توضيح سردبير | چهل سال بيشتر از شهادت استاد مرتضي مطهري ميگذرد و ما همچنان از نوشتهها و گفتههاي او - كه عموما بوي كهنگي نگرفتهاند و گرد زمان از ديد مشتاقان و محققان پنهانشان نساخته - بهره ميبريم. مطهري يگانه دوران بود و دردمندانه وارد ميدانهاي گفتوگو شد و با طوايف مختلف فكري و فلسفي، از منظر دفاع از اسلام به ديالوگ برخاست. او عالم جليلالقدري بود كه نه تنها مراوده با مجامع مدرن يا نوشتن در مجلات غيرمذهبي را كسر شأن خود نميدانست بلکه با اعتماد به نفسي مثال زدني بيآنكه ذرهاي از مواضع اعتقادی خود عقب بنشيند، با كمونيستها، ليبرالها، غربگراها و حتي سنتگراها وارد مباحثه و مجادله شد و حرفش را به گوش اهل تأمل رساند. خبر بد اما اين است كه كسي نتوانست جاي خالي اين استاد فرزانه را پر كند و شبهات متأخر و سوالات نسل جديد را «عقلپسندانه» و منطقی پاسخ بگويد. بهرغم گذر چهار دهه از شهادت استاد مطهري، كماكان جاي خالي او حس ميشود و نياز ما براي مراجعه به آثار او برطرف نشده است. روي همين حساب روزنامه به سراغ انديشمندان و صاحبان نظر - كه عموما درد دين رهاشان نكرده - رفته و از ايشان پرسيده چرا ما کماکان محتاج مراجعه به آثار شهيد مطهري هستيم و چرا بعد از اين همه سال جاي خالي او پر نشده است؟ در اين مقاله نسبتا بلند، استاد فرهيخته جناب مصطفي ايزدي، با صبر و حوصله و بزرگواري به اين پرسش پاسخي قابل تامل دادهاند. گفتني است كه باب گفتوگو در اين زمينه در روزنامه اعتماد باز است و ما ميزبان متفكران و نويسندگان با گرایشهای مختلف فکری،فلسفی هستيم تا به جوانب مختلف اين بحث بپردازند و نسبت نسل جدید را با استاد مطهری تبیین کنند. بر خود فرض ميدانم از لطف و همراهي جناب ايزدي تشكر كنم و مراتب قدردانيام را به اطلاعشان برسانم.
در جريان انقلاب اسلامي، نام دو معلم شناخته شده بيش از ديگران بر زبانها جاري يا در نوشتهها خوانده ميشد. يكي زندهياد دكتر علي شريعتي كه به قول استاد محمد رضا حكيمي: « به مفاهيم و موضوعاتي كه اعتقاد وعلاقه داشت، آفاق ميداد، آنگاه در آن آفاق پرواز ميكرد و از آن دور دست، چيزهايي را ميديد كه ديگران نميتوانستند ديد.» (شعله بيقرار، تاليف محمد اسفندياري، شركت سهامي انتشار.) و يكي هم آيتالله شهيد استاد مرتضي مطهري كه به قول مرحوم علامه طباطبايي: «يك هوش فوقالعادهاي داشت و حرف از او ضايع نميشد، حرفي كه ميگفتيم ميگرفت و به مغزش ميسپرد.» (ويژهنامه ششمين سالگرد شهادت آيتالله مرتضي مطهري، حزب جمهوري اسلامي) دو معلمي كه در ميان مردم، چه زماني كه زنده بودند، چه الآن كه فقدانشان، همچنان غمافزاست، از احترام و محبوبيت گستردهاي برخوردار بودند و اتفاقا اين دو دانشآموخته حوزه و دانشگاه به دليل نظراتي كه داشتند، هميشه در معرض چالشهاي گوناگون بودند و ناقدان سنتي از فضاسازيهاي رايج آن زمان بينصيبشان نميگذاشتند.
