داستان سفري ماجراجويانه به قطب جنوب
از آتش به يخ
ترجمه: سامان سعادت
در اواخر سال 2018، صدها مايل در گذرگاهي به سمت قطب جنوب حركت كرد و اينچنين كالين اوبرادي امريكايي به يك نقطه عطف به ياد ماندني رسيد؛ قطب جنوب. اوبرادي تبديل به اولين كسي شد كه بدون پشتيباني و به تنهايي از آن گذرگاه عبور ميكند. هنگامي كه او به مقصد رسيد، زمان جشن گرفتن فرا رسيده بود. او در آن نقطه قرار داشت و گويا زمين را نگه داشته بود. او به گاردين ميگويد: «من در قطب جنوب بودم. پايين زمين. آن لحظه پرواز بود. احساسات من از خودم فراتر رفتند. خدا را شكر ميكنم كه به خودم اجازه دادم آن لحظه مثبت را ثبت كنم.»
اوضاع در آن لحظه مثل زماني نبود كه اوبرادي در حال رقابت با دماي زير صفر درجه و سفيدي مطلق و همچنين نبرد رو در رو با لوئيز راد انگليسي بود. اكنون اين كاوشگر در كتاب جديد خود با نام «اولين غيرممكن: از آتش به يخ» كه داستان عبور از قطب جنوب به تنهايي است را با ديگران به اشتراك گذاشته است.
اوبرادي سفر خود را طي 932 مايل و 54 روز به ياد ميآورد. او در اين كتاب در مورد تجربيات قبلياش شامل ثبت ركورد سرعت در صعود به هفت قله مرتفع دنيا و همچنين طي كردن آخرين مايلها در رسيدن به قطبهاي شمالي و جنوبي، كاوش در كوهستانهاي آريزونا و ماجراجويي در هفت قاره جهان حرف ميزند. او درباره اينكه روزي تمام اين دستاوردها برايش غيرممكن به نظر ميرسيد تامل ميكند و به ياد ميآورد زماني را كه در تايلند پاهايش سوخته بود و او نياز داشت دوباره راه رفتن را به كمك مادرش آيلين ياد بگيرد.
اوبرادي ميگويد: «البته موانعي هم وجود داشت. به همان اندازهاي كه من حتي آن را براي بدترين دشمنم هم نميخواهم. اما من يك ذهنيت مثبت همراه با عشق را از مادرم ياد گرفتم و بدون آن نميتوانستم فقط با اتكا به شجاعت و قدرت به اهداف بزرگ برسم. من بايد پيشرفت ميكردم.»
نشنال جئوگرافيك در اوايل سال جاري ركورد اوبرادي را زير سوال برد. در آن مقاله آمده است كه اوبرادي در قسمت آخر گذرگاه از يك وسيله نقليه برفنوردي از پيش آماده شده استفاده كرده است. در اين مقاله به سفر طولانيتر آخرين مسافر گذرگاه قطب جنوب به نام بورژ اوسلند اشاره ميشود كه در سال 1997 انجام شده بود. اوسلند در گذرگاه از بادبان استفاده كرده بود. مقاله ميپرسد چطور ميشود كه آن زمان استفاده از بادبان وسيله نقليه محسوب ميشده اما وسيله اوبرادي نه؟ اوبرادي مقاله نشنال جئوگرافيك را كاملا غلط ميداند. او معتقد است اين نوشته چيزهاي واضحي را از قلم انداخته است. او از مجله خواست اين مقاله را پس بگيرد. اوبرادي در كتابش به شخصيتشناسي افرادي نظير خودش همچنين همسرش ميپردازد؛ كسي كه در طول سفر پشتيباني كليدي را از او انجام داده بود. همچنين از رقيبش با لفظ يك موجود فراانساني ياد ميكند.
