود و فناوري آن در ايران وجود نداشت همچنين وضعيت مالي سخت كشور در آن سالها كه امكان تزريق منابع مالي به پتروپارس را حتي براي شروع پروژه غيرممكن كرده بود، موجب شد با تغيير دولت، فاز ۱۱ مسكوت بماند. زنگنه با اولويتبندي پروژههاي موجود، منابع مالي و امكانات محدود موجود را معطوف به پروژههاي با درصد پيشرفت بالاتر كرد كه روش قابل قبولي بود. در اين ميان مذاكرات با شركت توتال براي توسعه فاز ۱۱ از سر گرفته شد و اين مذاكرات پس از برجام و پيش از روي كار آمدن دولت دوم روحاني به نتيجه رسيد. با اين حال با تغيير دولت در امريكا و خروج ترامپ از برجام، توتال هم مانند ساير شركتهاي غربي مجبور به عقبنشيني شد تا فاز ۱۱ دوباره در بنبست بماند. حالا منتقدان بيژن زنگنه او را متهم ميكنند كه چرا از ابتدا پروژه را به پتروپارس واگذار نكرده و چرا منتظر توتال مانده است. در حالي كه خودشان هم ميدانند در شرايط اولويتبندي پروژههاي نيمهكاره و كمبود منابع مالي اتفاقا عاقلانهترين راه، مذاكره با توتال بود كه به نتيجه هم رسيد. اما چه كسي تصور ميكرد، برجام كه با ماهها مذاكرات شبانهروزي حاصل شده بود به همين راحتي توسط ترامپ ناديده گرفته شود؟! ميگويند چرا پروژه با شركت ايراني شروع نشد تا بخش دوم پروژه كه پيچيدهتر است به توتال واگذار ميشد درحالي كه مطرحكنندگان اين موضوع خودشان هم ميدانند هيچ شركتي حاضر به توسعه بخش دوم پروژه بدون در اختيار گرفتن بخش اول كه سادهتر و جذابتر است، نميشد. اين پروژه يك مجموعه بود كه نميتوان آن را به طور بخشي بررسي كرد. جالب است كه امروز در حالي زنگنه متهم به تاخير در اجراي فاز ۱۱ و عدم اطمينان به شركتهاي داخلي ميشود كه در زمان دولت اصولگرا با ادعاي حمايت از شركتهاي داخلي، نزديك به 8 سال پروژه را معطل خارجيها نگه داشتند اما امروز صدايش را هم درنميآورند! وزيريهامانه، اولين وزير نفت دولت احمدينژاد در فروردين ۸۶ از تداوم مذاكره با توتال درباره فاز ۱۱ سخن گفته بود.
نوذري، وزير نفت دوم دولت احمدينژاد در بهمن ماه ۸۷ گفت كه توتال در اجراي فاز ۱۱ بار ديگر اعلام علاقهمندي كرده و ايران به موضعگيري اخير اين شركت به عنوان يك نگاه رسمي مينگرد. جالب است كه نوذري دو سال قبل از آن وقتي مديرعامل شركت ملي نفت بود از مهلت 4 ماهه ايران به توتال خبر داده بود! در سال ۸۸ تصميم گرفتند، پروژه را به چينيها واگذار كنند اما چينيها آنقدر در فاز ۱۱ وقت تلف كردند كه سرانجام «چون ريسك توسعه فراساحل براي چينيها بالا بود» قرارداد با آنها هم فسخ شد. آن زمان نه تنها كسي از چينيها تضمين نگرفت بلكه حتي به عنوان پاداش، آنگونه كه سخنگوي دولت وقت اعلام كرد، قرار شد يك ميدان كمريسكتر به آنها واگذار شود! همان كساني كه 8 سال در فاز ۱۱ به خاطر توتال و چين وقت تلف كردند و در ماههاي آخر دولت اصولگرا كه ديگر پولي در خزانه نمانده بود، يادشان افتاد بايد پروژه را به پتروپارس واگذار كنند، امروز مدعي لزوم حمايت از نيروهاي داخلي و نگران تاخير در پروژه شدهاند درحالي كه اگر كمي با ديده انصاف، اين داستان را مرور كنيم، صدق مدعاي آنها آشكار ميشود.