اين نوشتار كه به مناسبت چهل و يكمين سال شهادت استاد مرتضي مطهري نگارش يافته، به شخصيت هميشه مطرح اين چهره علمي و ديني معاصر ايران ميپردازد و به دنبال پاسخ اين پرسش است كه چرا استاد مطهري، هنوز در ميان اهل مطالعه و ارباب انديشه همچنان به عنوان يك نظريهپرداز ديني قابل اعتماد، حضور دارد و پيشبيني ميشود در آينده نيز چون چراغي كه در چراغدان اهل معرفت قراردارد نور ميدهد و بهره ميرساند؟
چرا مطهري همچنان مهم است؟
استاد مرتضي مطهري با به يادگار گذاشتن شاگردان، كتابها و آثار رفتاري بر ديگران، بيش از 40 سال قبل از اين دنيا به سوي دنياي ديگر پرواز كرد و رفت، اما همچنان مورد عنايت اهل علم و تحقيق است با اين باور كه هم او را ميستايند و هم بر انديشه و آثار وي انتقاد دارند. در كشورمان افراد ديگري بودند كه چه بسا مقام علمي والاتري از مرتضي مطهري داشته و در رده استادان وي بودهاند، اما بعد از دو سه سال از رفتنشان، از خاطرها هم رفتهاند مگر در نزد خواص كه گاهي از آنها يادي بشود. مطهري همچنان مورد توجه است و آثارش در ميان اهل مطالعه و حتي جوانان از اعتبار مناسبي برخوردار است و شايد كمتر خانهاي در ميان خانوادههاي معمولي و به ويژه مذهبيها وجود داشته باشد كه يك يا چند عنوان از كتابهاي شهيد مطهري در آن يافت نشود. علت چيست؟ شايد بعضيها بپندارند كه چون فرزند او دكتر علي مطهري همت خود را صرف كرده تا همه آثار پدر را باز نشر كند و با پشتوانه حاكميت در توليد انبوه آنها بكوشد و در اختيار همگان قرار دهد، در صورتي كه تقريبا تمام شخصيتهاي علمي معروف و صاحب اثر در جمهوري اسلامي از چنين امكاناتي برخوردار بودهاند. اگر استقبال عمومي از آثار يك انديشمند نشود، هزاران كتاب كه از وي چاپ شود در انبارها تلنبار ميشود، اما اينكه بعضي از آثار استاد مطهري از چاپ صدم هم گذشته يا كتابي كه در بعضي از چاپها با شمارگان پنجاه هزار نسخه چاپ و توزيع شده است، نميتواند صرفا آن را به تلاش فرزندانش نسبت داد، اگر چه داشتن فرزنداني دلسوز و مردمي از آثار تربيتي آن مرد بزرگ است كه ميتوان موفقيت هر يك از آنان را هم جزو بركاتي دانست كه شهيد مطهري را همچنان محبوب نگه داشته است. شايد بعضيها هم ادعا كنند كه بهروز بودن نام مرتضي مطهري مرهون دامادي است كه بيش از 10 سال رييس رسانه ملي بوده و از اين رسانه عمومي بيشترين بهره را براي گسترش انديشههاي شهيد مطهري برد. اگر چه اين ادعا ميتواند تا حدودي پذيرفتني باشد، اما نقش اصلي را در پذيرش فراگير استاد در ميان انديشمندان ندارد، چرا كه موضوعات ديگري هم توسط رسانه ملي بسيار بيشتر از اين به افكار عمومي راه مييابد كه كلا با پذيرش اهل نظر يا حتي بخشي از جامعه روبهرو نميشود. پس چه چيزي در ميان است. به نظر نگارنده بايد علل اين مقبوليت را در خود شهيد مطهري جستوجو كرد. به اين دلائل:
1- استاد مطهري از نظر شخصيتي، فرد بسيار جذاب، با ابهت و در عين حال متواضع، با حسن نيت، اخلاقمدار، راسخ در دفاع از حق بر اساس آنچه خود به آن رسيده بود، مبادي آداب، جوانپسند، با اخلاص، متقي، متعهد به تعهدات، وفادار به كساني كه احساس ميكرد كه حقي بر او دارند و بالاخره انساني عاشق معنويت و عرفان و هر آنچه صبغه الهي دارد. اين ويژگيهاي شهيد مطهري براي دوستان و آشنايان و اساتيد و حتي كساني كه ارتباط مختصري با او داشتند در رفتار و گفتار و نوشتههاي وي محسوس بود. چنين فردي با اين خوبيها، در نظام هستي جايگاهي ارزنده دارد كه نماد آن، حضور احترامآميز هميشگي در ميان جوامع انساني و در ذهن و دل افرادي كه با معيارهاي خداپسندانه و مردم دوستي زندگي ميكنند، بروز و ظهور دارد و لذا از طريق كتابها و افكارش در ميان اقشار گوناگون جامعه، زنده است. نگارنده كه چندين سال با استاد مطهري در ارتباط گاه و بيگاه بوده، شهادت ميدهد كه يكي از دلائل گستردگي علاقه به شهيد مطهري و آثار او به شخصيت پر مايه و سرشار از خلوص نيت وي بر ميگردد. اين البته يكي از دلائل توجه مردم به منزلت علمي و آثار آن شهيد سعيد است.