اوبرادي تصديق ميكند كه اكثر خوانندگان كتاب هرگز پايشان به قطب جنوب نميرسد، بنابراين او سعي كرده از طريق توضيحات در مورد احساسي كه داشته دامنه، عظمت، شدت و ويراني قطب را به تصوير بكشد. او در كودكي در مورد كاشفان مشهور قطب جنوب در اوايل قرن بيستم مانند روالد آموندسن، رابرت اسكات و ارنست شاكلتون مطالعه كرده بود. اما آنچه او را به اين ماجراجويي ترغيب كرد تلاش هنري وورسلي براي عبور از گذرگاه قطب جنوب بود كه به قيمت جانش تمام شد.
اوبرادي ميگويد: «من واقعا شيفته قطب جنوب شدم. اين يك چالش شخصي بود.» او از طريق خواندن با تلاشهاي قبلي در اين زمينه آشنا شده بود. ميدانست كه اين كار به قدرت جسمي و روحي زيادي نياز دارد. «مطمئنا در اين مورد كنجكاو بودم كه بدن، ذهن و روح من چگونه ممكن است آسيب ببيند. من ميدانستم كه دو ماه قرار است در آنجا تنها بمانم.»
او سعي كرد يك محموله بزرگ شامل يك سورتمه كه در آن وسايلي نظير چادر، اجاق گاز و وسايل شخصي بود را به اسكيهاي كراس كانتري خود ببندد و در طول سفر همراه خود بكشد. او ميگويد: «رقيبش لوو يك مرد خارقالعاده و يك كاوشگر واقعا موفق است. او به وضوح در روان من قرار داشت.»
اگرچه آنها با هم سوار هواپيما شدند و به قطب جنوب رسيدند اما تنها در روز ششم مسابقه بود كه مسيرهاي آنها با هم طلاقي پيدا كرد. اين باعث شد يك توهم ذهني در مغز اوبرادي شكل بگيرد و او يكبار در مكالمه تلفني از همسرش ميپرسد آيا لوو واقعي است؟ اوبرادي ميگويد: «اين خيلي عجيب بود. من مدتها در آنجا بودم و نميدانستم او واقعي است يا ساخته ذهنم.» اوبرادي در آن لحظات با ترس از سرمازدگي و از گم شدن سر ميكرد.
درنهايت اوبرادي تصميم ميگيرد بپذيرد رقيبش چه واقعي باشد چه نباشد يك رقيب بزرگ محسوب ميشود. «اين يك انگيزه عالي بود.» اوبرادي معتقد است چنين انگيزهاي بسيار حياتي است. روز يكم او از كشيدن سورتمهاش نااميد شده بود و به نظر ميرسيد گم شده است. بعد باد مهيبي از پشت سر آمد كه تاكنون تجربهاش نكرده بود. بادي كه چادر او را با خود برد و در يك يخچال طبيعي مدفون كرد. اوبرادي ميگويد: «خوشبختانه آن را گرفتم و توانستم به زندگي عزيزم ادامه دهم. قطب جنوب بسيار بيرحم است. قبل از اينكه اشتباه كنيد ممكن است چهل يا پنجاه روز خوب را پشتسر گذاشته باشيد اما اولين اشتباه شما را GameOver ميكند.
با اين حال بازي ادامه پيدا كرد و در پايان اوبرادي دو روز جلوتر از رود در منطقهاي به نام
Ross Ice Shelf در تاريخ 26 دسامبر به نقطه پايان رسيد. او گفت: «ما دوستيمان را ادامه دادهايم و بابت اين سپاسگزارم.»
از آن زمان اوبرادي بار ديگر به قطب جنوب بازگشته است. در دسامبر گذشته او براي يك ركورد جهاني ديگر در قالب يك تيم 6 نفري قرار گرفت كه ميخواستند به وسيله قايقراني از قطب جنوب به امريكايجنوبي برسند. او ميگويد: «اين يكي از چالش برانگيزترين و خطرناكترين آبراههاي جهان است. اين يك سفر كاملا متفاوت است.» او در مورد تنهاييهايش در قطب جنوب ميگويد: «انزوا ميتواند كمك كند ما به اعماق خود برسيم و اين ميتواند يك درس باشد. جايي كه ما كاملا از هم جدا افتادهايم. قطعا لحظههاي وحشتناك زيادي وجود دارد. اما اين بخش مهمي از زندگي من است.»
منبع: گاردين