2- استاد مطهري پس از كوچ از قم به تهران و ورود به محيطهاي دانشگاهي، نگرش جديدي نسبت به جريانهاي فكري و سياسي پيدا كرد كه در وصف امروزه از او و تاثير آموزههايش بر اقشار گوناگون اجتماعي نقش دارد. به هفتاد سال پيش برگرديم و علماي حوزوي آن را به ياد آوريم. متاسفانه در حال حاضر هم كساني از روحانيون بلندپايه ديده ميشوند كه نگاه ديرينگي به جامعه و مردم را حفظ كردهاند و شايد نتوانند برخود بشورند و ببينند نسل نيم قرن اخير چگونه زيست ميكنند و لوازم و معيارهاي زيست آنان چيست؟ در آن زمان رسانه نزد حوزويان اعتباري نداشت، چون وارداتي آن هم از ديار كفر بود. جوانان ياراي برقراري ارتباط با بسياري از آنان را نداشتند، چون دهنشان بوي شير ميداد! و احيانا ريش خود را از ته ميزدند. روشنفكران انسانهاي عجيب و غريبي بودند كه هرگز نبايد به آنها نزديك شد. چون يا غربزدهاند و منحرف يا شرق زدهاند و اعتقادات ضد خدايي دارند. زنها هم كه انسانهاي دست دوم بودند و در طبقه نسوان سوادآموزي و بيرون از خانه كاركردن و شركت در سرنوشت خود و ديدن و سخن گفتن با نامحرم كلا ممنوع و ذنب لايغفر بود. در چنين شرايطي استاد مطهري به تهران آمد و در ميان كساني قرار گرفت كه اين تصورات را واگذاشته بودند. البته تهران كليت شاكله استاد را تغيير نداد، بلكه او توانست تغييرات زيادي را در چارچوبي كه در ذهن داشت، به ويژه براي جوانان علاقهمند به معنويت و سرخورده از اوضاع اخلاقي و فرهنگي حاكم بر پديدههاي تحت مديريت رژيم شاهنشاهي ايجاد كند. از جمله شركت موثر در تاسيس حسينيه ارشاد. اين رفتارها نام نيك و جاودانه براي شهيد مطهري رقم زد.
3 - آيتالله مطهري براي رسانهها و اثر بخشي آنها اهميت فوقالعادهاي قايل بود. اولين رسانه گروهي كه علماي در سطح مطهري به آن بها نميدادند، براي ايشان بسيار با اهميت بود، منبر و ميز خطابه بود. وي از اين دو پديده بهرههاي فراوان برد تا بتواند انديشههاي خود را بگستراند. استاد مطهري در زماني كه راديو و تلويزيون در ميان قريب به اتفاق روحانيون تحريم شده بود، اعلام آمادگي كرده بود كه با مخالفان اسلام در راديو و تلويزيون متعلق زيرنظر رژيم پهلوي مناظره كند. (پيرامون انقلاب اسلامي، استاد شهيد مرتضي مطهري، انتشارات صدرا، چاپ اول) باز ايشان در همان زمانها با رسانههاي كاغذي سر و كار داشت و ديدگاههاي خود را در آنها منعكس ميكرد، حتي با مجلهاي كه اگر يك بچه مسلمان دست يكي از آشنايانش ميديد، رابطهاش را با او قطع ميكرد. مجله پر از تصاوير و مطالب غير اخلاقي «زن روز». استاد مطهري تمامي مطالب كتاب 430 صفحهاي «نظام حقوق زن در اسلام» را براي مخاطبان مجله زن روز نوشته است و بعد به صورت كتاب چاپ كرده است. به جز اينها استاد مطهري از اهميت سينما و فيلم كه جزو اثرگذارترين رسانههاي گروهي است غافل نبود و اگر متوجه ميشد كه فيلمي با محتواي غير اسلامي در سينماها به جوانان نشان داده ميشود، دست به قلم ميشد و به نقد آن ميپرداخت و در همان نشريات به اصطلاح طاغوتي كه مخاطبان جوان داشت منتشر ميكرد. اين ويژگي تقريبا منحصر به فرد استاد مطهري در مناسبسازي نگاه جوانان و روشنفكران به او نقش مثبت و ماندگاري داشت.
4- استاد مطهري براي اقشار گوناگون جامعه، در هر صنف و ردهاي احترام خاص قائل بود و هرگز در برابر يكايك انسانها اعم از زنان و مرداني كه در ارتباط با او قرار ميگرفتند، بيتوجهي و بياعتنايي از خود نشان نميداد و خالصانه و بيريا همگان را كمك ميكرد. مثلا جوانان كه از نظر او آيندهسازاني بودند كه ميتوانستند در بهبود وضع جامعه نقش مثبت داشته باشند. پس چه بهتر كه دست اينها را بگيرد و هدايتشان كند. بنده در اين رابطه دو خاطره دارم كه خلاصه مينويسم. خاطره اول اين كه: ماچند نفردانشآموز دبيرستاني بوديم كه در تشكلي مذهبي در زادگاهمان فعاليت ميكرديم. يك روز تصميم گرفتيم كه به مناسبت عيد غديرخم جشني بر پا كنيم و از استاد مطهري براي سخنراني در آن جشن دعوت كنيم. من از نجف آباد به تهران آمدم و رفتم پيش آقاي مطهري كه تا آن وقت هم او را نديده بودم و از ايشان خواستم كه براي سخنراني به نجفآباد بيايد. ايشان بدون اينكه از من بپرسد كه جمع شما چه كساني هستند و بزرگتان كيست؟ دعوت من دانشآموز را پذيرفتند. فقط گفتند كه من ممنوعالخروج از تهران هستم، طوري برنامه را اداره كنيد كه من عصر با هواپيما به اصفهان بيايم و سخنرانيام را در جشن شما انجام دهم و همان شبانه با هواپيما برگردم كه ساواك نفهمد من از تهران خارج شدهام. در مورد بليت هم پرسيدم، گفت خودم تهيه ميكنم. ايشان به وعدهاش وفا كرد و جمعيت انبوه، از جمله علما و روحانيان نجفآباد را كه پاي سخنرانياش آمدند، بسيار راضي كرد. آن اولين برخورد محترمانهاي كه استاد با من جوان كرد، چنان بر دلم نشست كه مرا ارادتمند هميشگي خود كرد. خاطره دوم اين كه: در كلاس دهم دبيرستان توفيق داشتم كتابي در نقد فيلمهاي مبتذل سينماها و برنامههاي مخرب تلويزيون تاليف كنم. ضروري بود براي چاپ آن از كسي در تهران كمك بگيرم، به تهران آمدم و اينبار به منزل استاد مطهري رفتم و به ايشان گفتم اين كتاب را نوشتهام، علاقهمندم شما در موردش نظر بدهيد و كمك كنيد كه چاپ شود. ايشان، نوشته را از من گرفت و گفت يك ماه ديگر بيا جوابش را بگير. يك ماه بعد نزد وي رفتم، دفتر 300 صفحهاي مرا با دقت خوانده بود، بسيار از نوشتهام تعريف كرد و مرا تشويق نمود و آدرس شركت سهامي انتشار را كه كتابهاي علمي و مذهبي چاپ ميكرد به من داد و گفت برو آنجا و به فلاني بگو مطهري گفته اين كتاب را چاپ كنيد. اين ديدار با آن همه محبتي كه ايشان به يك جوان محصل دبيرستاني كرد، مانند دفعه پيش روي من اثر بسيار مثبت گذاشت. بعدها كه دانشجو شدم و رفت و آمدم خدمت آن انسان دوستداشتني زياد شد، متوجه شدم كه با همه جوانان، چون پدري دلسوز و با محبت برخورد ميكند. مگر ميشود جوانهاي آن روزها، شهيد مطهري و الطاف فراوانش را فراموش كنند و امروزه از عظمت آن شهيد عزيز براي فرزندانشان نگويند و آنان را به خواندن كتابهاي آموزنده و متنوع او تشويق نكنند؟ همين امر تداوم حضور معنوي و فرهنگي شهيد مطهري در ميان جامعه را تعريف و تضمين ميكند.
از جمله گروه ديگري كه در نظر استاد مطهري مهم و موثر بودند، روشنفكران جامعه بودند. ميدانيم كه براي اكثر حوزويان، نهتنها آن روزها كه امروز هم، روشنفكران مذهبي و لاييك، محلي از اعراب نداشتند و اين قشر قابل احترام و اثرگذار مورد توجه روحانيت، به ويژه سنتيهاي آن نبوده و نيست. برعكس، استاد مطهري آنان راقبول و با آنان حشر و نشر محسوس داشت. چرا كه معتقد بود: «روشنفكران مسلمان در عصر ما از نظر كيفيت، زبدهترين طبقات اجتماعي و از نظر كميت، خوشبختانه قشر قابل توجهي به شمار ميروند.» (اسلام و مقتضيات زمان، استاد شهيد مرتضي مطهري، انتشارات صدرا، چاپ اول) اين تمجيد از روشنفكران را شايد خود روشنفكران از خويشتن نكرده باشند. بديهي است وقتي روشنفكران ما روحانياي را سراغ داشته باشند كه اينگونه دربارهشان قضاوت ميكند، براي هميشه به او احترام ميگذارند و به دليل رابطهاي كه با نسل جوان فرهيخته و تحصيلكرده دارند، تمهيداتي ميانديشند كه راه آن شهيد پر رهرو شود و در ميان جامعه مهم جلوه كند. در اينجا ضروري ميبينم به رابطه خوب و احترامآميز استاد مطهري با دكتر علي شريعتي كه در ميان روشنفكران دانشگاهي معاصر از اعتبار و اهميت ويژهاي برخوردار است، اشاره كنم. اين ضرورت از آن نظر است كه متاسفانه بعضيها در اين سالها تلاش كردند به گونهاي ديدگاه شهيد مطهري را نسبت به زندهياد دكتر شريعتي منفي جلوه دهند و نقدهايي كه آن روحاني نكتهسنج نسبت به پارهاي از برداشتهاي دكتر شريعتي درمورد آموزههاي اسلامي در كتاب اسلامشناسي وارد كرد يا برخورد بعضا انتقادي كه دكتر به روحانيون درباري داشت، برجسته كنند و اين نقدها را آنچنان مهم بنمايانند تا روابط صميمانه و ارادت آن دو بزرگوار به يكديگر را تحتالشعاع قرار دهند. بديهي است كه صاحبان ديدگاه منفي به روشنفكران و از جمله دكتر شريعتي، نميخواهند بپذيرند كه يك عالم ديني برجسته چون مطهري به روشنفكر مسلمان ارجمندي چون شريعتي نظر مثبت داشته است. لذا بزرگ و مهم نشان دادن نقدهاي موردي استاد به دكتر، كار اين گروه تنگنظر است. نگارنده بارها، چه در زمان حيات دكتر شريعتي و چه بعد از درگذشت او، نظر استاد مطهري را درباره دكتر جويا شده كه استاد هميشه از دكتر به بزرگي ياد ميكرد و صرفا به همين دو نمونه نقد اشاره ميكرد. چون خاطرات اين ديدارها با استاد مطهري را جاي ديگر نوشتهام، از ذكر آن در اين جا خودداري ميكنم. چه خوب است مخالفان حوزوي دكتر شريعتي به نامههاي رد و بدل شده بين اين دو فرزانه درد آشنا مراجعه كنند تا براي مخالفت خود با روشنفكران از جمله زندهياد دكتر علي شريعتي به سراغ آيتالله مطهري نروند. نكته ديگر اينكه همه ما ميدانيم كه حضور دكتر شريعتي در حسينه ارشاد كه اوج فعاليتهاي فرهنگي و شورآفرين دكتر بود به دعوت استاد مطهري بوده است. احسان شريعتي فرزند دكتر نقل ميكند كه نامهاي از استاد مطهري داريم كه به دكتر نوشتهاند: از شما دعوت ميكنيم با حسينيه ارشاد همكاري كنيد. دكتر احسان همچنين به ياد ميآورد: استاد مطهري به منزل ما آمدند و كتاب « بيست و سه سال » منسوب به علي دشتي را كه حاوي مطالبي عليه زندگي رسول اكرم بود به دكتر شريعتي دادند و از او خواستند كه به اين كتاب پاسخ دهد. (گفتوگوي دكتر احسان شريعتي با خبرگزاري دانشجويان ايران، 3/ اسفند/ 1392) ناگفته نماند كه آخر بعضي از افرادي كه براي مخالفت خود با روشنفكران به دنبال دليل ميگردند، تمامي آثار شهيد مطهري را زير و رو كردهاند و جملاتي را از استاد در نقد بعضي رفتار روشنفكران بيرون كشيدهاند و با توجيهات عجيب و غريب و تفسيرات نامربوط، به نوشتن مقاله يا كتابچه اقدام كردهاند! تا مثلا به ديگران بفهمانند استاد مطهري هم با روشنفكران مخالف بود!!
به جز جوانان و روشنفكران، ساير صنوف و اقشار اجتماعي هم از نظر استاد مطهري نيروهاي بالقوه و بالفعلي هستند كه توجه به آنان ميتواند در ابعاد گوناگون فرهنگي و سياسي و اجتماعي زندگي مردم موثر باشد، لذا با آنان به شيوههاي مختلف در ارتباط بود. همين ارتباطات گسترده معنيدار، از استاد چهرهاي معتدل و معقول ساخت كه تصويري از آن به نسلهاي بعد از نسل خودش منتقل شده و او را در ذهن معاصرين مهم جلوه داده است. نگاهي به زندگي شهيد مطهري نشان ميدهد كه او با روحانيون در طيفهاي گوناگون و حتي متضاد از مرحوم حسينعلي راشد تا مجتبي نواب صفوي، بازاريان، تشكلهاي صنفي و فرهنگي، گروهاي مبارز زيرزميني مثل هياتهاي موتلفه اسلامي يا فداييان اسلام و نيز بعضي از اشخاص انديشمندي كه با دربار مرتبط بودند، چون احسان نراقي و سيد حسين نصر و پروفسور فضلالله رضا و بعضي مديران دولتي و همچنين نويسندگان و شاعران و اديبان، نشست و برخاست داشت. جالب اينكه در تمامي اين ارتباطات، استاد نگاه و رفتار ارشادي خود را وانميگذاشت و هرگونه كه مصلحت بود و به پسند درميآمد، با افراد و اقشار مورد نظر، سخن ميگفت و ارشاد مينمود. چنين شخصيت جامعي چرا در زمانه خود بماند و محدود به زمان نسل خود باشد؟
5- از نظر علمي و اعتقادي، استاد شهيد مرتضي مطهري آثار متنوع و متعددي دارد كه تقريبا تمامي موضوعات مورد نياز آن روز جامعه در چارچوب انديشه اسلامي و انساني را شامل ميشود. به عبارت ديگر ميتوان گفت كه استاد درباره قريب به اتفاق سرفصلهاي علوم انساني مطرح در زمان خود سخن گفته و كتاب نوشته است. مروري بر عناوين كتابهايي كه به قلم خود ايشان نوشته شده يا بعد از شهادتشان توسط فرزند يا فرزندان ايشان جمعآوري و به صورت كتاب منتشر شده، نشان ميدهد كه در همان چارچوب، موضوعي نيست كه استاد به آن ورود پيدا نكرده باشد. وقتي هم به يك موضوع وارد شده، بسيار پخته و سودمند و همه فهم آن را ارايه كرده است. آثار به جاي مانده از استاد پيرامون اين مقولات و مفاهيم سودمند است: اصول دين اعم از توحيد و نبوت و امامت و معاد، ايشان جدا جدا كتاب دارد. درباره اقتصاد، فلسفه، انسان، تقوا، تعليم و تربيت، اجتهاد، حقوق بانوان، حجاب زن مسلمان، جهانبيني، شناخت، كلام، عرفان، حكمت، جامعه، مليت، حج، تاريخ، فلسفه اخلاق، ماركسيسم و ماديگري، ربا وبانك، نظامهاي طاغوتي، قيام امام حسين(ع)، امدادهاي غيبي، روح، معنويت، تكامل، آزادي، اخلاق جنسي، وحدت اسلامي، استبداد، ايران و رابطهاش با اسلام، حافظ، مولوي، اقبال لاهوري، پيامبر و امامان، انتظار، سرنوشت، قرآن و نهجالبلاغه و تفسير اين دو كتاب مقدس، حوزههاي علميه، خطابه و منبر، فطرت انسان، ابعاد گوناگون جهاد، انقلاب اسلامي، جنبشهاي آزاديخواهانه، احياء تفكرات اسلامي، رهبري نسل جوان، بيمه و بانك، داستانهاي تاريخي كوتاه براي نوجوانان و شايد موضوعات ديگري كه راقم اين سطور به آنها دسترسي پيدا نكرده است.
انديشمندي كه در اين حد وسيع در موضوعات مورد نياز جامعه، تحقيق كرده و قلم زده و به نيازهاي زمانه و آينده پاسخ مستدل و دل پسند داده است، در زمان خود محدود نميماند و چه بسا سالهاي سال، حتي پس از نسلهاي دوم و سوم خود، زنده و انديشه پرور باشد. در واقع جواناني كه به هر يك از علوم انساني و اسلامي علاقهمند يا سير مطالعاتي مدون در اين زمينهها داشته باشند، به كتاب يا كتابهايي از استاد مطهري مراجعه ميكنند و بعيد ميدانم كه پاسخ پرسشهاي خود را نيابند. اين يعني تداوم ثمردهي مستمر افكار و آثار آن انديشمند هميشه در تكاپو و جستوجوگر آيندهساز.
6- ديدگاههاي ماندگار و اصيل استاد مطهري كه ميتواند به نياز امروز و فرداي جامعه ما جواب دهد و آموزههاي واقعي اسلام را به تشنگان حقيقت و جويندگان راه سعادت نشان دهد، از جمله دلايلي است كه ميتوان بر مبناي آن ادعا كرد كه پرتو وجودي شهيد مطهري در جامعه ميرا نيست و همچنان روشنيبخش دلهاي مشتاق و محافل فرهنگي خواهد بود. خوشبختانه كتابهاي فراوان اين استاد بزرگوار در كتابخانهها و كتابفروشيها قابل دسترسي است و ميتوان به انديشههاي او در زمينههاي فرهنگي، مذهبي، اقتصادي، سياسي، اجتماعي و عرفاني پي برد.
7- به نظر نگارنده، يكي از دلايلي كه شهيد آيتالله مطهري همچنان در جامعه مقبوليت دارد و از آثار مكتوب و صوتياش استقبال ميشود اين است كه در طول اين چهل سال شخصيتهاي زيادي، اعم از روحاني و دانشگاهي از مقام و منزلت علمي، معنوي، اخلاقي، و رفتار شخصي آن بزرگوار بسيار گفته و نوشتهاند و نويسندگان زيادي كتابهاي او را مورد تجزيه و تحليل قرار دادهاند. بنده برحسب آنچه در اختيار دارم، اسامي يكصد شخصيت شناخته شده را يافتم كه درباره استاد مطهري و ارزشهاي وجودي او اظهارنظر كردهاند و نشانهاي از محبوبيت و ارجمندي مقام استاد نزد اهل معرفت است، به يقين جز آن چه من يافتهام كسان ديگري هم هستند كه پيرامون شخصيت استاد مطهري اظهارنظر كرده و هر كدام بعدي از ابعاد فكري و رفتاري آن شهيد بزرگوار را بررسي و ستودهاند، اما نظرات همين طيف وسيع و متنوع از چهرههاي مذهبي و علمي و فرهنگي كشور كه بسياري از آنان از شهرت كافي برخوردار هستند، كافي است كه بدانيم چه تاثيري در تداوم زنده بودن نام استاد مطهري داشته و خواهد داشت.
دو نكته:
نكته اول طرح پرسشي است كه اگر شهيد آيتالله مطهري در تمامي يا بخش زيادي از چهل سال عمر جمهوري اسلامي ايران زنده بودند، در سپهر سياسي ايران كجا ايستاده بود و چه شرايطي داشت و با وضع موجود در چه موضعي بودند؟ شايد براي بعضيها پاسخ اين پرسش سخت باشد، اما براي كساني كه با زندگي و افكار و مواضع سياسي و فرهنگي آن شهيد آشنا هستند، شكي ندارند كه او در پي اصلاح وضع موجود بود و در ميان اصلاحطلبان جايگاهي ويژه داشت. اگر بگويم پيشبيني ميشد در كنار دوست هميشگي دوران تحصيلش قرار ميگرفت و با او همدل و همراي بود، سخن به گزاف نگفتهام. شايد اگر ايشان در قيد حيات بود، با قدرت مديريت و نفوذ كلامي كه داشت نميگذاشت بسياري از نامراديها بر ملك و ملت پيش بيايد و راه اصلاح رفتارهاي اولياي امور را رها نميكرد، چرا كه وي هميشه در مبارزه با انحرافات، خصوصا به نام دين گام بر ميداشتند و شجاعت ايستادگي در مقابل سوءاستفادهكنندگان از دين را داشتند و هرگز تن به بيتوجهي و سكوت و احيانا رفاهطلبي و بياعتنايي به سرنوشت مردم و انقلاب اسلامي نميدادند.
نكته دوم اينكه نگارنده بهرغم اينكه به استاد مطهري خيلي ارادت داشت و از آثار فكري آن عزيز سفر كرده بهرهها برده و در فرصتهايي كه لازم دانسته در وصف آن شهيد قلم زده است و هميشه از عدم حضور چنين شخصيت بزرگ در معادلات حكمراني كشورمان رنج برده، اما معتقد است استاد مطهري نه مطلق بوده و نه معصوم و چه بسا كساني يافت شوند – و يافت شدهاند - كه به آثار ماندگار از شهيد و برداشتهاي او از مسائل گوناگوني كه ارايه كرده، نقد داشته باشند و نقد آنان هم بر حق باشد. لذا نبايد به اين قضاوت رسيد كه اين همه از بزرگي و عظمت يك دانشمند سخن گفتن به معني اين است كه او را به عرش اعلا برسانيم و نقد وي را كوچك شمردن او بدانيم.
استاد مطهري از نظر شخصيتي، فرد بسيار جذاب، با ابهت و در عين حال متواضع، با حسن نيت، اخلاقمدار، راسخ در دفاع از حق بر اساس آنچه خود به آن رسيده بود، مبادي آداب، جوانپسند، با اخلاص، متقي، متعهد به تعهدات، وفادار به كساني كه احساس ميكرد كه حقي بر او دارند و بالاخره انساني عاشق معنويت و عرفان و هر آنچه صبغه الهي دارد.
استاد مطهري براي اقشار گوناگون جامعه، در هر صنف و ردهاي احترام خاص قائل بود و هرگز در برابر يكايك انسانها اعم از زنان و مرداني كه در ارتباط با او قرار ميگرفتند، بيتوجهي و بياعتنايي از خود نشان نميداد و خالصانه و بيريا همگان را كمك ميكرد.
احسان شريعتي فرزند دكتر نقل ميكند كه نامهاي از استاد مطهري داريم كه به دكتر نوشتهاند: از شما دعوت ميكنيم با حسينيه ارشاد همكاري كنيد. دكتر احسان همچنين به ياد ميآورد: استاد مطهري به منزل ما آمدند و كتاب « بيست و سه سال » منسوب به علي دشتي را كه حاوي مطالبي عليه زندگي رسول اكرم بود به دكتر شريعتي دادند و از او خواستند كه به اين كتاب پاسخ دهد.
ديدگاههاي ماندگار و اصيل استاد مطهري كه ميتواند به نياز امروز و فرداي جامعه ما جواب دهد و آموزههاي واقعي اسلام را به تشنگان حقيقت و جويندگان راه سعادت نشان دهد، از جمله دلايلي است كه ميتوان بر مبناي آن ادعا كرد كه پرتو وجودي شهيد مطهري در جامعه ميرا نيست.